خاطرمان هست که خمینی دجال در فردای ورود به تهران، با این جملات که «ما شما را به مقام انسانیت میرسانیم» و یا «آب و برق را مجانی میکنیم» بر موج خواستههای بهحق میلیونها ایرانی دردمند سوار و بدین سان انقلاب ضدسلطنتی را ربود.
حال با گذشت قریب چهار دهه و با نیم نگاهی به ابعاد بیکاری، فقر، فلاکت، رکود اقتصادی و تولیدی و نیز مجموعه بحرانهای معیشتی و انسانی در ایران آخوندزده، بهخوبی میتوان به وعدههای پوچ و دجالگرانه آخوندهای حاکم طی این مدت رسید.
سخن از درد و رنج میلیونها خانوار ایرانی است که بهدلیل سیاستهای مخرب و ضد ملی ولیفقیه به نان شب نیز محتاج ماندهاند. درد و رنجی که اکنون خود را در بیآبی ، نبود هوا و غذا ، دارو و درمان و نیز سرکوب در معابر و خیابانهای شهرها به نمایش میگذارند، به یقین آینه تمام قدی از کارنامه سیاه رژیمی فاسد، غارتگر و بر پایه استثمار می باشد که یک نمونه آن در خوزستان تشنه به آب شکل گرفته است.
ابعاد این وضعیت ضدانسانی در دیکتاتوری ولیفقیه تا بدانجا است که بنابر دادههای حکومتی اکنون خط فقر از مرز«دهک هشتم» گذشته و بدین سان جامعه بر دو بستر«قشر فربه و مرفه حکومتی» و«تودههای گرسنه» روند ضدتکاملی خود را طی کرده است.
به یقین برای اثبات این واقعیت نیاز به دادن ادله و استدلال نیست، زیرا آنچه که«عیان است، چه حاجت به بیان» میباشد. کافی است تا نیم نگاهی به منظر شهرها و استانهای سابقا زرخیز انداخته، نگاهی به گورستانهای بینام و نشان، به زندانیان سیاسی، به قربانیان ترور و بازماندگان سرکوب خونین قیامهای ۸۸، دیماه ۹۶ و یا آبان ۹۸ و همچنین به ابعاد ناعدالتی و درد و رنج مردم انداخته تا به ریشههای این وضعیت بحرانی که همانا حاکمین منحوس ولیفقیه میباشد، برسیم.
در این راستا نمونه شهرهای خوزستان که اکنون با بحرانی عامدانه بیآبی دست و پنجه نرم میکنند، بیان دیگری برای این واقعیت میباشد. سخن از استانی زرخیز در میهنمان است که مردم آن طی حاکمیت ننگین آخوندی با انواع مصائب و سیاستهای ضد ملی از سوی رژیم دست و پنجه نرم کردهاند.
یک نمونه این حقیقت همان جنگ ضدمیهنی ۸ساله ایران و عراق میباشد که در سایه خود زیر بناهای حداقل هفت استان، از جمله خوزستان را بهکلی تخریب و میلیون خانوار را نه تنها داغدار، بلکه ناچار به کوچ اجباری نمود.
حال با گذشت بیش از سه دهه از پایان این مصیب آخوندی، هنوز شاهد هستیم که شهرهای جنگزده بهحال خود رها شده، از آبادانی و بازسازی نه تنها هیچ خبری نیست، بلکه حداقل سرمایهگذاری مؤثر برای ساخت شهرها و مناطق آسیب دیده نیز صورت نگرفته است.
پاسدار احمدینژاد، رئیسجمهور دستنشانده خامنهای در تازهترین اعترافات با اشاره به سیاستهای عامدانه ولیفقیه در این رابطه گفته است:«در سال۸۵ متوجه شدم هر تصمیمی برای خوزستان یا کارون میگیریم با موانع جدی مواجه میشود. بعداً فهمیدم یک مصوبهیی مربوط به شورای امنیت ملی تصویب کردند که در غرب کارون سرمایهگذاری انجام نشود».
به یقین ماحصل این سیاست ضدمردمی را اکنون مردم این استان با مجموعه بحرانهای معیشتی، خدماتی و درمانی پرداخت میکنند. همچنین ادعای رژیم مبنی بر کمبود و یا نبود آب در این استان زرخیز، بهانهیی بیش نیست، زیرا آنچه که واقعیت دارد، دیدگاه امنیتی حکومت علیه مردم این منطقه و مردم دردمند آن میباشد که عمدتاً از هموطنان سنی ما هستند.
نگاه خامنهای به این استان صرفاً کسب درآمدهای نفتی و دیگر منابع زیر زمینی آن میباشد. هر سرمایه گذاری که رژیم طی این مدت در خوزستان انجام داده، صرفاً در راستای بهدست آوردن دلارهای نفتی بوده است. نمونتا طرح خشک کردن هورالعظیم که بنابر دادههای قطرهای حکومت، عامدانه و بهدلیل «استخراج منابع نفتی» آن صورت گرفته است.
همچنین پاسخ خامنهای به اعتراضات بهحق مردم تشنه و گرسنه به مانند تمامی دیکتاتورها«گلوله» و« کشتار» است. زدن تیر خلاص بر سر و صورت قیامآفرینان طی شبهای گذشته، دستگیریهای کور، اعزام نیروهای تا دندان مسلح به شهرهای خوزستان و راهاندازی حکومت نظامی در بسیاری از مناطق، ترجمان همان نیات پلید حکومتی است که معتقد بود«نگران نباشید، ما شما را به مقام انسانیت میرسانیم».
به یقین این وضعیت تا ابد دوام نخواهد آورد و آن روز که تودههای بهجان آمده اساس و بنیان این رژیم را با کانونهای شورشی و نیروی پیشتاز مجاهدین از ریش و ریشه برکنند، دور نیست. خامنهای و دیگر زعمای نظام صد البته باید از چنین روزی بهراسند و برای حفظ قدرت، حتی پایتخت را«شش روز» به بهانه کرونا، تعطیل نمایند، اما در روز هفتم چه خواهند کرد؟.