ابعاد جرمها و جنایتهایی که در جامعه تحت حکومت آخوندها شکل می گیرد، به چنان حد و مرزهایی رسیده که نمونه های مشابه و حتی نزدیک به آنرا، در جوامع دیگر نمی توان سراغ گرفت. بعضی از انواع این جنایتها چنان دردناک و ضد انسانی اند که نمونه آنها را حتی در فیلم های دلهرهآورِ هالیوودی نیز نمی توان مشاهده کرد.
پدر و مادری با همدستی هم، پسرشان که کارگردان سینما و مدرس بوده است را پس از بیهوش کردن توسط قرصهای خواب آوری که در غذایش ریخته بودند، چنان سلاخی کردند که قاتلانِ حرفه ای نیز از شنیدنِ خبر به لرزه خواهند افتاد. آنها سپس به مُثله کردن او پرداختند و با قرار دادنِ پیکر مثله شده در کیسههای مخصوص زباله و چمدان در سطل زباله، در شهرک اکباتان رها کردند.
نکته بسیار حائز اهمیت در این میان، خونسردی قاتلانِ سالخورده، بخصوص مادرِ مقتول بود. در سخنانِ آنها هیچگونه علامت پشیمانی و تاسف از جنایتی که مرتکب شده بودند، به چشم نمی خورد.
آنها در ضمن، اعتراف کردند که در سالهای نود و نود و هفت نیز داماد و یکی از دخترهایشان را به همین ترتیب، سلاخی کرده و از بین برده اند.
هنوز جامعه ایران از شوک این حادثه تلخ و دردناک خارج نشده بود، که خبر کشته شدنِ دو کودک در اسفراین، توسط مادرشان و با استفاده از قرص برنج و صحنه سازیِ وقوع گاز گرفتگی، زخمهای عمیقی که بر پیکر جامعه امروزِ ایران نشسته است را، به گونه ای دیگر به نمایش گذاشت. ظاهرا مادر این دو کودکِ هشت ساله و دوماهه خود نیز قصدِ خودکشی داشته که نجات یافته است.
قتلهای خانوادگی زنجیره ای در همین مدت و در ادامه قربانی دیگری گرفت و جوانی سی ساله، در شهرستان رشت، با شلیک سه گلوله، پدرش را به قتل رساند.
اینها تنها بخش کوچکی از جرائمِ ناشی از ناهنجاریهای اجتماعی در حکومت ولایت فقیه است که گریبانگیر خانواده ها گردیده و حوادث تلخ و رقت انگیزی را رقم میزند که در نوع خود اگر بینظیر نباشند، مطمئنا کم نظیر به نظر می رسند.
راستی! آخوندها چه بلایی بر سر مردم و سرزمینِ ما آوردهاند که مِهر مادر به فرزندان، پدر به دختر و پسر به پدر، اینگونه تبدیل به تنفرِ تا سرحدِ جنون رسیده است؟!
پاسخ این سوال را بی شک باید در نهادینه شدنِ سیستماتیکِ جرم و جنایت در حکومتِ آخوندها جستجو کرد. وقتی از قبل جهت اعدامِ یک انسان اطلاعیه میدهند و مردم را به حضور در محل اجرای این حرکت ضد انسانی دعوت می کنند و سپس در حالیکه زن و مرد و جوان و کودک به تماشا ایستادهاند، انسانی را با جراثقال بالا می کشند تا حضار شاهد جان دادنش باشند، آیا همین کافی نیست که تاثیرات مخربِ این عمل ضد انسانی بر ذهن و روح شاهدانِ حادثه، تا ابد باقی مانده و آبستن وقایع تلخی که هر روز در ایران اتفاق می افتد، باشد؟.
زمانی که فردی را در خیابانها و میادینِ شلوغ بدون ترحم و توجه به ناله ها و تضرع او، به شلاق می بندند، آیا عزت و کرامت انسان بودن را در انظار عمومی زیر پا نگذاشته اند و ترحم و نوعدوستی را به قربانگاه نبرده اند؟
وقتی که جوانانِ آن مرز و بوم را که قربانیانِ همین حکومت می باشند، آنگونه به خیابانها می برند و با تحقیر آنها، روحیه و غرورشان را زیر پا له می کنند، دیگر چه چیزی برای آن جوانِ بخت برگشته باقی می ماند؟ چگونه می تواند سر بلند کند و خود را از ابعاد ضربات روحی که دریافت نموده است، رها نماید. اثراتِ این تحقیر و تخریبِ روحی و روانی متاسفانه به اشکالِ دهشتناکی در جامعه نمودار می شوند، که حتی نزدیکترین افراد، یعنی خانواده خودِ فرد را نیز در بر می گیرد.
هدف اولیه آخوندها از این میزان بی رحمی و قساوتِ آشکار در پیش چشمِ هزاران انسانِ دیگر و حتی تهیه فیلم و خبر و انتشار آنها در جامعه، البته ایجاد جو رعب، ترس و وحشت در دل زن و مرد و پیر و جوان است. آنها می خواهند به هر قیمتی، به هر قیمتی بمانند و حکومت کنند.
بی شک اکثریت قریب به اتفاقِ این وقایعِ شوم در جامعه فلاکت زده ما، در وهله اول ناشی از همین بربریت و وحشی گری می باشد که آخوندها برای مردم ایران به ارمغان آورده اند. به اینها اضافه کنید، اوضاع اسفبار اقتصادی که عامل اصلی آنهم، غارت و چپاول سرمایه های ملت ایران، به دست آخوندها و مزدورانشان است.
فقر، بیکاری، اعتیاد، گرانی، مرگ عدالت و تبعیض در ابعاد مختلف و کلان، هر کدام به تنهایی می توانند یک جامعه انسانی را به گردابی هولناک فرو برده و در هم شکنند. باز هم به اینها اضافه کنید قوانینِ فرسوده قرون وسطایی که توسط آخوندها وضع شده و دستِ قاتلان را برای اجرای اهداف شومشان، باز و بازتر گذاشته است.
سال گذشته پدری در شمال ایران سر دخترش را با داس برید. بعدها مشخص شد که او قبل از جنایت، تحقیق کرده بود و متوجه شده بود که (ولیّ دَم) قصاص نخواهد شد.
طبق قوانینِ مضحک و قاتل پسندِ آخوندها، پدر، صاحب فرزندان است و از نوعی "وتوی تنفرانگیز" جهت اقدام به قتل فرزندان خود، می تواند بهره مند گردد.
رژیمِ زن ستیز، حتی در همین مورد هم بین زن و مرد، در واقع مادر و پدر، تبعیض قائل می شود. بر اساس ماده دویست و بیستِ قانونِ مجازاتِ آخوندی، جنایت پدر و حتی جدّ پدری، در خصوص قتل دختر یا پسر خود، فقط مستوجب پرداخت دیه و نهایتا چند سال زندان خواهد شد، اما اگر مادر اقدام به قتل فرزند نماید، مستوجب قصاص خواهد بود.
بنابراین آخوندهای جنایتکار در این خصوص نیز، برای یک جرم مشابه بین زن و مرد، مجازات متفاوت و توام با تبعیض قائل شده اند.
اینها در حالیست که رژیمِ جهل و جنونِ آخوندها هیچ ابایی نیز از اعدام زنان و کودکان زیرِ سن، ندارد.
عامل اصلی تمامی ناهنجاریها، جرمها و جنایتهایی که در سرزمینِ ما اتفاق می افتد، یک نامِ قبیح و زشت دارد: حکومت ولایت فقیه. بدون ریشه کن کردن این سرطانِ بدخیم، ایران روز خوش و مردمش رویِ امنیت و رفاه و آرامش نخواهند دید. اصلی ترین وظیفه هر ایرانیِ میهن پرست، تلاش برای سرنگونیِ این گرازهای وحشی و عمامه به سر است.