محمد اقبال: به‌یاد دکتر محمد ملکی... سلام مرا به آن «عزیز» برسان


با لهجه خاص تهرانی یا بهتر بگویم شمیرانی‌اش و با شوخ طبعی و بذله‌گویی‌های فراوان او را برای اولین بار در مسجد هدایت دیدم.

اواخر دهه چهل شمسی و سپس هر از گاهی در برخی مناسبات تا دوران تحصن دانشگاه تهران در سال ۱۳۵۷ که توسط او و چند تن از استادان انقلابی سازمان داده می شد و آخوندها نیز برای کسب وجهه خود را داخل متحصنین کرده بودند.
بعد از انقلاب که به اصرار پدر طالقانی ریاست دانشگاه تهران را پذیرفت، شرط گذاشت که من رئیس نیستم، سرپرستم و بازهم شرط گذاشت که بتواند دانشگاه را با کمک سایر استادانی که می شناخت به صورت شورایی اداره کند.
او در اولین انتخابات «مجلس شورای ملی» بعد از انقلاب که بلافاصله بعد از تشکیل توسط خمینی به «مجلس شورای اسلامی» تغییر نام داده شد، از سوی «شورای معرفی کاندیداهای انقلابی و ترقی خواه» به عنوان کاندیدای عضویت در مجلس شورای ملی معرفی شد. این «شورا» در اسفند ۱۳۵۸ اولین جبهه ترقیخواه و انقلابی نیروهای اپوزیسیون محسوب می شد که دکتر ملکی نیز یک عضو فعال و شناخته شده آن بود.
شورای معرفی کاندیداهای انقلابی و ترقی‌خواه با عضویت محوری مجاهدین خلق و سایر احزاب و دستجات و شخصیتهای برجسته اپوزیسیون وقت در واقع ساختار اولیه شورای ملی مقاومت را تشکیل می داد. همان شورایی که یک سال و پنج ماه بعد در ۳۰ تیر ۱۳۶۰ و در سالگرد قیام ملی ۳۰ تیر در حمایت از مرحوم دکتر محمد مصدق، در اوج سرکوب و اعدام و شکنجه از سوی پاسداران خمینی در قلب تهران توسط مسعود رجوی برای سرنگونی رژیم ضد بشری آخوندی موجودیتش اعلام شد و اکنون ۴۰ سال است که نفس دیکتاتوری تروریستی مذهبی را بریده است و آن را به مرحله سرنگونی تام و تمام رسانده است.
بلافاصله بعد از تشکیل اولین به اصطلاح پارلمان که با تقلب‌های فراوان هیچیک از شخصیتهای کاندیدای اپوزیسیون از جمله دکتر ملکی به آن راه نیافتند، خمینی مرحله بعدی سرکوب را آغاز کرد و تحت عنوان «انقلاب فرهنگی» دانشگاه ها را که در واقع کانون شورش و قیام علیه جمهوری خمینی ساخته اسلامی بودند و به طور خاص مرکزی محوری برای جذب و سازماندهی نیروهای مخالف به ویژه مجاهدین محسوب می شدند، مورد یورش قرار داد. دکتر ملکی بلافاصله و در همان فروردین ۱۳۵۹ از کار کناره گرفت و چند ماه بعد همراه با شخصیتهای انقلابی وقت نزدیک به مجاهدین خلق، «جمعیت اقامه» را تشکیل داد.
دکتر محمد ملکی همراه با شهید کاظم باقرزاده، شهید ابوذر ورداسبی، شهید علی اصغر زهتابچی، مرحومه بتول علائی (همسر پدر طالقانی)، مرحوم کاظم متحدین، مرحوم محمد میهن دوست، و مرحوم یزدان حاج حمزه و همچنین آقایان نصر الله اسماعیل زاده، عبدالعلی معصومی، جلال گنجه ای و نویسنده این سطور (محمد اقبال) اعضای مؤسس جمعیت اقامه بودند. جمعیتی که شخصیتهای نزدیک به مجاهدین خلق را متشکل می کرد و بعدها به جمعیت ”داد” تغییر نام داد.
جمعیت اقامه در اوائل مرداد ماه سال ۱۳۶۰ درست چند روز بعد از اعلام رسمی این شورا، طی یک نامه رسمی درخواست عضویت در شورای ملی مقاومت را در تهران ارائه داد و به عضویت این شورا درآمد که تاکنون نیز ادامه دارد.
در آن دوران علاوه بر بیانیه هایی که به نام جمعیت صادر می شد، بیانیه هایی نیز با امضای این یاران و سایر شخصیت ها تهیه و امضا و منتشر می شد. نگاهی به بیانیه های امضا شده در آن زمان که مرحوم دکتر ملکی پای ثابت امضاها بود نشان می دهد که آن مرحوم تا چه حد خود را نزدیک به مجاهدین احساس می کرد. او همواره با زنگ و تلفن سؤال می کرد که بیانیه جدیدی در نیامده؟
در اواخر اردیبهشت ۱۳۶۰ وقتی مجاهدین خلق طی یک نامه سرگشاده به خمینی به سرکوبها، کشتارها و شکنجه هایی که علیه‌شان و علیه نیروهای ترقی خواه صورت می گرفت اعتراض کردند و خواستار شدند که به طور جمعی نزد خمینی بروند و خمینی که می دانست در صورت موافقت با چنین درخواستی مجاهدین خلق جمیعا «خدمت رسیده» و بساط جماران را جارو خواهند کرد، پاسخ داد که «شما سلاح هایتان را تحویل بدهید، من خدمت شما می رسم»، ۱۷ تن از شخصیتهای سیاسی آن زمان طی نامه ای سرگشاده به خمینی خاطرنشان ساختند که: چگونه است که از حزب جمهوری اسلامی و حزب توده و فدائیان خلق (اکثریت) که شب و روز در خدمت هستند در خواست خلع سلاح نکرده اید ولی از مجاهدین خلق چنین تضمینی را می خواهید؟ مرحوم دکتر ملکی در نگارش این متن نقش اساسی را داشت و امضایش در پای این بیانیه تاریخی نیاز به هر توضیحی را برطرف می کند.
در بهار ۱۳۶۰ در حالی که ناچار از زندگی مخفی بودم قراری در شمیران با دکتر ملکی گذاشتیم و با هم یک کوهنوردی مختصر چند ساعته انجام دادیم. دکتر با آن شوخ طبعی همیشگی آخوندها و به طور خاص توده ای ها را مسخره می کرد و همان مضمون فوق را همانجا تأکید کرد که چطور است نوبت که به مجاهدین می رسد «آقا» می گوید سلاح تحویل بدهید ولی کاری با توده نفتی ها و اکثریتی ها ندارد؟!!
با او ارتباطی نداشتم تا روزی که شنیدم در دهه ۷۰ شمسی به کانادا سفر کرده و در این سفر با پهلوان مسلم اسکندر فیلابی دیدار کرده است. و حتما که پهلوان فیلابی خاطره این دیدار به یاد ماندنی را نقل خواهد کرد. از جمله این که از قول یکی از سردمداران (اصلاح طلب) رژیم نقل کرده بود که در جمع اصلاح طلبان گفته است جمع ما به اندازه نصف ارکستر مسعود رجوی نیست.

محمد اقبال: به یاد دکتر محمد ملکی... سلام مرا به آن «عزیز» برسان

دکتر ملکی بعد از آن نیز چند بار دیگر دستگیر و شکنجه شد. بعد از آن نیز از خروجش از کشور برای معالجه جلوگیری کردند. حرف و خاطره در مورد مرحوم دکتر ملکی بسیار است. از جمله هنگامی که رژیم به ساکنان بی دفاع کمپ لیبرتی حمله کرد آن موضعگیری جانانه را کرد و پلاکاردی با مضمون «کشتار انسان های بی گناه و بی سلاح جنایت علیه بشریت است» را در مقابل زندان اوین به دست گرفت و یا آن هنگام که در مراسم درگذشت مادر داعی الاسلام «از بچه هایی که در اطراف مرز هستند، زیر موشک هستند، ولی مثل کوه ایستاده اند» یاد کرد و نوید سرنگونی رژیم پلید آخوندی را داد.

محمد اقبال: به یاد دکتر محمد ملکی... سلام مرا به آن «عزیز» برسان

همه خوب واقفند که آن مرحوم عاشق فرزندان مجاهدش بود. سخنان ضبط شده او شاهد این مدعا است.
لینک سخنرانی دکتر ملکی در خاکسپاری مادر داعی (پنج سال پیش ۱۳۹۴)


https://youtu.be/2cwJViyGOJ0

آخرین تماس تلفنی من با دکتر ملکی پنج ماه پیش در روز ۸ ژوئیه ۲۰۲۰ مصادف با ۱۸ تیر ۱۳۹۹ یعنی وقتی بود که همسرش قدسی میرمعز فوت شده بود، گوشی تلفن را گرفت، سلام و احوالپرسی کرد و من تسلیت گفتم و او گفت سلام مرا به آن «عزیز» برسان.