سینا دشتی:‌ مماشات با اسب مرده

باید اعتراف کنم که بنده اصلا نمیدانستم که موجودی به نام احمدی‌نژاد، قبل از انتخابات دور اول ریاست جمهوری‌اش وجود داشت! در دوران خاتمی و بوق اصلاحات بود که در بحث با دوستان، بنا بر آموخته‌های اندکی که در مقاومت به آن رسیده بودم، گفتم این مماشات طلب ها حالا خاتمی را حلوا حلوا میکنند اما در عالم واقع اگر حتی رحیم صفوی هم رئیس جمهور بعدی بشود، که همان ایام بحث استخراج زبان از پشت سر را تدریس میکرد، این مماشاتگرایان با او هم خواهند ساخت چون منافعشان در بودن رژیم است.

الان یکی از "مودبترین و شریفترین"! نمایندگان خط نزدیک ماندن به رژیم، خانم اسلاین (همان انگشت در هوا)، با کمک یک اعجوبه ی نیاکی، فیل هوا کرده اند که فقط ٤ درصد مردم خواهان تغییر رژیم هستند!
اینجا بگذارید بنده که # براندازم، سکوت اختیار کنم و جواب این جاندار، که در وقاحت یک حوزه مملو از طوسی را قورت داده، را با استفاده از مطالب یکی از شیاد ترین چهره های شاخص باند اصلاح طلب یعنی عباس عبدی، بدهم. عبدی روز شنبه ۱۴ بهمن در مطلبی تحت عنوان «به هر کس که مربوط است» (شما بخوان خامنه ای) در خبرگزاری حکومتی ایسنا نوشت:
«به نظر بنده جامعه ایران راه‌حل‌های فنی و جزیی یا اصطلاحا تکنیکال ندارد. در گذشته چنین راه‌حل‌هایی بود ولی اکنون هیچ راه‌حلی از این نوع وجود ندارد.
این که چنین اقدامی در بودجه شود، یا در مبارزه با فساد فلان کار را انجام دهیم یا در زندگی خصوصی مردم گشایشی صورت گیرد، یا فلان مبلغ صرف رفع بیکاری شود یا مساله آلودگی هوا یا آب را چنین کنیم یا... نمی‌تواند مشکلی را حل کند
ضمن آن که چنین کارهایی در عمل شدنی هم نیست و فقط نوعی اتلاف وقت و از دست دادن فرصت است.
اعتراضات دی‌ماه نیز به نحوی بازتاب‌دهنده همین احساس بود...
چرا معتقدم که جامعه راه‌حل فنی ندارد؟ چون با مجموعه‌ای از مسائل مواجهیم که نه تنها نمی‌توانیم حل آنها را از یکدیگر متمایز کنیم، بلکه ابزار و عناصر کافی برای حل این مشکلات جزیی نداریم؛ به عبارت دیگر سازمان و نهادهای حل مشکل و اراده‌ای که باید منابع لازم را برای حل این مشکلات تامین کند، خودشان دچار بحران و مشکل شده‌اند. حل جزیی‌ترین مساله نیازمند کارایی عاملان و نیز وجود اراده‌ای معطوف به حل مسائل است که آنها را نداریم». این اعتراف به بن بست مرگباری هست که رژیم را آچمز کرده است.

شرایط بسیار حساسی هست. بحث مهلت ١٢٠ روزه برای باز بینی برجام که الان کمتر از صد روز آن باقی مانده روی میز رژیم قرار گرفته است. هئیت حاکمه ی جدید امریکا نشان داده که سیاست سرعت حرکت حلزونی دوران اوباما (آه از نهاد هر که برآید، لعنت الله علیه) تمام شده است و اروپا میبایست رژیم را متقاعد بکند که بحث موشکی جدی است و بدون گنجانیدن ان در ورژن برجام ۲ راه حل دیگری نیست.

روحانی هم که سر قبر خمینی، از عوارض کر بودن حکومت حرف زد که اگر این صدا و ان صدا را نشنویم تو گوشمان خواهند زد.

واکنش این دو تا طیف اصلاح طلب را داشته باشیم تا به در فشانی های احمد خاتمی که او را به حق خرچنگ نظام، نامیده اند، توجه کنیم، او با هارت و پورت و تهدید و خط کشیدن برای جوانان شورشی، در مراسم نماز جمعه ی رژیم، آمده بود تا با سوزش بسیار از ‌سوزاندن «حوزه‌ها، سازمان تبلیغات و شورای هماهنگی تبلیغات» و غیره توسط قیام‌آفرینان به‌خیال خود، جبران مافات کند.
اما این سخنان تهدیدآمیز، به‌مصداق «سوت در تاریکی» تنها وحشت عمیق ولی‌فقیه ارتجاع را به نمایش گذاشت.

هم چنین مشخص شد که در درون هئیت حاکمه یک سیاست مشخص مقابله با قیام مردم، وجود ندارد، یعنی نمیتوانند با دست باز مثل قبل کشتار بکنند، آمار زندانی ها و قربانیان قیام اخیر از جانب افراد و محافل مختلف رو میشود و همین هم مزید علت شده و نشان میدهد که فقدان فاکتور اوباما در اتخاذ سیاست کشتار وسیع در داخل رژیم بسیار محسوس است؛ اما نفی وجود قیام، تبلیغات گوبلزی مماشات گرایان شورای أتلانتیک، تغییری در واقعیت سرسخت خیابان و شهر و کوچه در ایران ستمزده نمیدهد.

خبرگزاری فرانسه دیروز در یک گزارش نوشت: "شرایط در ایران بسیار تغییر کرده است
خبرگزاری فرانسه در گزارشی از تردید سرمایه‌ گذاران فرانسوی پس از اعتراضات اخیر در ایران خبر داد و به نقل از مدیر اقتصادی بیمه اعتباری کوفاس نوشت: شرایط در ایران بسیار تغییر کرده است. خیلی از شرکت های فرانسوی و غیرفرانسوی در ابهام قرار دارند چرا که چشم‌اندازهای رشد که انتظار آن بعد از برداشته شدن تحریمها می‌رفت بهبود چشمگیری نداشته و ایران یکی از کشورهای جهان است که نارضایتی اجتماعی در آن بسیار شدید است.

رئیس اقتصادی بیمه هرمس نیز به خبرگزاری فرانسه گفت:‌ شرکتها فکر می‌کردند که تحریمهای آمریکا برداشته می‌شود اما این تحریمها باقیمانده و حتی تهدید تشدید آنها نیز وجود دارد."

چرا رژیم را در آستانه ی سقوط ارزیابی میکنیم؟

با در نظر داشتن بحران نزدیک به ده میلیون بیکار و بیش از بیست میلیون مال باخته که دار و ندارشان توسط باندهای رژیم به غارت رفته، هیچ چشم انداز واقعی در رفع بنیانهای و علل اجتماعی قیام وجود ندارد، همزمان بعد سیاسی و آزادیخواهانه هم از نفی کامل نظام گذشته است.
میلیونها کارگر و بازنشسته ماههاست حقوقی دریافت نکرده اند.
تابوی مرگ بر خامنه ای آنچنان شکسته شده که الان فریاد کودکان هم ناقوس مرگ او را میدهد.
برجام، رویای بمب اتم را به بتون تبدیل کرده است.
خامنه ای تلاش کرد ولیعهد خودش را با یک موشک دو مرحله ای اول رئیس جمهور و بعد رهبر بکند! این خبط استراتژیک در همان لحظه ی اول در صورت خامنه ای منفجر شد.
بحرانهای کلان زیست محیطی، خشکسالی گسترده، ریزگردها و ... امان مردم را بریده،
هجرت بزرگ مجاهدین امکان نابودی فیزیکی بزرگترین سازمان مقاومت را از رژیم گرفت.
فساد گسترده ی مالی و اخلاقی در تمامی جناح های رژیم اکنون تمامی اعتبار و قدرت معنوی حکومت را بر باد داده است،
کاهش ارزش ریال در مقابل دلار در این چند روز نشان میدهد که نظام اقتصادی و بانکی کشور در حال یک سکته ی کامل است.
در این تابلو که فکر نکنم کسی مخالف ان باشد، هیچ راه برد منطقی برای نجات رژیم دیده نمیشود.

مماشاتگرایان الان هم نشین سپاه پاسداران شده و نگران تعمیق بحران و فشار های جدید به این حکومت در مخمصه هستند. ادعای نبود یک قیام، ادعای مردمی بودن رژیم بیشتر شبیه به یک واکنش روانی هراس آلود، برای مقابله با شرایط بحرانی تر، میماند تا یک تحلیل منطقی و علمی صرف! خود فریبی اصلا چیز کمیابی نیست!
این را همه میدانند، اما فقط چند نَفَر نفی میکنند! در نظر انها ممکن است اسب شاخدار هم وجود داشته باشد! اما واقعیت این است که سرمایه گذاری روی رژیم، خرج کردن کاه برای تغذیه اسب مرده است
قیام دی ماه و جوشش های اجتماعی پی در پی نشان میدهد که ما در نقطه ای تعیین تکلیف یک تحول بزرگ اجتماعی و اقتصادی قرار داریم. این واقعیت بزرگ ایران امروز است. باز هم باید گفت و نوشت.