بدیهی است که فوران این خشم و نفرت مردم از رژیم ضد بشری حاکم بر میهن ما خلق الساعه نبوده بلکه حاصل ٣٩ سال استبداد دینی توام با شقاوت، جنایت و چپاولگری یک رژیم ضدبشری است که آغاز آن با ظهور ابلیسی بود که خود را فرشته جا زد و بر امواج انقلاب شکوهمند بهمن ٥٧سوار گردید؛ استبدادی مخوف، مبتنی بر رسومات زمان جاهلیت که به دلیل ناهمگونی و عدم انطباق با عصر جدید و ناتوان از حل ابتدایی ترین مسائل جامعه، راه حل را تنها در سرکوب و خشونت می جست و حساب کار هرگونه حرکت مطلقا مسالمت آمیز سیاسی ای را که ستایشگر ارتجاع حاکم نبود و کمترین زاویه ای با «خط امام» داشت به ساطور بدستان خط امامی که عمدتا توسط عناصری چون مصطفی تاجزاده و لمپن پاسداران دیگری که در «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» و «حزب جمهوری اسلامی» سازماندهی و هدایت می شدند، می سپرد. اسناد انکارناپذیر موجود در رابطه با سرکوبی خونین اجتماعات مطلقا مسالمت آمیز نیروهای مخالف و بویژه مجاهدین خلق تا مقطع ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ توسط پاسداران و اوباش خط امامی که طی آن بیش از ۶۰ تن از هواداران سازمان مجاهدین خلق بدست پاسداران و دشنه بدستان «امام خمینی» به شهادت رسیدند، بدون اینکه حتی یک کلوخ پرتاب کرده باشند، البته برای نسل طغیانگر امروز در مورد حقانیت مقاومت مشروع مجاهدین بعد از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ جای هیچگونه سؤالی باقی نمی گذارد.
اما همان دشنه بدستان و پایه گذاران دستگاه اطلاعاتی و سرکوب رژیم که تا دیروز رسالتشان تنها ترویج افکار ارتجاعی خمینی، و به موازات آن شکار مخالفین و منتقدین و اعلان جنگ رسمی به هر گونه زندگی مسالمت آمیز سیاسی بود، بگوانه ای که مردم و احزاب و سازمان های سیاسی را در مقابل تسلیم خفت بار و یا مقاومت تمام عیار مخیر می کردند، امروز هم به صحنه آمده اند تا با وارونه گویی ابلهانه و دجالگری آموزش دیده در مکتب امام دجالشان اوضاع را به زعم خود مهار کرده و رژیم ولایت فقیه را از مرگ حتمی نجات دهند.
اینبار اما اوجگیری جنبش دادخواهی و تعادل قوای کنونی که نتیجه بلافصل پیشروی مقاومت و مجموعه بحران های لاعلاج رژیم است و در شرایطی که «اصلاح طلب، اصولگرا – دیگر تمومه ماجرا» در سراسر ایران زمین به شعاری توده ای و فراگیر تبدیل شده، این سوته دلان بارگاه ولایت دیگر بکارگیری دشنه و ساطور را ناکارآمد دیده و از اینرو به ترفند جدیدی روی آورده اند.
اینجاست که مصطفی تاجزاده، سردسته دشنه بدستان دیروز به یکباره به یاد یکپارچگی کشور افتاده و فریبکارانه می گوید: «مهمترین نقش اصلاحطلبان در شرایط فعلی این است که اجازه ندهند ایران، سوریه یا لیبی شود. این خطری جدی است که جامعه ما را مثل جوامع دیگر تهدید میکند». (روزنامه حکومتی شرق پنجشنبه ١٤/١٠/٩٦)
عباس عبدی، همپالگی دیگر وی نیز وقییحانه قیام مردم غارت شده و بستوه آمده از ۳۹ سال جنایت رژیم ولایت فقیه را که خود نیز در آن شراکت جدی داشته، اغتشاش نامیده و می گوید: «در برابر اغتشاش نباید سکوت کرد، میخواهند ایران را سوریه و لیبی کنند».
جلایی پور، پاسدار جنایتکار دیگری که به اقرار خود دستش به خون حداقل ٥٤ هموطن کرد ما آغشته است و امروز برای غارت مردم در پیشخوان دکان «اصلاح طلبی» به کار گماشته شده، از جوانان قیام کننده تحت عنوان «کرکسان سرنگونیطلب» نام می برد.
اما شعارهای عمیقا انقلابی و ترقی خواهانه قهرمانان قیام کننده، چون «مرگ بر دیکتاتور»، «اصلاح طلب – اصولگرا، دیگر تمومه ماجرا»، «سوریه را رها کن – فکری به حال ما کن» و مهمتر از همه «مرگ بر خامنه ای» و آتش زدن پوسترهای خمینی جلاد، خود بهترین گواه بر این واقعیت است که ادامه حیات ننگ آلود و دجالگرانه مشتی آدمکش تحت پوش «اصلاح طلب» که هم کینه و دشمنی خود با قهرمانان خلق و پیشتازان مجاهد و مبارز آن را پنهان نمی کنند و هم از آرمانهای «امام» دجالشان دست بردار نیستند و در عین حال پز مدره گرایی و اعتدال می دهند، دیگر بسرآمده!
آنان خود بهتر می دانند که اینگونه مواضع دجالگرانه تنها بر بغض و نفرت مردم و جوانان انقلابی می افزاید.
صادق زیباکلام از مهره های باند مغلوب رژیم به این واقعیت به عیان اذعان کرده و می نویسد: «سرخوردگی معترضان را کاملا درک میکنم؛ اما با وجود همه اینها، نمیتوانم مسیر معترضان را تأیید کنم. میدانم این تأیید نکردن و همراهینکردن با راهی که میروند و شیوهای که برای بروز اعتراضهای خود برگزیدهاند، چقدر اسباب بغض و نفرتشان از نگارنده یا اصلاحطلبان دیگری که به رفتار خیابانی آنها اعتراض دارند، خواهد شد».
پیام قهرمانان قیام آفرین به این حسرت به دلان «دوران طلایی امام» اما کاملا روشن است و در هشدار فرمانده کل ارتش قیام، مسعود رجوی: «به شکنجه گران و زندانبانها وائمه جمعه و همه سرکردگان رژیم در مراکز سرکوب و دجالیت، از سپاه پاسداران تا بسیج و رادیو و تلویزیون توصیه می کنم در اسرع وقت جان به در ببرند والا به سختی کیفر خواهند دید» متبلور می گردد.