هر صبح
با نام دلکش خوب تو می رَمد
شب از زمین و
تیرگی از چشم خسته ام!
هر صبح نام تو
روشن ترین چراغ
در ظلمت وزیده بر این خانه
می شود.
در
بَر امید آمدنت،نازنین من،
هرگز
در این زمانه ی طالم
نبسته ام!
آزادی
ای همیشه زخمی تاریخ میهنم
ـ نامت خجسته باد ـ
تا کی به خواب و خاطر من
بال می زنی؟
کی با حضور مریمی ات
ای نجیب من،
روشن
دوباره
این دل
ویرانه
می شود؟