مهرداد هرسینی: نظام چلاق شد!

به‌یقین مرگ رفسنجانی که بیش از ۳۸ سال در تمامی فراز و نشیب‌های دیکتاتوری ولی‌فقیه نقش بسزایی داشت و همواره از وی به‌عنوان «مرد شماره دو» نظام سخن می‌رفت، یکی از بزرگترین وقایع در آغاز سال جدید میلادی است.

خانم رجوی رابطه با نقش استراتژیک رفسنجانی در پیام کوتاهی گفت: «یکی از پایه‌های فاشیسم دینی حاکم بر ایران و عامل تعادل آن فروریخته و رژیم در تمامیت خود به سرنگونی نزدیک تر میشود.
رفسنجانی در ۳۸ سال گذشته چه در زمان خمینی و چه بعدازآن، یکی از بالاترین نقش‌ها را در سرکوب و صدور تروریسم و تلاش برای دست‌یابی به بمب اتمی داشت.
رفسنجانی همواره نفر شماره ۲ رژیم و وزنه تعادل آن بوده و در حفظ آن نقش تعیین‌کننده داشته است. رژیم آخوندی اکنون تعادل درونی و بیرونی خود را از دست می‌دهد».

این جملات به‌خوبی مبین واقعیتی بنام وزنه رفسنجانی در هیرارشی حکومت آخوندی است و سخن از «پایه دوم» یک دیکتاتوری خون‌ریز و سرکوبگری است که در آن رفسنجانی پله‌های ترقی را با سرعتی غیرقابل تصور و در پی دزدیدن انقلاب ضد سلطنتی از سوی خمینی طی نمود.
از عضویت در «شورای انقلاب، وزارت کشور، ریاست مجلس، نماینده خمینی در شورای عالی دفاع، جانشین و سپس فرمانده کل قوا در جنگ ضد میهنی، رئیس‌جمهور نظام، ریاست مجلس خبرگان تا ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام» تماما پله‌های «ترقی» بودند که رفسنجانی با اتکاء به شخص خمینی طی نمود. سخن از پله‌هایی است که هرکدام به‌یقین بدون سرسپردگی تام و تمام به جوهر ارتجاع مذهبی، بنیادگرایی، تروریسم، نقض حقوق بشر و خرافه غیرممکن می‌بودند.
به‌یقین نقش رفسنجانی در ایجاد تعادل و حفظ دیکتاتوری ولی‌فقیه، همواره نقشی تعین کننده و راهبردی بود. هنوز در حافظه تاریخی مردم ایران نقش وی در فتنه‌ای بنام «انقلاب فرهنگی» از یاد نرفته است. حمله به دانشگاه‌ها و سرکوب دانشجویان مجاهد و مبارز که به‌تبع خود با دستگیری گسترده و سپس پرونده‌سازی برای میلیون‌ها دانشجو، استاد، استادیار و کادرهای علمی کشور همراه بود، با سخنان تحریک‌آمیز هاشمی رفسنجانی شروع شد.
سخنان وی در روز ۲۶ فروردین ماه ۱۳۵۹ باعث تعطیلی و تشنج در دانشگاه تبریز گردید و سپس به دیگر دانشگاهای کشور سرایت کرد.
به‌موازات این واقعیات باید به نقش وی در جنگ ضد میهنی که او تا آخرین روزها همچنان به‌عنوان یکی از مسئولان اصلی و به‌عنوان فرد مورد اعتماد خمینی برای پیشبرد اهداف کشور گشایانه رژیمشاره نمود. جنگی که بنا بر اعتراف رفسنجانی بیش از «یک میلیون کشته و زخمی» و همچنین «هزار میلیارد دلار» خسارت به هفت استان کشور وارد نمود. در این راستا بود که با صلاحدید و طرح‌های ضد مردمی وی، کودکان و جوانان به‌طور فله‌ای به روی مین‌ها فرستاده می‌شدند.

به‌موازات این واقعیات باید به نقش رفسنجانی در سرکوب خونین مردم ایران از فردای ۳۰ خرداد اشاره نمود. دستان او آغشته خون به دو کشتار بزرگ در سال‌های ۶۰ الی ۶۷ و همچنین مجموعه‌ای از ترور فعالان سیاسی در داخل و خارج از کشور ازجمله شهید بزرگوار دکتر کاظم رجوی، محمدحسین نقدی، ترور میکونوس، وین، برلین، لارناکا، پاریس، استامبول و نیز ترور مجاهد خلق، شهید فائزه رجبی می‌باشد. همچنین رفسنجانی ازجمله آمران قتل‌های زنجیره‌ای علیه نویسندگان و دگر اندیشان بود که آنها سبعانه ربوده و سپس اجساد را در اطراف بزرگ شهرها در چاله‌ها، قنات و یا چاه‌های متروکه رها می‌کردند.

وی در رابطه با قتل‌عام بیش از ۳۰ هزار زندانی سیاسی مجاهد و مبارز در مصاحبه‌ای روزنامه حکومتی رسالت (۱۲ آذر ۱۳۶۷) بی‌محابا گفته بود: «این تبلیغات کذب و عجیب‌وغریبی که در اروپا و کشورهای غربی منافقین راه انداخته‌اند که چند هزار نیروی این‌ها در ایران اعدام‌شده است، برای این است که افرادی را که در جریان عملیات مرصاد ازدست‌داده‌اند، دنیا را توجیه کنند... سرکوب باید مخصوص عناصر اصلاح‌ناپذیر باشد. در تمامی دنیا همیشه انسان‌هائی هستند که هیچ راهی جز سرکوب آن‌ها نیست. آن‌ها را ما باید سرکوب کنیم. این حالت وحشت باید برای انسان‌های خائن و ناصالح باشد».

با تمام «خدمات رفسنجانی» به دیکتاتوری ولی‌فقیه، وی در یک اشتباه محاسبه حساب استراتژیک پس از مرگ خمینی، بر این باور بود که با «دوپایه» کردن حاکمیت و تقسیم قدرت میان خود و خامنه‌ای، این رفسنجانی خواهد بود که کلیت نظام را در اختیار خواهد داشت.
بر این باور غلط و اعتماد بیش‌ازحد به ولی‌فقیه بود که وی برای به کرسی نشاندن خامنه‌ای به‌عنوان «رهبر نظام» آخوندی دست به تقلب، دروغ‌های آشکار، باندبازی و حتی تحریف سخنان خمینی زد. نتیجه این اشتباه محاسبه را نیز در اواخر عمر با زشتی و بددهنی‌های باند مقابل خواه علیه شخص خود و یا خانواده‌اش دریافت نمود. نمونه‌های مانند «خواص بی‌بصیرت», «عالی‌جناب سرخ‌پوش» و یا «سر فتنه» تماما القابی بودند که رفسنجانی تا آخر عمر بدوش کشید.

همچنین رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام آخوندی در حالی این رژیم غرق بحران را ترک کرد که ولی‌فقیه ارتجاع در آستانه یکی از حیاتی‌ترین نمایش انتخابات در درون رژیمش بسر می‌برد. در نبود وی بسیاری از ناظران مسائل ایران بر این باور هستند که در نبود رفسنجانی میدان اکنون برای باند ولی‌فقیه خالی شده و در این راستا خامنه‌ای، بدون رقیب و وزنه‌ای که بتواند وی را مهار نماید، میدان عمل را به دست خواهد گرفت.
نشان به آن نشان که چند ساعت پس از مرگ رفسنجانی که گوئیا براثر «سکته قلبی» به وقوع پیوسته است، ولی‌فقیه طی پیامی از وی به‌عنوان «حجت‌الاسلام» یادکرده است، امری که به‌خودی‌خود مبین میزان شکاف، اختلاف و تنفر میان دوپایه حکومت را به نمایش می‌گذارد.