فرّخ حیدری: شیر همان شیر بُوَد گرچه به زنجیر بُوَد!

در ورودی سالن ورزشگاه سرپوشیده دانشگاه اصفهان در سال ۱۳۵۸ و در شرایطی که خیلی جاها صحبت از انقلاب و اسلام و امام بود، تابلویی با این بیت شعر در کنار تصویر جهان پهلوان تختی به چشم میخورد: «شیر همان شیر بُوَد گرچه به زنجیر بُوَد»

فرّخ حیدری: شیر همان شیر بُوَد گرچه به زنجیر بُوَد!

شاید کمتر کسی میدانست که بانی نصب آن تابلو، محبوبترین کشتی گیر ملی پوش اصفهان در آن دوران یعنی هوشنگ منتظرالظهور بود و چه بسا خود هوشنگ هم نمیدانست که روزی همان شیر در زنجیر خواهد شد.

 در آن زمان هوشنگ بعنوان سر مربی کشتی دانشگاه، با توجه به سوابق برجسته ورزشی و بخصوص شخصیت والای انسانی و خصائل مردمی که داشت با حمایت اکثریت قریب به اتفاق دانشجویان و کادر ورزشی دانشگاه اصفهان، بعنوان مدیرکل تربیت بدنی آن دانشگاه برگزیده شده بود. 

هوشنگ منتظرالظهور، ورزشکار زحمتکش و با استعدادی بود که برخلاف بیشتر ورزشکاران معروف هم دوره خودش، در زمینه تحصیلات عالی و دانشگاهی نیز پیشاهنگ و پیش قدم بود و در واقع دانش آموخته و فارغ التحصیل همان دانشگاه اصفهان نیز بود.

 ورزش تخصصی هوشنگ عزیز، رشته کشتی فرنگی بود که از سال ۱۳۵۴ ضمن کسب مقتدرانه مقام قهرمانی کشور، در سن ۲۲ سالگی بعنوان ملی پوش فرنگی کار ایران در وزن ۸۲ کیلوگرم راهی مسابقات المپیک مونترال کانادا در سال ۱۹۷۶ شد و سال بعد نیز در مسابقات قهرمانی دانشجویان جهان در صوفیه بلغارستان شرکت داشت.

 طی آن دوران شکوفایی کشتی در اصفهان، او ضمن کسب چندین مدال طلای کشوری در مسابقات کشتی فرنگی، موفق به دریافت بازوبند پهلوانی نیز شد و در محافل ورزشی و بخصوص در اصفهان با احترام خاصی از او بعنوان پهلوان هوشنگ یاد میشد.

البته عنوان پهلوانی هوشنگ، علاوه بر قدرت بدنی و مهارت تکنیکی و هیکل ورزیده و عضلانیش، همچنین بخاطر روحیه جوانمردی و شخصیت مردمی و فداکارانه اش، براستی برازنده و شایسته او بود.

 در سال ۱۳۵۷ و در بحبوحه تحولات و تظاهرات گسترده اجتماعی آن ایام، پهلوان هوشنگ که بعنوان افسر وظیفه در سپاه دانش خدمت سربازیش را میگذراند، بهرشکل و بهروسیله که میتوانست بخصوص در شبهای حکومت نظامی با استفاده از لباس نظامی خود به یاری تظاهرکنندگان زخمی یا افراد فراری و تحت تعقیب میشتافت...

بعد از انقلاب نیز همانطور که در بالا اشاره شد هوشنگ منتظرالظهور بعنوان یک ورزشکار آزاده و روشنفکر، انسانی نجیب و جوانمرد و ملی پوش سرشناس کشتی ایران، از محبوبترین چهره های ورزشی و اجتماعی در اصفهان و محیط دانشگاهی آن دیار بود و بخصوص در تمرینات و کلاسهای آموزشی کشتی او تعداد زیادی از دانشجویان و جوانان مستعد شهر شرکت داشتند.

 این هنگامی بود که هوشنگ شجاع بعنوان یک فعال سیاسی مخالف آخوندهای شیاد و شارلاتان، به تشکیلات بخش اجتماعی مجاهدین خلق پیوسته بود و در آن شرایط پرشتاب سیاسی، علیرغم همه خطرات و تهدیدات فاشیستی، کمکهای شایانی به پیشتازان آزادی و مجاهدین جلودار اصفهان میکرد.

 همزمان و در میانه تابستان سال شصت، پهلوان هوشنگ در مسابقات سراسری کشتی فرنگی کشور که در شهرستان یزد برگزار میشد بعنوان کشتی گیر و سرمربی تیم اصفهان شرکت کرد و علیرغم اعمال نفوذهای بسیار، بار دیگر به مقام قهرمانی ایران در وزن ۹۰ کیلوگرم نائل شد و بدین ترتیب در آستانه شرکت در مسابقات قهرمانی کشتی فرنگی جهان در اسلو نروژ که دو هفته بعدتر انجام میشد قرار گرفت. 

در جریان مسابقات یزد با این که تیم اصفهان قهرمان کشور شده بود، ولی هوشنگ شیردل حاضر نشد مثل بقیه تیمها، بعنوان سرمربی تیم اصفهان به دیدار آخوند صدوقی امام جمعه و نماینده خمینی در یزد برود... بهرحال بلافاصله پس از پایان مسابقات کشوری یزد و بازگشت هوشنگ به خانه، در تاریخ ۲۴ مردادماه پاسداران پلید اصفهان، شبانه و بطور ضربتی به خانه مسکونی خانواده هوشنگ حمله کردند و او را دستگیر کردند...

خبر دستگیری هوشنگ در جامعه ورزشی اصفهان بسرعت پیچید و علیرغم پادرمیانی خصوصی برخی افراد با نفوذ در سطح استان و حتی وابستگان ورزشی رژیم در اصفهان، جلادان دادستانی و بازجویان سپاه پاسداران چیزی را میدانستند که دیگران نباید می فهمیدند.

در واقع جرم اصلی هوشنگ دلاور، علاوه بر ارتباط با مجاهدین خلق، نقش موثر او در مجاهد شدن دو تن از اعضای سپاه پاسداران اصفهان در حین تمرینات کشتی و طی معاشرت و دوستی یکی دو ساله آنان با قهرمان محبوب شهرشان بود و این جرم بسیار سنگین و نابخشودنی برای پهلوان هوشنگ محسوب میشد!

بهرحال برای دستگاه امنیتی رژیم بسیار مهم بود که بتوانند قهرمان محبوب مردم را وادار به «ابراز ندامت از منافقین» کنند چرا که بخوبی میتوانستند بازتاب بسیار منفی دستگیری و اعدام احتمالی هوشنگ را حتی در آن فضای خون و جنون سال شصت، حدس بزنند. ولی هوشنگ منتظرالظهور همان شیر ژیانی بود که در زنجیر هم شیراوژن بود!

البته با اتمام بازجویی های سخت و طاقت فرسای پس از دستگیری مرداد ماه، فکر میکنم اواخر شهریور بود که هوشنگ  را هم همراه با دهها تن دیگر از دستگیریهای تابستان سیاه سال شصت از بازداشتگاه امنیتی سپاه به زندان دستگرد اصفهان منتقل کردند. همبندان او شاهد بودند که هوشنگ قهرمان با چه روحیه و توان بالایی هر روز در کف سیمانی بند، بیشتر از دویست حرکت شنای زورخانه و یا شنا با یک دست و دو پا و یا با دو دست و یک پا انجام میداد.

 او در جمع بچه های همبندش با همان روحیه جوانمردی و فروتنی پهلوانی تنظیم رابطه میکرد و از وفاداریش به آرمان و سازمان و راهبران مجاهدین دریغ نمیکرد و حتی بطور خصوصی گفته بود که اگر راهی مسابقات جهانی اسلو نروژ میشدم از همانجا به جنبش ملی مقاومت می پیوستم...

چند روز بعد با شروع موج اعدامهای بیرحمانه مهرماه سال شصت در اصفهان او بروشنی میدانست که بزودی اعدام خواهد شد و حتی در حضور تعدادی از همبندان نزدیکش، از آمادگی شجاعانه خودش برای سپر کردن سینه ستبرش در مقابل گلوله های مرتجعین بی وطن گفته بود.

 سرانجام در سحرگاه ۱۱ مهر ماه سال شصت، پهلوان هوشنگ منتظرالظهور، قهرمان ملی پوش کشتی فرنگی ایران، مدیرکل تربیت بدنی دانشگاه اصفهان و مجاهد محبوب خلق ایران، در سن ۲۸ سالگی همراه با دوست مجاهدش احمد شاطرزاده قهرمان کشتی آموزشگاههای اصفهان و همینطور دهها جوان و نوجوان آگاه و آزادیخواه دیگر توسط پاسداران پلید و جوخه های مرگ خمینی تیرباران شدند

اینک زیباترین صدا، در میهن من
آواز پرغرور مردان و زنانی است بی ‌شکست که از دروازه مرگ می‌گذرند.
دلاورانی که پیش ‌از مرگ آینده را زیسته ‌اند.

HeidariFarrokh@gmail.com

www.farrokh-heidari.blogspot.com

____________________________________________________________

پانویس:

۱-  «شیر هم شیر بُوَد گرچه به زنجیر بُوَد» مصرعی از سروده های فرخی سیستانی شاعر نامدار پارسی گوی قرن پنجم هجری میباشد:

https://ganjoor.net/farrokhi/divanf/ghasidefk/sh155/

 

۲-  اسامی بخشی از شهدای راه آزادی که در مهرماه سال شصت در اصفهان تیرباران شدند و در روزنامه های حکومتی نیز خبرش منتشر شد:

فرّخ حیدری: شیر همان شیر بُوَد گرچه به زنجیر بُوَد!