کاظم مصطفوی: علی ربیعی، شلاق به دستی «از پنجرة جامعه شناسی» «با نگاه‌امنیتی»

یادآوری: شیخ فریدون حسن روحانی کابینه‌اش را معرفی کرد. در این کابینه یکی از اعضای هیأت قتل عام سال67 شده است وزیر دادگستری! یعنی رئیس جمهور جدید نشان داد که چه نوع «داد»ی را می‌ خواهد گسترش دهد. اما این تنها دسته گل آقا نبوده است. علی ربیعی هم جزو کابینه ایشان عهده دار وزارت تعاون و... شده است. علی ربیعی با نام مستعار «عباد» از چهره های بسیار سفاک امنیتی رژیم است که جنایات متعددی مرتکب شده است.

ذیلا شرخ مختصری از سوابق او را که در کتاب «شکنجه و شکنجه‌گر» نوشته‌ام می آورم:

علی ربیعی، شلاق به دستی «از پنجرة جامعه شناسی» «با نگاه‌امنیتی»
علی ربیعی(عباد) از جمله دست اندرکاران شکنجه و سرکوب بوده‌است که طی سالیان اخیر در مقاطع مختلف و حساس سیاسی نامش برزبانها افتاده‌است.
او خود را نزدیکترین فرد به خاتمی معرفی می‌کند. به صورت اعلام شده هم، مشاور اجتماعی آخوند خاتمی و همه کارة دبیرخانه شورای عالی امنیت رژیم بوده‌است. بسیاری از قلم به دستان رژیمی در معرفی‌اش نوشته‌اند که‌او «از پنجره جامعه شناسی و با نگاه‌امنیتی به مسائل نگاه می‌کند». او هرگز منکر اطلاعاتی بودن خود نیست. حتی از آن دفاع می‌کند و می‌نویسد: «چندی قبل و در جریان برگزاری ششمین جشنواره مطبوعات یکی دیگر از مدعیان به‌اصطلاح "ارزشمدار" با آب و تاب از همین منظری که رئیس مرکز پژوهشهای مجلس به قضیه و قضایا نگاه می‌کنند، فریاد برآورده بود که فلانی و فلانی که مدیر مسئول و نویسنده در فلان روزنامه هستند تا دیروز اطلاعاتی بودند و امروز پز روشنفکرانه می‌دهند، گویی در نزد برخی از مدعیان ارزشمدار و مدافعان جبهة اسلامگرا هر که در زمانه‌یی در وزارت اطلاعات، مشغول به‌خدمت بوده‌است، گناه کبیره‌یی انجام داده‌است».

اما برای این که ببینیم یک شکنجه‌گر «جامعه شناس» چگونه «با نگاه‌امنیتی» به مسائل نگاه می‌کند اندکی درنگ کنیم.
او هم مثل اغلب شکنجه‌گران رژیم آخوندی وقتی از شکنجه‌گاهها به نهادهای امنیتی منتقل شد «به تحصیلات خود ادامه داد» و مثل هریک عنوانی را زیب سینة خود کرد. اگر آن یکی دکتر شد، و آن دیگری روزنامه نگار، و دیگری استراتژیست اصلاحات، ربیعی هم در جبهة اصلاحات نوع آخوندی کتابهای «جامعه شناسی تحولات ارزشی» و «زنده‌ باد فساد! جامعه‌شناسی سیاسی فساد در دولتهای جهان سوم» می‌نویسد و در سردبیر روزنامه می‌شود و در دانشگاه «خانه کار و کارگر»، که ما نمی‌دانیم چه نوع دانشگاهی است، به تدریس می‌کند. در حالی که در واقع از چهره‌های مخوفی است که در شکنجه و کشتار دستی تا به مرفق آلوده دارد.
ربیعی فعالیت سیاسی خود را از شاخة کارگری حزب جمهوری اسلامی در کنار افرادی همچون «حسین کمالی» و «علیرضا محجوب» آغاز کرد. او از عناصر ثابت و اصلی خانه کار و کارگر بوده ‌است. بعد از تشکیل وزارت اطلاعات مدیریت کل اطلاعات آذربایجان غربی را به عهده داشته ‌است و سپس معاون پارلمانی همان وزارت خانه شد.
از خاطرات آخوند فلاحیان(وزیر اطلاعات سابق رژیم) برمی‌آید که ربیعی مدتی هم استاد دانشگاه‌امام محمد باقر(زیر نظر وزارت اطلاعات) بوده‌است. فلاحیان او را «استاد عملیات روانی» معرفی کند. فلاحیان در مصاحبه دیگری به نحوه خروج ربیعی از وزارت اطلاعات می‌پردازد و می‌گوید: «علی ربیعی از بچه‌های خانه کارگر و از بچه‌های چپ بود... یک مقطعی شد مدیرمسئول روزنامة کاروکارگر. در عین حال در وزارت اطلاعات هم بود. ما بهش گفتیم دیگر نمی‌شود که در اطلاعات بمانی. چون رفتی در یک گروه سیاسی. یا آن را انتخاب کن و یا وزارت را. او هم خیلی با من بد شد... علی ایحال وقتی کنارش گذاشتیم آقای حسن روحانی او را برد به دبیرخانه شورای امنیت ... بعد از انتخابات آقای خاتمی می‌خواست او را وزیر کار بگذارد و خیلی روی این مسأله‌اصرار داشت... و در هر حال ربیعی وزیر کار نشد... یکهو گفتند بشود دبیر شورای امنیت... بالاخره با لابی بازیهای پشت پرده (قرار) شد که حالا رسماً دبیر همین آقای روحانی باشد ولی مسئول اجرایی شورای امنیت عباد شود. البته‌این پست عباد بسیار کلیدی است در امنیت کشور...»( نقل از کتاب شنود اشباح نوشتة رضا گلپور صفحه‌۷۵۴. روزنامه جام‌جم 13خرداد1380- مصاحبه با فلاحیان)
او دبیر ستاد به‌اصطلاح مبارزه با فساد در دولت خاتمی بود. حریفانش برای این که به‌او بگویند چندان هم از فعالیت ضد فساد او بی خبر نیستند نوک داده‌اند که «شرکتی با نام «الفت» تأسیس کرده ‌است «که به فعالیتهای کلان و مشکوکی در زمینه‌های سیاسی اقتصادی دست می‌زند»
این قبیل هشدارها بی‌سابقه نیست. شیوه شناخته شده‌یی است که رقیبان برای افسار زدن به طرف مقابل خود به کار می‌برند تا گوشی دستشان باشد.
بعد از خروج از وزارت اطلاعات، ربیعی به خانه کار و کارگر رفت و در نشریه مربوط به آن ، به همین نام، مشغول گردید.
بعد از روی کار آمدن خاتمی ربیعی در کنار او بود تا این که رسوایی قتلهای زنجیره‌یی پیش آمد. ربیعی از طرف خاتمی‌عضو کمیتة تحقیق معرفی شد. این کمیته قرار بود مرکب از علی یونسی(رئیس وقت سازمان قضایی نیروهای مسلح) و سرمدی(از وزارت اطلاعات) به مشاورت سعید حجاریان و خسرو تهرانی جریان قتلها را پیگیری کند. هرچند کمیتة مزبور کاری انجام نداد اما سیر تحولات به ترور حجاریان منتهی شد. در آن زمان ربیعی دبیر شورای عالی امنیت ملی بود. بلافاصله به عیادت حجاریان شتافت و پشتیبانی خاتمی‌و دولت «اصلاحات» را از وی اعلام کرد.
ربیعی از خشن‌ترین بازجویان و شکنجه‌گران وزارت اطلاعات بود. وقتی هم چهره‌او افشا می‌شود که کسی مانند روح الله حسینیان خشونتش را بالای خشونت محسنی اژه‌ای بشمارد و بگوید: «...خشونت همین آقای “وردی‌نژاد“ مدیر خبرگزاری جمهوری اسلامی، همین آقای ”علی ربیعی“ با اسم مستعار آقای «عباد»، من که با شما همکار بودم. من بارها با شما سر خشونتتان با متهمین درگیر شدم... آقای «محسنی‌اژه‌ای»(وزیر اطلاعات دولت احمدی‌نژاد و از آمران قتلهای زنجیره‌یی) به خاطر خشونت همین آقای ”عباد“ با متهمین استعفا داد و رفت. اینها آمده‌اند؛ شعار ضد خشونت سر می‌دهند. واقعاً انسان نمی‌داند قسم ”حضرت عباس“ را باور کند یا دم خروس را؟»( نقل از کتاب شنود اشباح رضا گلپور صفحه‌۷۳۰ هفته‌نامه «یالثارات‌الحسین» ۲۹ مهر ۱۳۷۹، سخنان «روح‌الله حسینیان).»
با وجود این ربیعی اصلاً کوتاه نمی‌آید و در توصیف زحمات «کارمندان شریف وزارت اطلاعات» می‌نویسد: «اما آن چه هدف این سیاهة دردمندانه‌است دفاع و جانبداری از شریف‌ترین، کم‌توقع‌ترین و پرکارترین افرادی است که در روزها و شبهای بی‌نام و نشان، به‌تنهایی... به صیانت و حمایت از گوهرهای بزرگی چون انقلاب، اسلام و کشور از جوانی به پیری رسیدند و خود نفهمیدند که چگونه کاروان عمر گذشت».
لاریجانی که در باند مقابل ربیعی قرار دارد، گذشت کاروان عمر امثال ربیعی را توضیح داده‌است. او در مطلبی با عنوان ««آنان که در وزارت اطلاعات از جوانی به پیری رسیدند» نوشت امثال ربیعی مخالفان را به «صلابه کشیده بودند». ربیعی متقابلاً به دفاع از این «وزارت مظلوم» برمی‌خیزد و می‌نویسد: «معنا و مفهومی در بطن این تحلیل نهفته‌است که فریاد می‌زند، یک‌دهه جانفشانی و ایثار یک قشر عظیم، کارکردی جز به صلابه کشاندن دیگران نداشته‌است، آیا نباید بر تحلیلهایی از این دست… تأسف خورد». و نهایتاً اضافه می‌کند: «این درد را به که می‌توان گفت که امروز جماعتی هر از چندی هماوا با معاندین برای جا انداختن برخی تحلیلها از وزارت اطلاعات و کارمندان شریف و کم‌توقع این وزارتخانه مایه می‌گذارند و برای به‌درکردن حریف نام شریف اطلاعات را به‌گونه‌یی منفی تکرار می‌کنند، راستی چه کسانی درست یک‌ دهه پیش که مورد اشارة آقای لاریجانی است از مرزهای فکری و عقیدتی کشور و انقلاب دفاع می‌کردند و روز و شب نمی‌شناختند و نمی‌شناسند و آیا انصاف است هر از‌ چندی در روزنامه و جشنواره در قزوین و فلان مجلس برای هدم و حذف رقیب، سابقة ایثارگری برخی افراد را همپا با برخی تحلیلهای معاندین "به صلابه" و صلابه‌کشی تصویر کنیم؟ تا بر فرض بر‌رقیب فایق آییم؟»
ربیعی نوشت: «راستی چه چیزی برای نظام و دوستان آن باقی می‌ماند اگر این فرض را بپذیریم که‌اطلاعات امام یا وزارت اطلاعات در زمان امام، مخالفان خطی خود را به صلابه می‌کشید؟! آن‌گاه پس بر‌این منوال اگر رئیس مرکز پژوهشهای مجلس چنین قضاوتی دارد از دشمنان چه‌انتظاری می‌توان داشت؟»
ربیعی در آخر نه تنها به دفاع از جلادان وزارت اطلاعات که به تطهیر خمینی می‌پردازد و می‌نویسد: «امام حتی سیلی به متهم را برنمی‌تافتند و کارمندان حتی برای بازجویی معاندین با وضو بر‌سر کار حاضر می‌شدند».

ربیعی از سردمداران توطئه
وقتی ربیعی صحبت از بازجویانی می‌کند که با وضو برسر «کار» خود حاضر می‌شدند، می‌خواهد بگوید که خود این کاره بوده‌است. اما اگر تمام زندگی و فعالیت اطلاعاتی این بازجوی با وضو را خلاصه کنیم در توطئه علیه مقاومت و مخالفان «نظام» بیان می‌شود. او در تمام توطئه‌های ریز و درشتی که‌از سوی نهادهای اطلاعاتی علیه مقاومت صورت گرفته ‌است حضور مستقیم و فعال داشته ‌است. این توطئه‌ها تنها در داخل ایران و در رابطه با زندانیان و اسیران نبوده ‌است. رضا گلپور که‌اتفاقاً اجازة انتشار جلد دوم کتابش به نام «گفتگوی اشباح» با اعمال نفوذ ربیعی لغو شد در کتاب دیگری به نام «آقای خاتمی هوشیار باش چشمهای اطلاعاتی‌ات جانیان بین المللی‌اند» (صفحه148) می‌نویسد: «همین آقای عباد (علی ربیعی) مگر با طیفش و با هدایت «امیر شهیدی» (علی منفرد) و با استفاده‌ از منصور و موسوی ، سعید شاهسوندی را از اعدام حتمی نجات ندادند و چند صد هزار دلار برای راه‌اندازی کتابفروشی‌اش در آلمان و خروج و اسکانش هزینه نکردند؟».
ذیلاً به یکی از توطئه‌هایی که رژیم زیر نظر علی ربیعی علیه مقاومت ایران به‌اجرا درآمد اشاره می‌کنیم.

یک میلیون دلار برای تأثیرگذاری بر روند قضایی پرونده مجاهدین در فرانسه
در ژوئن2003 دولت وقت فرانسه با یک زد و بند چند میلیارد یورویی که توسط شیراک رئیس جمهور وقت و دومینیک ویلپن نخست وزیر وی با رژیم آخوندی صورت گرفت به مقر مقاومت ایران در اورسوراز و چند خانه و مرکز پناهندگان در پاریس حمله و 168تن از مجاهدین و هوادارانشان را دستگیر کرد.
گذشته‌از ماهیت این حمله توسط دولت شیراک، رژیم آخوندی دست به تلاشهای بسیاری می‌زند تا از هرطریق ممکن برروند قضایی این پرونده تأثیر بگذارد. اقدامات گسترده ‌از قبیل شکایتهای متعدد و به کار گرفتن عناصر خودفروخته و طرح دعاوی گوناگون از جملة این کارها است. اما تا آن‌جا که‌این مقوله به بحث ما مربوط می‌شود همه ‌این توطئه‌ها زیر نظر دستگاههای اطلاعاتی رژیم صورت می‌گیرد و بودجه آن هم زیر نظر علی ربیعی، دبیر اجرایی شورای امنیت ملی، تأمین می‌شود.
مقاومت ایران در 15اردیبهشت83 یک کنفرانس بزرگ مطبوعاتی در پاریس برگزار می‌کند. در این کنفرانس محمد محدثین، مسئول کمیسیون خارجه شورای ملی مقاومت، می‌گوید: دستگاه‌اطلاعاتی رژیم از قبل از 17ژوئن2003 تلاش می‌کند شکایتهای متعددی علیه مجاهدین مطرح کند. هیأتهای مختلفی را برای تحقیق و استمزاج به فرانسه فرستاده‌است. گزارشهای آنها موجود است. این گزارش سفر یکی از هیأتهاست که یک مقام وزارت اطلاعات به‌نام شکرالله شکری به همراه یک وکیل ایرانی به‌نام عباسی که برای وزارت اطلاعات کار می‌کند، به فرانسه آمده‌اند… در این گزارش وکیل را با نام مستعار سعید معرفی کرده‌است. در این گزارش ضمن بیان جزئیات سفر تصریح می‌کند که ما باید به یکی از سه راه کار یا ترکیبی از آنها عمل کنیم: باید به عنوان شاکی خصوصی وارد پرونده 17ژوئن شد (موضوع ورود به پرونده برای دستیابی به‌اطلاعات). یا این‌که‌افراد حقیقی در دادگاههای فرانسه‌از مجاهدین شکایت کنند (همین راهی که‌الان انجام شده‌است) و سوم این‌ که‌افراد حقیقی به دادگاههای ایران شکایت کنند و مجاهدین مقیم فرانسه را غیاباً محکوم کنید… در وزارت اطلاعات یک ستاد ویژه برای مداخله در پرونده 17ژوئن تشکیل شده‌است. در این ستاد افرادی از وزارت‌ خارجه هم حضور دارند. در شورای عالی امنیت ملی رژیم علی ربیعی، معاون سابق وزارت اطلاعات و دبیر اجرایی این شورا این موضوع را دنبال می‌کند. کسی که همین شکایت به‌اسم او انجام شده ‌است قبل و بعد از ثبت شکایت بارها توسط مقامات وزارت اطلاعات توجیه شده ‌است. بودجه ‌این فعالیتها توسط شورای عالی امنیت تأمین می‌شود. در این متن سندی وجود دارد که به‌تاریخ 26شهریور82 و به‌امضای علی ربیعی؛ وی برای مخارج قضایی در فرانسه خواستار اختصاص یافتن یک میلیون دلار از محل سهمیه‌ارزی ریاست‌جمهوری می‌شود.
در این زمینه نشریه مجاهد در شماره658 خود، در سال83 ، در مطلبی تحت عنوان «نقش ربیعی در 17ژوئن» نوشت: «بعد از یورش به‌مقاومت ایران در فرانسه و تشکیل پروندة قضایی، حکومت آخوندی یک کمیته مرکب از نمایندگان وزارت اطلاعات، وزارت خارجه، قوة قضائیه و سازمان ارتباطات اسلامی تشکیل داد که زیر نظر شورای عالی امنیت ملی رژیم کار می‌کند. الهام، سخنگوی قوة قضائیه به‌نمایندگی ازجانب شخص شاهرودی و قوة قضائیه در جلسات این کمیته شرکت می‌کند. این کمیته به‌عنوان یکی از کمیته‌های فرعی شورایعالی امنیت، زیر‌نظر ربیعی، دبیر اجرایی شورای امنیت تشکیل می‌شود و وزارت اطلاعات در آن نقش محوری دارد. این کمیته 1500برگ سند از اکاذیب و دعاوی سراپا ساختگی و مدارک مجعول و دروغپردازیهای عناصر نفوذی بریده‌مزدوران علیه مجاهدین را به‌عنوان اسناد، سرهم بندی کرده‌است تا در پیگیریها و اقدامات رژیم برای مداخله در پروندة 17ژوئن مورد استفاده قرارگیرد». در ادامه‌این مطلب می‌خوانیم:
« مسؤلیت علی ربیعی و نقش محوری وزارت اطلاعات.
بعداز حادثة 17ژوئن، رژیم آخوندی شعبة‌3 مجتمع قضایی صادقیه را برای ثبت شکایات در نظر گرفت. ولی متعاقباً این شعبه منحل و کلیة پرونده‌ها به‌وزارت اطلاعات منتقل گردید و از آن پس شکایت و پرونده‌سازی علیه مجاهدین مستقیماً زیر نظر شورای عالی امنیت رژیم توسط وزارت اطلاعات دنبال شده ‌است...در‌حال‌حاضر کلیة شکایت و موارد مربوط به‌پروندة دادگاهها فرانسه، مستقیماً به‌دست علی ربیعی، به‌عنوان دبیر اجرایی شورایعالی امنیت می‌رسد و وی بعد از بررسی آن‌ را به‌کمیسیونی در وزارت اطلاعات ارجاع می‌دهد.
در وزارت اطلاعات کمیسیونی در ارتباط با دادگاه فرانسه تشکیل شده که ترکیب آن از اعضای وزارت اطلاعات، یک قاضی از قوة قضاییه، (احتمالاً نماینده‌یی از وزارت خارجه) است، این کمیسیون کلیة کارهای پرونده را دنبال می‌کند، مسئولیت این کمیسیون باوزارت اطلاعات است و جلسات آن در وزارت اطلاعات تشکیل می‌شود، مسئول حل و فصل امور این کمیسیون علی ربیعی است.
خط رژیم این است که در این پرونده‌سازیها همه‌چیز را به‌اشخاص شاکی نسبت دهد و آنها را ولو با تطمیع و تهدید جلو بفرستد. یکی از دستیاران علی ربیعی که تمامی شکایتها را بررسی وکنترل می‌کند، در این زمینه می‌گوید: «کیس منافقین در فرانسه هیچ شاکی از طرف دولت جمهوری اسلامی ندارد، یکسری شاکی هستند، از کسانی خودشان مستقیم مصدوم و مجروح شدند، یا این‌که ورثة شهدا هستند، اینها در نظر دارند که با کمک‌گرفتن از یک وکیل فرانسوی طرح شکایت بکنند. هرگونه طرحی در این زمینه باید با وزارت اطلاعات هماهنگ شود چون آنها در کیس مستقیم دخیل هستند و دارند دنبال می‌کنند».
به‌توصیه و تأکید علی ربیعی، مهره‌های وزارت اطلاعات که در این زمینه فعالند، بسیار مراعات می‌کنند که با اسامی مستعار کار کنند تا سازمانیافته‌بودن این اقدامات به‌اصطلاح قضایی برملا نشود و کوچکترین اقدامی باید با ادارة حقوقی وزارت اطلاعات هماهنگ شود. حتی ارتباطات بخشهای مختلف همین کمیته نیز زیر نظر وزارت اطلاعات است»

یک‌میلیون دلار بودجه برای مداخله در پرونده
شورایعالی امنیت رژیم آخوندی، در تاریخ 22‌شهریور82، نامه‌یی با‌شمارة‌4214 /82 تحت عنوان «پیگیری پروندة منافقین توسط محاکم قضایی فرانسه» و برای دریافت و تصویب بودجة ارزی به‌سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کشور ارسال داشته ‌است. علاوه براین در تاریخ 26شهریور نامة محرمانة دیگری با‌موضوع «پیگیری قضایی پروندة مطروحه در دادگاه فرانسه» و با‌شمارة 3614 /82 به‌سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی ارسال شده ‌است. متن نامة 26شهریور82 را که طی آن یک‌میلیون دلار بودجه برای این‌کار درخواست شده، در زیر ملاحظه می‌کنید:
بولتن داخلی وزارت اطلاعات _
شمارة 3726/د_تاریخ 23/06/2003
«عملیات مذکورکه در نوع خود بی‌سابقه‌است، از بیش از دو‌و‌نیم‌سال قبل توسط سرویس امنیت داخلی فرانسه (DST) برنامه‌ریزی شده بود و جزئیات امر در جلسات تبادل سرویس مذکور برای ما تشریح می‌شد. براساس برنامه‌ریزی به‌عمل‌آمده، 16نفر از اعضای اصلی منافقین در فرانسه به‌جرم مشارکت در اقدام تروریستی محاکمه خواهند شد»

سند دیگر:
شماره : 4236/82
تاریخ : 26/06/82
موضوع: پیگیری قضایی پرونده مطروحه در دادگاه فرانسه
با عنایت به تصمیمات متخذه در شورایعالی امنیت در خصوص پیگیری قضایی مطروح در دادگاههای فرانسه، که برای تأمین هزینه‌های مربوطه مبلغ یک میلیون دلار از محل سهمیه‌ارزی نهاد ریاست جمهوری طی نامه شماره: 698/ 302 س ر مورخ: 02/06/82 اختصاص و مراتب به بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران ابلاغ شود.
مسول اجرایی دبیرخانه شورایعالی امنیت
 علی ربیعی

2_شریعتمداری: تیولداری تواب ساز

بسیاری حسین شریعتمداری را تیولدار کیهان، از جانب ولی فقیه، می‌دانند، اما او در واقع یکی از 40نفر مؤسسان وزارات اطلاعات، در ردیف سعید حجاریان، خسرو تهرانی، محمد هاشمی(برادر رفسنجانی) و آخوند حجازی بوده است. ریشهری در مهرماه1363 آمادگی تشکیل وزارت اطلاعات را اعلام کرد. چند سال بعد حسین شریعتمدار با حکم علی فلاحیان به ریاست گروه‌اجتماعی این وزارت خانه منصوب شد.
پیش از آن شریعتمداری در راه‌اندازی سپاه نقش داشت و در دفتر سیاسی آن، مسئولیت تهیه بولتن مخفی «رویدادها و تحلیل» با او بود.
سابقة سیاسی شریعتمداری به زمان شاه برمی‌گردد. او در سال54، از زندانیان مرتجع شناخته شده بندهای سیاسی زندان قصر بود.
شریعتمداری در سالهایی که میراث کیهان را با خود یدک می‌کشد نقش یک چاقوکش مطبوعاتی را برای ولی فقیه بازی کرده‌ است. «شعبان بی مخ»ی که برسرگذر ایستاده و در دستی قداره و در دست دیگر قلم را تبدیل به سلاحی برای سرکوب هرمخالفی، حتی مخالف درون باندی خود ولی فقیه، کرده ‌است. بسیار روشن است که در اتاقهای «تمشیت» و «شعبه‌های بازجویی»، هم قداره، و هم قلم، به کناری افتاده و در هردو دست شکنجه‌گر شلاق جای می‌گیرد. چهره مخوف و واقعی این قبیل جلادان را باید در پستوها و دهلیزها و تاریکخانه‌های زندانهای آخوندی بازشناخت.
اما واقعیت این است که شریعتمداری به رغم تمام عربده‌کشیهایش، فردی است بسیار ضعیف‌النفس، متملق و چاپلوس. کافی است به نمونه زیر که‌از مصاحبة خودش نقل می‌کنیم توجه شود تا علاوه بر پیوندهای ارتجاعی‌اش با خمینی گوشه‌یی از خصوصیات مشمئز کننده فردی‌اش را درک کنیم. شریعتمداری در مصاحبه با پایگاه‌اینترنتی حزب الله! تحت عنوان «مدیر مسئول کیهان از حسین شریعتمداری می‌گوید» خاطره‌یی از دوران کودکی‌اش نقل کرده و گفته‌ است: دانش‌آموز دبیرستان بودم. حضرت امام رضوان الله تعالی علیه بعد از این که به زندان افتادند، آن موقع برای مدتی از زندان آزاد شدند که پس از آن نیز به ترکیه تبعید شدند. وقتی که‌ایشان از زندان آمدند، به قم رفتند. در همان منزلشان که‌امروزه به عنوان یکی از آثار ماندگار تاریخی حفظ می‌شود. در هرحال ما به آن‌جا رفتیم برای این که‌ابعاد فضای حاکم برآن زمان را درک کنیم این خاطره را خدمتتان می‌گویم که ما معمولاً در همه هیأتها شرکت می‌کردیم، آن زمان ازمسجدها نیز یک هیأتی راه ‌افتاد که به سمت قم و منزل حضرت امام برود. من هم خیلی مشتاق بودم که همراه ‌این هیأت باشم. مرحوم پدرم هم که آن موقع شوق سفر را در من دید آن موقع بیست تومان که هزینه سفر بود در اختیار من گذاشت! ببینید اصلاً حضور در آن‌جا هم یک جذبه ملکوتی و روحانی داشت و هم راهگشا و تعیین کننده بود. وقتی که ما وارد قم شدیم من در آن جمع از همه کوچکتر بودم. وقتی که خدمت حضرت امام رسیدیم کوچه و حیاط منزل ایشان مملو از جمعیت بود و عده‌یی هم یک صف درست کرده بودند که به پنجره ‌اتاق حضرت امام می‌رسید که‌از آن پنجره حضرت امام دست مبارکشان را بیرون گذاشته بودند که هرکس که می‌آمد می‌بوسید و می‌رفت. من هم همراه جمعیت آمدم دست حضرت امام را بوسیدم منتها چون به هرحال کوچک و کم سن و سال بودم دیگر همراه جمعیت نرفتم بیرون مجدداً از لای جمعیت بیرون رفتم و برای بار دوم نزدیک پنجره آمدم پیشنماز مسجد ما مرحوم آیت الله مجد که خداوند رحمتشان کند داخل اتاق کنار حضرت امام نشسته بودند. وقتی که دیدند من برای بار دوم آمده‌ام با چشم اشاره به من کردند که می‌توانم از آن طرف وارد اتاق شوم. برای من این ماجرا خیلی خاطره‌انگیز است و من آن را یک موهبت الهی تلقی می‌کنم. وقتی وارد شدم همان جا کنار حضرت امام نشستم برای حضرت امام چای آورده بودند، حضرت امام مقداری از چای را نوشیده بود وکمی هم ته‌استکان باقی مانده بود. من دقیقه شماری می‌کردم که باقی مانده چای ایشان را به عنوان تبرک بخورم و البته همین کار را هم کردم که حضرت امام هم خنده‌شان گرفت و یک دستی هم برسر من کشیدند» (نقل از روزنامه همشهری 8شهریور1381)
حال خوبست به چند سال بعد برویم و ببینیم همین موجود فرومایه که ‌افتخارش سرکشیدن ته مانده چای خمینی است بعد از ورود به وزارت اطلاعات و زمانی که شلاق به دست می‌گیرد تبدیل به چه جانوری می‌شود. اکبر گنجی در مقاله‌ای با عنوان«تا آن زمان که پرده برافتد چه‌ها کنند؟» (روزنامه آزادگان 25آذر78) درباره حسین شریعتمداری گوشه‌هایی از برخوردهای او را ذکر کرده‌است. در این مقاله می‌خوانیم:
«1_ح. شریعتمدار(ی) به‌وسیلة سعید اسلامی سه‌نوبت در برنامة هویت حاضر و اهداف او را پی می‌گرفت
2_برادر حسن، زندانبان و برادر حسین، بازجوی ویژة «تواب‌ساز» بودند. بازجویی از مهندس عزت‌الله سحابی و تهیه فیلمی که در برنامة هویت از وی پخش شد، به‌وسیلة ح.شریعتمدار صورت گرفت. (پاورقی: چگونه سعید امامی اجازه داد برادر حسین از متهمان در اختیار معاونت، بازجویی به‌عمل آورد؟ چرا از وی برای براندن متهمان استفاده می‌کرد.)
شریعتمدار(ی) بسیاری از توابان راه‌کارگر، پیکار، چریک فدایی و مجاهد خلق را در جاهای مختلف علیه روشنفکران به‌کار گرفت. موضع من(گنجی) موضع مخالف با گفتگوی انتقادی با مخالفان نیست. بلکه وقتی شریعتمدار از نفوذ ضد انقلاب در مطبوعات سخن می‌گوید، خود چگونه ‌از توابان علیه دگراندیشان استفاده می‌کند؟ در آینده لیست توابانی که شریعتمدار در جاهای مختلف از آنها استفاده می‌کند، را اعلام خواهیم کرد.
3_علی فلاحیان از آغاز صدارت بر وزارت اطلاعات گروههای مختلف سیاسی، ‌اجتماعی،‌ فرهنگی و…‌تشکیل داد که‌از نظر اداری سطح آنها از مدیرکل بالاتر بود. ‌ح. شریعتمدار با حکم علی فلاحیان به ریاست گروه‌اجتماعی وزارت اطلاعات منصوب شد. ‌ح.شریعتمدار با توجه به سابقة کار در «دفتر سیاسی» در «بولتن‌سازی» خبره و دارای تجربه فراوان بود. ‌لذا در وزارت اطلاعات در بولتن‌سازی علیه روشنفکران و توجیه نظریة تهاجم فرهنگی به‌کار گرفته شد.
4 _در دوران وزارت فلاحیان‌، حسین پزشکپور و بنی‌احمد طی نامه‌یی جهت ورود به کشور درخواست امان‌نامه کردند. فلاحیان رسیدگی و تصمیم‌گ_یری را به شریعتمدار ارجاع می‌نماید. نامبردگان پس از ورود به کشور به‌اتاق ویژة هتل هما هدایت و در آن‌جا ح. شریعتمدار به‌همراه(‌پ‌_‌ج) به‌مدت چهل وهشت ساعت با آقایان گفتگو کرده و در نهایت ضمن موافقت با صدور امان‌نامه، متذکر می‌شوند که نیازی به مصاحبة تلویزیونی خودزنی وجود ندارد.
آقای ح.شریعتمدار مدعی است حزب پان‌ایرانیست از طریق پزشکپور عامل آشوبهای تیرماه سال جاری است. لذا از وزیر کشور (آقای موسوی‌لاری) می‌پرسد نامبرده چگونه وارد ایران شده‌است؟ اما خود بهتر از هرکس می‌داند که پزشکپور با نظر ح.‌شریعتمدار وارد کشور شده‌است. از این‌رو اگر چارچوب تحلیلی شریعتمدار پذیرفته شود، باید او را به‌عنوان عامل اصلی آشوبهای تیرماه بازداشت و محاکمه کرد.
5_ ورود تیمسار ح.شریعتمدار(ی) به روزنامه[…] به‌قصد کنترل و امنیتی‌کردن عرصة فرهنگ صورت گرفت. تقلیل فرهنگ به تبلیغات و توجیه خشونت و سرکوب مخالفان از لوازم همین پروژه‌است»
در این مقاله صحبت از دستگیری و بازجویی رهبران نهضت آزادی مانند عزت الله سحابی و صباغیان شده‌است. عزت سحابی در این باره می‌گوید: «شریعتمداری سرپرست تیم بازجوئی از 23 نفر از افراد ملی مذهبی بود که در سال 1369 بازداشت شدند. در زمان بازجوئی در سلول زندان نیز ما چشمانمان بسته بود و بازجوی خود را نمی‌دیدیم... من و آقای عبدالعلی بازرگان شکنجه فیزیکی نشدیم اما اکثر دوستان مورد آزار و شکنجه بدنی قرار گرفتند (روزنامه فتح 16دی1378) شریعتمداری در برابر این افشاگریها ابتدا گفت: «تأسف می‌خورم که چرا ثواب بازجویی در نظام در نامة اعمالم ثبت نشده‌است»، و یک قدم بعد اضافه کرد: «برای حسین شریعتمداری چه‌افتخاری بالاتر از این‌که در توفانی‌ترین روزهای عمر انقلاب، پروژة توابسازی را در زندانهای کشور به‌کار بست».
در یکی از اطلاعیه‌های کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورای ملی مقاومت به بخش دیگری از کارهای شریعتمداری اشاره شده‌است که مختصر آن را نقل می‌کنیم: «وزارت اطلاعات برای پیشبرد مأموریتها و“تبلیغات ویژه“یی که به‌سعید امامی سپرده شده بود، ”مرکز پژوهشهای کیهان“ را تحت‌نظر پاسدار حسین شریعتمداری، مدیر مسئول روزنامة کیهان، تأسیس کرده‌است
مأموریت اصلی این مرکز عبارت است از:
_انتشار «اخبار ویژه»
_تهیه و انتشار جزوات اطلاعاتی‌_تبلیغاتی علیه گروههای سیاسی، مخصوصاً مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران
_تهیة “برنامه‌های ویژة“ رادیو‌تلویزیونی به‌کمک سازمان رادیو‌تلویزیون
مرکز پژوهشهای کیهان، برای تهیة جزوات و کتابهای مورد نظر، علاوه ‌بر استفاده ‌از پرونده‌های زندانیان و اسنادی که در زیر شکنجه ‌از آنها گرفته شده، بر‌اساس طرحهای مشخص، به‌تولید برنامه‌های تلویزیونی مورد‌نظر وزارت اطلاعات می‌پردازد
سریال تلویزیونی ”هویت“ که در سال‌74 از تلویزیون رژیم پخش شد و در آن به‌قول کیهان ”پشت صحنه و هویت اصلی جریانهای ضدانقلاب به‌طور مستند افشا شده بود“، توسط سعید امامی در “بازداشتگاه توحید“، بند209 اوین و خانه‌های امن وزارت اطلاعات، تولید و تماماً توسط شریعتمداری کارگردانی شده‌است.
دو ‌پاسدار به‌نامهای حبیب‌کریمی و جمشید صداقت‌نژاد، از شکنجه‌گران زندان گوهردشت که ‌از زندان مزبور با شریعتمداری همکاری داشتند و هم‌چنین بحرالعلومی، سرکردة یک ‌گروه چماقدار و نیز تعدادی از زندانیان در‌هم‌شکسته و خائن که به‌همکاری کامل با وزارت اطلاعات کشیده شده‌اند، از جمله‌افرادی هستند که در “مرکز پژوهشها“ به‌کار گرفته شده‌اند».
یادآوری می‌کنیم که در سال64 شریعتمداری با نام مستعار حسینی همراه حسن شایانفر (با نام مستعار معصومی) در اوین پروژه تواب‌سازی را پی می‌گرفتند. با تشکیل دفتر پژوهشهای کیهان، شایانفر به عنوان مدیر دفتر و مسئول قسمت تحقیقاتی دفتر خامنه‌ای مشغول به کار شد. در این پروژه حسین لاجوردی(پسر اسدالله لاجوردی و از جمله‌افرادی که در قتل فروهرها حضور مستقیم داشت) با شریعتمداری همکار و همراه‌است.
شریتعمداری در کیهان از دستی باز و بودجه‌یی فراخ برای پیشبرد سیاستهای خود، که همان سیاست سرکوبگرانه ولایت فقیه‌است، برخودار است. بودجه‌یی که در قدم اول شگفت‌آور و تا حدی باورناکردنی به نظر می‌رسد. به یک نمونه‌از این دست اشاره می‌کنیم:
وزارت ارشاد آخوندی بودجه‌یی دارد برای کمک به مطبوعات کشور. در 3مرداد73 معاون مطبوعاتی و تبلیغاتی این وزارتخانه میزان این کمک را 27میلیون دلار ارز اعلام کرد و مدعی شد: «کمکهای وزارت ارشاد به‌مطبوعات در سال جاری در مقایسه با سال گذشته 300میلیون تومان افزایش یافته» حال ببینیم از این مبلغ چقدر به کیهان شریعتمداری، که به گفته شمس الواعظین یک روزنامه‌اطلاعاتی است رسیده‌ است. معاون وزارت ارشاد گفته‌است: «در سال1378 هم یک‌میلیون و 625هزار دلار یارانة‌ ارزی و ریالی به‌ روزنامة‌ کیهان پرداخت شده و این روزنامه‌ طی دو‌سال اخیر یکهزار و 350تن سهمیة‌ کاغذ گرفته ‌است. روزنامة‌ مذکور طی دهة‌ گذشته‌ مجموعاً 105میلیون دلار و یک‌میلیارد و 600میلیون تومان یارانة‌ ارزی و ریالی دریافت کرده ‌است». اما همین مبلغ هم کفاف هزینه‌های شریعتمداری را نمی‌دهد. بنا به گزارش ستاد فرماندهی مجاهدین در داخل کشور در سال78 ، باند «تواب سازان» چنگ در صنایع پتروشیمی فرو برده‌اند. شریعتمداری فروش مواد پتروشیمی یک شرکت بازرگانی به نام «پی.سی.سی» را به تیول خود اضافه کرده ‌است. این شرکت در لندن، مسکو، توکیو و شارجه شعباتی دارد. کار شرکت وارد کردن تولیدات پتروشیمیایی است. شریعتمداری با بند و بست با منابع داخلی و دلالانی مانند شرکت بالین سوئیس سالیانه 600میلیون دلار تولیدات پتروشیمی را با 25درصد تخفیف وارد کرده و به فروش می‌رساند. طرف اصلی این خریدها خانوادة «علاقمندان» از سران باند مؤتلفه بوده‌است.
از این طریق است که شریعتمداری با در اختیار داشتن تمام امکانات چاپ و نشر روزنامه کیهان، بیشترین سهم از سایر مطبوعات کشور را هم به خود اختصاص می‌دهد تا علیه هرآن کس که ذره‌یی مخالفت با شکنجه‌گران دارد نفس کش بطلبد و چاقوکشی کند. صفار هرندی (وزیر ارشاد احمدی‌نژاد و همکار شریعتمداری در کیهان) هنگام دادن جایزه «روزنامه نگاران مسلمان» به‌او، او را «مدیر مسئولی که بیشترین و مؤثرترین سرمقاله‌ها را نوشته‌است» معرفی کرد. البته کمیته‌های حقیقت‌یاب آینده باید پاسخ این را بیابند که شلاقهای او بربدن اسیران مؤثرتر بوده یا سرمقاله‌های هیستریکش علیه روشنفکرانی نظیر همچون شادروان غلامحسین ساعدی و احمد شاملو؟

اعتراف شریعمتداری به‌پروژة تواب‌سازی در زندان اوین
حسین شریعتمداری، در گفتگو با خبرگزاری رژیم(ایسنا) در روز 25‌بهمن‌81، اعترافاتی دارد که باید آن را برای ثبت در سینة تاریخ حفظ کرد. ما عین عبارات و جملات خود او را نقل می‌کنیم تا در آینده به صورت کاملتری به دادگاههایی که ‌او و امثال او را محاکمه خواهند کرد عرضه شود. او گفته ‌است: من بعد از انقلاب چون در دفتر سیاسی سپاه بودم، بعضی وقتها پیش می‌آمد که بعضی از سران گروهها دستگیر می‌شدند یا قرار می‌شد با آنها صحبت شود، افرادی می‌رفتند و با آنها صحبت می‌کردند، از‌جمله من… در زندانها، یک دیدگاه‌این بود که کسانی که زندانی می‌شوند دیگر آدم ‌بشو نیستند. اما دیدگاه دیگر این بود که کسانی‌که زندانی می‌شوند، فریب یک جریان و گروهی را خورده‌اند… در جلسات زیادی می‌رفتم، چه به‌صورت فردی و چه به‌صورت گروهی با آنها صحبت می‌کردیم… شریعتمداری دربارة وحشت زندانیان از وی نوشت: حتی من خودم به‌آنها می‌گفتم که شما اگر نگرانید، می‌توانید سؤالهایتان را با دست چپ بنویسید و مستقیم هم آن را به‌ما ندهید، آن را در گوشه‌یی بگذارید، یکی از نگهبانها آن را بیاورد…» شریعتمداری دربارة یک دوره‌ از خدماتش در زندان اوین، گفت: «آقای مجید انصاری در مقطعی مسئول زندانها شدند. ایشان با بنده تماس گرفتند، گفتند که "من دیدگاه تو را می‌دانم… دلم می‌خواهد بیایید در زندان با هم همکاری کنیم. من‌هم همین نظر را دارم". بعد از تماس آقای مجید انصاری و اصرار ایشان، من به‌اتفاق دو سه تا از بچه‌های دیگر به‌آن‌جا رفتیم. رفتن ما چند سالی ادامه داشت که هفته‌یی دو یا سه روز به‌آن‌جا می‌رفتیم. من معمولاً بعد‌از‌ظهرها می‌رفتم اما بعضی از دوستان هفته‌یی دو سه روز از صبح می‌رفتند… البته به‌شدت مورد انتقاد کسانی بودیم که معتقد بودند آنها آدم‌شدنی نیستند و به‌ما انتقاد می‌کردند که چرا آنها را پررو می‌کنید. البته می‌خواهم تحفظ کنم و اسم آنها را نبرم. یک دفعه به‌آنها گفتم که ممکن است بالأخره‌ از شما اسم ببرم. یادم هست که مباحثه‌یی داشتم و صدای ضبط شده‌اش را دارم که یکی دو تا از همین آقایان که ‌از نیروهای مطرح این روزها در جناح به‌اصطلاح چپ هستند. (البته من تقسیم‌بندی چپ و راست را قبول ندارم و آنها را راست افراطی می‌دانم، چون تمام ویژگیهای راست افراطی را دارند) من به‌آنها می‌گفتم مگر امام نمی‌فرماید "اینها (زندانیان) گناهکارانی هستند مثل خود ما؟" خب، این بندگان خدا، طرف یک اعلامیه خوانده که نمی‌دانسته چه بوده… یک دفعه قرار بود که یک سری از نشریات قبلی آنها [مجاهدین] را به‌زندان ببرم اما آن هفته یادم رفت و هفته بعد قرار شد ببرم. چند نفری خبر را به‌بیرون داده بودند، نشریة سازمان منافقین با این تصور که آن کار را کرده‌ام، در شمارة جدید خود اعلام کردند که فلانی نشریاتی را در زندان نصب کرد و همة زندانیان مطالب ما را خوانده‌اند، استقبال می‌کردند و به‌نفع سازمان در زندان شعار می‌دادند...»