به یقین یکی از تبعات ناشی از سیاست انقباض که اکنون در دستور کار خامنهای قرار گرفته، سایه سنگین آخوند دژخیم رئیسی بهعنوان نامزد اصلی ولیفقیه بر روند مذاکرات وین میباشد.
خامنهای زمانی خیز برای یکدست کردن نظام برداشته که با پای دیگر به میدان مملو از مین مذاکرات برای گرفتن امیتازهای نفتی، مالی و بازگشایی مجاری تنفسی حکومت رفته است.
چشم انداز بروی کار آوردن یک آخوند دون پایه ، بیسواد ، منفور سرکوبگر وو ناقض حقوقبشر به یقین تاثیرات مستقیم خود را بر مجموعه مناسبات خارجی رژیم آخوندی کاملاً محسوس نموده است. سخن از آخوندی قصیالقلب میباشد که نه تنها در قتلعام بیش از ۳۰هزار زندانی سیاسی مجاهد و مبارز در سال۶۷ نقش مستقیمی ایفا کرده است ، بلکه بهدلیل کارنامه سیاه خود در دیگر پستهای حکومتی نیز اکنون در لیست ناقضان حقوقبشر در آمریکا و اتحادیه اروپا قرار دارد.
به یقین این یکی از نکات کلیدی برای این دور از روند مذاکرات وین بوده که اکنون به طرفهای مقابل برای دادن هر گونه امتیازی به دیکتاتوری ولیفقیه ترمز زده است. بر این منطق جامعه بینالملل در یک پارادوکس در حال دست و پنجه نرم کردن میباشد.
دادن هر گونه امتیاز به رژیم آخوندی که دیگر از جناح های قلابی بهنام «اصلاح طلب» و یا «شیخ حسن روحانی» در آن خبری نیست ، بهمعنای دادن چراغ سبز به ولیفقیه برای گسترش برنامههای اتمی، موشکی و منطقهیی میباشد.
ندادن امتیاز نیز ترجمان همین بنبست موجود و فرسایشی شدن روند مذاکراتی است که اکنون قریب سه ماه از عمر آن میگذرد، اما بهدلیل پیچیدگی شرایط داخلی رژیم آخوندی تاکنون به هیچ نتیجه ملموسی نرسیده است.
آنچه که تا به امروز بر طرفهای مقابل روشن گردیده ، تأیید سیاستهای اصولی مقاومت ایران و این واقعیت کلیدی که «افعی کبوتر نمیزاید» و نیز این حقیقت که در درون این رژیم سرکوبگر و تروریستی دیگر از جناح بازی و تقسیم قدرت بین«بد و بدتر» خبری نسیت.
روزی روزگاری، آخوندهایی بودند بهنام رفسنجانی، خاتمی و یا شیخ حسن روحانی که با شیادی مسائل رژیم را در سطح بینالملل حل و فصل میکردند و برای ولیفقیه و سپاه پاسداران دلارهای نفتی و مناسبات بینالمللی میآوردند.
اما اکنون هر چه هست، همان بیت خامنهای، سپاه و نیروی تروریستی قدس میباشند که یکسو در لیست تحریمهای بینالمللی قرار داشته و از سوی دیگر به مانند بختک بر شیرازههای کشور و همچنین صدور بنیادگرایی و موشک و ترور در منطقه چنبره انداخته اند؟
مضافا بر این وضعیت، باید به عمق انزجار و تنفر عمومی از رژیم آخوندی و بایکوت سراسری نمایش انتخابات با شعار«رای من سرنگونی و آری به جمهوری دموکراتیک» اشاره نمود تا پازل بنبستهای موجود روشنتر گردد.
بدین سان طرفهای مقابل اکنون بهخوبی به این واقعیت پی بردهاند که موضوع تحریم نمایش انتخابات دیگر از رأی و رأی کشیهای متعارف گذشته و در منطق خود به مهر تأییدی از سوی جامعه دردمند ایران بر عدم«مشروعیت» نظام تبدیل شده است.
در یککلام اصحاب مماشات بهدلیل برهم خوردن تعادل رژیم در داخل کشور ، بهدلیل وجود مقاومت گسترده از سوی مردم ، مجاهدین خلق و کانونهای شورشی و همچنین عمق تنفر اجتماعی از این رژیم ، دستانش برای هر گونه«ساخت و پاخت» بسیار بسته شده و میدان مانور برای جوش دادن درب و تخته نیز بسیار محدود شده است.
آنچه که مسجل گردیده این است که دادن هر امتیاز و یا هر دلار به رژیم آخوندی بهمعنای ریختن بنزین بر آتش بنیادگرایی میباشد که خامنهای پدر خوانده آن است.
در یک حساب سرانگشتی، طرفهای مقابل با وجود چنین چشماندازی و با بروی کار آمدن آخوند رئیسی، هرگز به خامنهای اعتماد نخواهند کرد. این به یقین نکته دیگر کلیدی برای ایندور از مذاکرات میباشد که اکنون خامنهای را به وحشت زاید الوصفی انداخته است.