بعد از چهل و دو سال حاکمیت آخوندی بر سرزمینمان و هر آن جنایتی که در این سالهای وحشت و تاریک بر ما رفت، امروز "نه" گفتن بمثابه بیرقی است افراشته در دست هر آنکس که بار سنگین ظلم و جور، قساوت، شقاوت، نابرابری و بیش از همه توهین به کرامت انسانی و کشتن انسانیت را بر شانه هایش تحمل و درد مردم را درد خود می داند و همدرد رنج و عذاب و هم بغض با مادران و پدران داغ فرزند دیده و خواهران و برادران به سوگ عزیزان خود نشسته میهنمان می باشد و حتی آنهایی که ناآگاهانه و خوشبینانه در توهم اصلاح پذیری این رژیم ضد میهنی و ضد انسانی بسر می بردند، که این بسی جای خوشحالی و امیدواری است.
اما شرح حال سفر دور و دراز و پر از رنج و شکنج "نه" گفتن تا به سر مقصد امروز خود حدیثی است ماندگار و ثبت در دفتر پرافتخار مبارزات آزادیخواهانه مردم میهنمان .
با هم همسفر شویم.
در ابتدا همه چیز از "نه" گفتن به قانون اساسی از سوی سازمان مجاهدین خلق ایران شروع شد، قانونی که انتظارات و خواسته های برآمده از انقلاب پنجاه و هفت را نه تنها پاسخگو نبود بلکه با خدعه و نیرنگ پایه های حکومت استبدادی و نقض حاکمیت مردم را تدوین کرده بود.
این "نه" گفتن بدون تردید سرآغازی بود در مسیر صعب العبور نسل انقلاب که می بایستی آماده پذیرش سختی راه و پرداخت هزینه سنگین آن با فدای حد اکثری می شد.
آغاز پرداخت بهای سنگین این "نه" گفتن همراه بود با جلوگیری از ورود نمایندگان آزادیخواه و منتخب مردم ازجمله و پیش از همه کاندیداهای سازمان مجاهدین به مجلس و بخصوص ممانعت از انتخاب آقای مسعود رجوی، کاندیدای نسل انقلاب برای نمایندگی از شهر تهران که به فاصله کمی از رفسنجانی، کاندیدای مطلوب رژیم، بیشترین آرا را کسب کرده بود که با دخالت مستقیم خمینی دجال و کشاندن انتخابات به دور دوم (با زیر پا گذاشتن قول خود مبنی بر عدم دخالت در سیاست)، راه را برای تقلب گسترده به نفع رفسنجانی در این انتخابات هموار ساخت و همچنین حذف آقای رجوی، کاندیدای مشترک نیروهای انقلابی و پیشرو، به بهانه عدم صلاحیت ایشان پس از"نه" گفتن به قانون اساسی و به تبع آن صرف نظر کردن آقای رجوی از کاندیداتوری خود برای پست ریاست جمهوری، برای حفظ وحدت انقلابی، انسجام نیروهای مترقی در برابر مرتجعین حاکم و تلاش مبرم در روند و مشارکت سیاسی.
خمینی ملعون از پی هدف شیطانی تثبیت قدرت خود، نه می خواست و نه می توانست که به هیچ نیروی جدی مخالف، حق حیات سیاسی بدهد که پیشاپیش این نیروها همانا سازمان مجاهدین خلق ایران بود که با "منافقین" خواندن شان، شمشیر نابودی آنها "تا به آخر" را آشکارا از رو بست.
بدینسان ماشین جنایت خمینی با کشتن حداقل پنجاه تن از هواداران مجاهدین در دو سال و نیم فاز سیاسی (فضای باز سیاسی) و تا مقطع سی خرداد سال ۱۳۶۰ به حرکت درآمد و مجاهدین تا به آن روز، با وجود تلفات جانی بسیار، محدودیت های سیاسی عدیده و دسیسه های قضایی، سعه صدر پیشه کرده و تلاش وافر کردند که با صبر انقلابی و تا سرحد امکان از پاسخگویی به خشونت و جنایت عریان مرتجعین حاکم پرهیز کنند.
موتور محرکه، چرخ و دندانه و سوخت رسان این ماشین جنایت، گله چماق بدستانی بودند که به فرمان دجال با تیغ و پونز و درفش به دختران و پسران جوان میلیشیا حمله ور می شدند تا صدای معترض آنها را در گلو خفه کنند و به پاس این جنایات بود که بعد ها به مقام و مکنت رسیدند، اما امروز از طنز روزگار و اجبار زمان، چماق داران دیروز عبای دموکراسی بر شانه انداخته و به دیگران درس دموکراسی خواهی می دهند و برای پرهیز از رسوایی هرچه بیشتر، همرنگ مردم زجر کشیده و دردمند از جور و جنایت حکومت، شده و شعار "رای بی رای" سر می دهند.
باری، آن زمان که "نه" گفتن هزینه ای سنگین طلب می کرد، بواقع اندک سازمان و یا گروهی بودند که حاضر به پرداخت آن شدند.
پس از سرفصل سی خرداد سال ۱۳۶۰، که ضرورت قیام با اتمام حجت تاریخی مجاهدین با عمله ارتجاع بود، خواست سرنگونی رژیم ددمنش آخوندی، فراتر از شعار، یک وظیفه ملی و میهنی هر آزادیخواهی بود که مجاهدین برعهد خود برای بدوش کشیدن این وظیفه و پاسخ دادن به مسئولیت تاریخی خود بدرستی و مقاوم تا به امروز و تا لحظه سرنگونی، با صدق و فدای حداکثر وفادار مانده اند.
هنگامی که خمینی ملعون، بسیاری را مقهور و منکوب قدرت خود کرده بود، جسارت "نه" گفتن به دیکتاتور را مجاهدین با طنین شعار "مرگ بر خمینی" در ۵ مهر۱۳۶۰ در کف خیابانهای تهران فراگیر کردند.
از آن پس نیز حقانیت این "نه" گفتن را با سوگند پایداری بر تخت های شکنجه، تابوت و قیامت و فدای جان با بوسه بر طناب های دار به اثبات رساندند.
"نه" به جنگ خانمانسوز، جنگی نامشروع (پس از آزادی خرمشهر و رد درخواست آتش بس از سوی عراق) و فرسایشی که خمینی دجال خواهان ادامه آن به هر قیمت، حتی به هزینه نابودی ملک و میهن تا آخرین خشت بود که هدف از آن چیزی نبود بجز تثبیت قدرت و سرکوب مخالفان و بسیاری از مدعیان امروز را نیز با خود در این جنگ ضد میهنی همراه کرده بود که بعد ها و بناچار فریبکارانه و شرمگینانه از همراهی خود سلب مسئولیت کردند، "نه" به تمامی نمایشات مسخره و غیر دموکراتیک انتخابات، به آخوند سبز و بنفش، به رئیس جمهور مطلوب ولی فقیه ارتجاع، به بنیادگرایی اسلامی، تروریسم دولتی، برنامه های هسته ای برای ساخت سلاح هسته ای و غیره، فهرستی است از کارنامه درخشان و پر افتخار مقاومت مردمی ایران که می توان این فهرست را همچنان ادامه داد.
شجاعت "نه" گفتن به کلیت رژیم از سوی مقاومت خونین مردمی، زمانی که بسیاری مسحور این رژیم شده و یا شیادانه در پی اصلاح و رفرم آن بوده و کسانی که به صفت مزدور با جیره و مواجب و با تسلیم پذیری و به ذلت زندگی ننگ آور و رذالت نان خواهان ماندگاری آن بوده و همچنان می باشند، اثبات بیش از پیش این گفته رهبر مقاومت آقای مسعود رجوی بود که "افعی هرگز کبوتر نمی زاید" که سالها بعد در کف خیابانهای کشور در شعار"اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا" نمود عینی پیدا کرد که خود بینه و اثبات ایستادگی بر سر اصول و آرمان و حقانیت مرزبندی انقلابی با ارتجاع بود.
آن زبانها وآن قلمهایی، که طی این سالها مجاهدین را بخاطر مبارزه برای سرنگونی و ایستادگی بر سر اصول خود و مرزبندی قاطع با تمام جناح های درونی و رد نشدن از دریای خون میان خمینی جنایتکار و مردم که برآمده از درک و شناخت صحیح از ماهیت واقعی رژیم ضد انسانی و ضد ایرانی بود و یا بدلیل تحریم هرگونه سیرک انتخابات نمایشی، شلاق کش می کردند و بر آنها برچسب غیر دموکراتیک و جدای از مردم می زدند، از قماش رنگارنگی بوده و هستند که یا سالیان دراز در خواب خرگوشی بسر برده و یا با عافیت طلبی و دوری از سیاست در پی کسب و کار خود بوده و بعضا سر در آخور رژیم داشته و درآوردند و یا کسانی که هنر مبارزاتی شان ایجاد محفل و چراگاه برای مزدوران خلص وزارت اطلاعات می باشد و یا دیگر دوزیستانی که سالیان دور و دراز مبلغ و مخبر بخشی از حاکمیت (مجیزگوی آخوند شیاد خاتمی) بودند.
آن هنگام که مبارزان جان بر کف، غرقه در خون و محبوس در زندان، جوانی و رفاه خود را بر سر آرمان و آزادی مردم نهاده بودند، مدعیان امروزی که دیروز همزبان با رژیم جنایتکار آخوندی به حذف نام مجاهدین از لیست تروریستی اعتراض کردند و آن را سیاستی اشتباه از سوی آمریکا خوانده و آن را مانعی در پیشرفت مبارزات مدنی نیروهای به اصطلاح مدره در داخل کشور می خواندند، امروز به صرافت "نه" گفتن به جمهوری اسلامی افتاده اند و براحتی خود را بفراموشی می زنند که اینها بودند که این سالها با بازی کردن در زمین رژیم به بخشی از حاکمیت جنایتکاران موسوم به اصلاح طلبان دولتی، که در کشتار و شکنجه مجاهدین ید طولا داشتند، مشروعیت بخشیدند.
امروز می توان از وجود چنین مقاومت سازمان یافته ای سرشار از غرور بود، مقاومتی که چند دهه پیکرش آماج شلاق و تیر و تبر جانیان بود و در تابستان ۱۳۶۷ سی هزار مجاهد خلق برعهد خود با خدا و خلق برای سرنگونی تام و تمام رژیم منفور ولایت فقیه وفادار ماند و در اشرف و لیبرتی با پیکری خونین ایستاد و حماسه آفرید تا دنیا را در درستی حقانیت راهش به ایستادگی وا دارد و امروز مانند درختی تنومند همچنان ایستاده و شاهد سپری شدن دوران تک صدایی "نه" گفتن و شاهد عزم جزم مردم به ستوه آمده در صفوف کانونهای شورشی و بخصوص عزم جوانان، در قیام های دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸ برای سرنگونی نظام جهل و جنایت می باشد که این خود خوانش جدید و اثبات "می توان و باید" مریم رهایی است که با چند صدایی به خواست همگانی و مردمی تبدیل شده است.
هر فرد و یا جریان سیاسی که امروز به هر شکلی دست رد به سینه کلیت رژیم سفاک آخوندی می زند و در مسیر سرنگونی آن قدم بر می دارد، بسیار قابل تقدیر و احترام است و خود را در کنار مجاهدین و مقاومت خونین مردمی می بیند و مقاومت را همراه خود دارد، هرچند که به لحاظ اعتقادی و یا ایدئولوژیک همسو و هم مرام با مجاهدین نباشد.
اجتماعی و توده ای شدن "نه" گفتن، بدون شک پاسخ جامعه زخم خورده به حقانیت راه و آرمان مجاهدین می باشد که امروز در کف خیابانها و در شعار تحریم سراسری نمود پیدا کرده است و آن را فریاد می زند.
رژیم آخوندی و ولی فقیه ارتجاع از ترس و خطر سرنگونی، با قلع و قمع و حذف و دفن کاندیداهایی که در تمام دوران حاکمیت این رژیم جنایتکار در راس امور بودند و با تائید صلاحیت هفت مفسد و جنایتکار و در راس آنان آخوند رئیسی جلاد، که بواقع آینه تمام نمای رژیم منفور آخوندی و نمایشی از استیصال و درماندگی ولی فقیه ارتجاع می باشد، در پی برگزاری انتخابات ریاست جمهوری است که در این انتخابات پیش رو از سر ناچاری و اجبار، سیاست انقباض هرچه بیشتر را، به هدف یک پایه کردن حکومت، برای گریز و درماندگی از پاسخگویی به جنایات و سرکوب خواسته های برحق مردم، پیش گرفته که نتیجه این سیرک انتخاباتی مضحک هرچه که باشد، با انتخاب رئیسی کاندید شخص خامنه ای و یا هر جنایتکار دیگر، بواقع شکستی مضاعف برای ولی فقیه ارتجاع و کلیت نظام آخوندی خواهد بود که صدای خرد شدن استخوانهای فرتوت آن در فریاد اکثریت مردم و عزم آنان برای تحریم سراسری این نمایش مسخره با همه گیر شدن شعارهای "نه به انتخابات"، "رای من سرنگونی" بخوبی بگوش می رسد.
ما بحق به مقاومت خونین مردمی خود که در تمامی سر فصلهای مبارزات مردم ایران با ایستادگی در طرف درست تاریخ، تحقق سرنگونی نظام جهل و جنایت و برچیده شدن بساط ظلم و جور در ایران آزاد فردا را نوید می دهد و به رهبری ذیصلاح و شایسته آن، آقای مسعود رجوی، و به برنامه ده ماده ای مترقی رئیس جمهور برگزیده مقاومت، خانم مریم رجوی، برای ایران آزاد فردا و به شجاعت و صلابت کانونهای شورشی افتخار می کنیم و همصدا با اکثریت مردم میهنمان فریاد می زنیم "نه به انتخابات" "آری به سرنگونی" و "آری به جمهوری دموکراتیک."