جمشید پیمان :دکتر محمد ملکی هم جاودانه شد!


سرانجام و پس از سال‌ها رنج و مرارت، محمد ملکی دامن از خاک سرد و سیری ناپذیر برچید و رفت.

او یک مبارز خالص و مخلص راه آزادی بود و با همه‌ی وجودش علیه نظام جنایت‌کار و مرتجع و ضد دانش حاکم بر میهنمان مبارزه کرد. آری؛ خالصن و مخلصن!
او را به جرم آزادی‌خواهی و دفاع از حیثیت و شرف مردم ایران، سال‌ها به زندان انداختند و بر او بسیار فشار آوردند تا ببَرد. اما پیرمرد با وجود جسم نحیف و دچار بودن به انواع بیماری‌ها، نشکست و تن نه به تسلیم سپرد و نه به سکوت!
دکتر محمد ملکی پس از بیرون آمدن از زندان، هیچ واهمه ای را با خود همراه نکرد، هرجا که ندای آزادی خواهی بلند بود گلوی پیر اما رسای اوی آواز آزادی می خواند. سوز سرمانی زمستان و تفت تابستان برایش یک‌سان بود. هر زمان و هر جا و همراه با ستم‌دیدگان و آزادی‌خواهان علیه حاکمیت جنایت کار آخوندی شورید و تا آخرین لحظه ی زندگی اش هیچ وسوسه اس پایش را سست نکرد!
دکتر محمد ملکی از پشتیبانان یک رنگ و رو راست مقاومت ایران بود و در هر جا که ضروری می دید با شجاعت و بی هراس از واکنش دستگاه حامیت آخوندی، از مقاومت و بویژه رزمندگان ارتش آزادی بخش ملی ایران صادقانه حمایت می کرد.
او سال ها کوشید به خارج از ایران سفر کند(سفر، نه مهاجرت یا پناهندگی). حاکمیت آخوندی نگذاشت، پاسپورتش را توقیف کرد و در همان تهران هم زیر شدیدترین فشارها بود. اما تسلیم نشد، از مقاومت و مخالفت با کلیت نظام جنایت‌کار آخوندی دست نکشید، به این وزیر و آن وکیل از وضعیت خود گله و شکایت نبرد و ننالید!
به نظر من او را باید در کنار مصدق و یا شهید حسین فاطمی به خاک سپرد!