رحمان کریمی: رضاخان و واقعیت تاریخی اشغال ایران توسط قوای متفقین

موضوع داغ روز ولی خارج از این نوشتار ــ دادگاه دژخیم جنایتکار حمید نوری و نقش مفتضحانه مزدور بی‌آبروی نفوذی ایرج مصداقی و دریده اوباش مأمور دیگر وزارت بدنام اطلاعات رژیم سعید بهبهانی مورد بحث و فحص نویسندگان مقاومت ایران خانم ها: هنگامه حاجی حسن، پروین فیروزان، ماهوتچیان، بتول ماجانی و آقایان: مجتبی‌اخگر، فردین ماهوتچیان، رضا شمیرانی، هادی مظفری، مهرداد هرسینی، هادی محسنی، حسین یعقوبی و به ویژه نصرالله مرندی و رضا فلاحی به خوبی قرار گرفته است. نکته‌یی که این قلم مد نظر دارد اینکه کسی گمان مبرد که فرا اوباشی چون بهبهانی مجری دستورات مصداقی ست و آلتی در دست او. هر دو از یک آخور سر به بیرون درآورده اند. هر دو مجری دستورات اربابانشان در تهران هستند. سعید بهبهانی در گذشته عامل نفوذی ساواک بوده در کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در اروپا. از این قره نوکران که دیروز در خدمت ساواک بودند و امروز در خدمت وزارت ننگین اطلاعات رژیم تعدادی هستند. درود بر مقاومت سرفراز ایران و یاران افشاگر آن.

 رضاخان قلدر و اشغال ایران توسط قوای متفقین

طبق مستندات انکار ناپذیر تاریخی، رضاخان را که فرمانده قزاقان مستقر در قزوین بود؛ انگلیس بر سر کار آورد. سراپای قاجاریه را فساد و نارضایتی عمومی به رسوایی فراگرفته بود. از طرف دیگر انقلابیون روسیه تزار را سرنگون کرده و در جهان و از جمله در ایران حرمت و اعتباری پیدا کرده بود و این موجب نگرانی شدید روباه پیر استعمار بریتانیای کبیر بود که مبادا ایران از دست برود. کاندیدای وزارت خارجه انگلیس یکی از مهره های سرسپرده قاجاریه بنام فرمانفرماییان می بود. اما سفیر وقت انگلیس در تهران آیرون‌ساید با معرفی و واسطگی سید ضیاء‌الدین طباطبائی، رضاخان را مناسب و انتخاب کرده بود. این انتخاب مورد تأیید سردمداران لندن قرار گرفت. آنچه سفیر انگلیس در دیدار با رضاخان شب هنگام در قهوه خانه بیرون از قزوین دیده بود، هیبت ظاهری و قدرت حاکمیت رضاخان بود. او در ازای فساد و انحطاط و پوسیدگی قاجاریه، مکلف به اجرای اصلاحاتی بود عوام پسندانه و مترقی نما. تأسیس دانشگاه، برقراری ارتشی منظم، دادگستری و ثبت احوال بود. سرکوب قدرت های پراکنده در کشور که بیشتر خوانین و ملاکان بزرگ را شامل می شد به خاطر تمرکز قدرت در تهران. در ابتدای امر هم شوروی فریب او را خورد که یک چهره بورژوا ملی ست و هم موجب فریب شخصیت هایی در ایران شد. از خوانین و ملاکان بزرگ سلب مالکیت می‌کرد در حالیکه خودش املاک و ضیاع مرغوب شمال را غصب می نمود. رضاخان به تأیید انگلیس برای وجهه دادن به خود، تعدادی از سرسپردگان بدنام و با سابقه انگلیس را از جمله شیخ خزعل و فرمانفرماییان را به تهران آورد تا در یک زندگی مرفه زیر نظر باشند و یا به طور موقت به زندان افکند. او به تدریج چهره واقعی خود را آشکار نمود. آزادیخواهان را توقیف و به زندان انداخت که گروه پنجاه و سه نفر ارانی از سرشناس ترین بازداشت شدگان بود.

 سال های زیاد است که سلطنت طلبان و ناسیونالیست‌ها و شووینیست‌ها و اخیرا بعضی از چپولهای چپه شده به نیم پهلوی پناه آورده اند. برای اصلاحات رضاخان و مظلومیت او در جنگ بین المللی دوم که مورد اشغال قرار گرفت یقه پاره می کنند و کف بر لب و قلم می آورند. ما برای آنکه مطلب به درازا کشانده نشود، به اختصار به دو اقدام تحولی! رضاخان و علت اشغال ایران را در زیر می پردازیم:

۱ ــ خلع لباس از ملایان

کافی ست آن زمان را در ذهن مجسم کنید که دین و مذهب با خون اکثریت مردم عجین بود. رضاخان بدون پیش زمینه آگاهی بخش و روشن کردن اذهان عمومی، قلدر منشانه فرمان خلع لباس داد. و این موجب شد که ملایان در سنگر مظلومیت قرار بگیرند. مستندات می گوید ملایان در هر محله یی که مسکن داشتند، شبانه مردم به خدمت می رفتند تا برایشان وعظ کنند و آرام روضه بخوانند. یعنی یک اقدام به ظاهر مترقی به زیان خودش تبدیل شد.

۲ ــ کشف حجاب

رضاخان به جای آنکه زنان را مخیّر کند که بی حجابی را می خواهند یا با حجاب، کشف حجاب اجباری به فرمان آورد. او شاهی قلدر بود و فرامینش هم قلدر مآبانه مثل خمینی که حجاب را برای عموم زنان اجباری کرد. امروزه که بشر بسی مسیر ترقی را طی کرده است منهای ملایان شبه رضاخان، بسیاری از زنان بدون روسری و بعضی ها با چادر از خانه بیرون می آیند. پیش از استقرار نکبت بار و خونین خمینی دجال هم وضع چنین بود. مادر نگارنده با چادر بیرون می آمد و یکی از خواهرانم با روسری و دیگری بی حجاب و این در اکثر خانواده ها قابل مشاهده بود. قلیلی از زنان روشنفکر را باید کنار گذاشت و به اکثریت نگاه کرد. وقتی کشف حجاب شد در بوشهر آن زمان، عمه ام بنام فاطمه کریمی که زنی بی سواد اما سخت با هوش و روشن بین بود در زمره نخستین زنانی بود که بی‌حجاب شد. در آلبوم عکسی که داریم عکسی هست مال آن زمان. عمه ام با جامه یی زیبا بر تن وبی حجاب مرا که چهار ساله بودم کراوات زده پیش پای خود داشت و در کنارش یگانه پسرش که بعدها دامادش شدم ( پدر فرشته ) ایستاده است و دستش را روی شانه نگارنده گذاشته است. پدرم برایم تعریف کرد که عمه ات به من گفت که نه بخاطر فرمان رضا شاه بلکه از نفرتی که به ملایان دارم بی حجاب شده ام. پدر می‌گفت خواهرم راست می گفت. او زیر بار هیچ احدی که زور بگوید نمی‌رفت.

حالا هنوز هم کُرکُری خواندن سلطنت طلبان و نوسلطنت طلبان قلابی ادامه دارد. آنان کاری ندارند که ارانی را در زندان کشتند. کاری ندارند که لبان حقگوی فرخی یزدی را دوختند و سرانجام او را کشتند. هر قوم و دسته‌یی باید افتخاراتی داشته باشد. رضاخان هم از افتخارات این عقب افتادگان است.

لازم به تذکر است که اگر مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت به قدرت برسند هرگز حجاب را اجباری نخواهند کرد. روسری برای زنان جان برکف مجاهد خلق، حکم کلاهخود رزم مقدس را دارد و این را به دیگران تحمیل نمی کنند. ما این را به تجربه سالیان دریافتیم و سخت به آن اعتقاد داریم. عمل باید چنین باشد و نه مثل رضاخان بی‌حجابی اجباری و مثل خمینی حجاب اجباری. از عملکرد متفاوت شاه و شیخ، یک نتیجه و تأثیر حاصل می گردد.

 و اما چرا ایران اشغال موقت شد ؟

 رضاخان وقتی تاخت و تاز ارتش هیتلری را تا دروازه های استالینگراد را دید، از انگلیس که زیر بمباران بود رو برگرفت به سمت هیتلر. او بر این تصور بود که آلمان نازی فاتح جهان خواهد شد. مأموران علنی و مخفی آلمان در سراسر ایران فعال و پراکنده شده بودند. نگارنده که چهارسال داشتم و کنار پای پدر به خیابان می آمدم، بیاد می آورم که نزدیک چهار راه زند شیراز، نیمچه سالنی بود بنام قرائت خانه. بر سردر آن بلندگو بود که نطق هیتلر و گوبلز را با ترجمه فارسی آن پخش می شد. داخل قرائت خانه میز و صندلی‌های متعددی بود که روزنامه‌های فارسی طرفدار هیتلر روی آن بود برای خواندن. ورود هم آزاد بود. بعدها این قرائت خانه شد کتابفروشی معرفت و بعدتر مغازه پارچه فروشی. متفقین نیاز داشتند که از کوتاه ترین راه به شوروی اسلحه برسانند و ایران کوتاه ترین راه بود. هرچه سران متفقین این ضرورت تعیین کننده را به رضاخان تفهیم می کردند، او می‌گفت که ما بیطرفی خود را اعلام کرده ایم. این یک حیله به نفع هیتلر بیش نبود. نرسیدن اسلحه به جبهه شرق همان و پیروزی ارتش نازی همان. بنابراین ایران را برای رساندن سلاح و تدارکات جنگی به طور موقت اشغال کردند. با اشغال ایران، ارتشی که رضاخان با آن پز می‌داد و می بالید سریعا متلاشی و منهزم شد. رضاخان، قزاقان اکثرا بی سواد را تا درجه تیمساری رسانده بود. یکی از آن فرماندهان مقاومت نکرد. رضاخان پیش از رفتن به تبعید با پای خود به التماس به خانه ذکاء الملک فروغی که فراماسونر و کاملا مهره قوی انگلیس در ایران بود رفت. از او خواست پادر میانی کند که انگلیس ولیعهدش یعنی محمدرضا را به سلطنت بنشانند. طـُرفه آنکه رضاخان هم مثل پسرش محمدرضا از چهره‌های قوی و استخواندار می‌ترسید. او فروغی را خانه‌نشین کرده بود. رضاخان می ترسید که روزولت و استالین، جمهوری را برقرار کنند. مزه دهان و قلم طرفدارانش تا به امروز اینکه متفقین ایران را اشغال کردند، اما علت و سبب و مسبب آن را نمی‌گویند. و نگارنده خیلی به اختصار گفت.