پرویزخزایی: مذاکره نویل با آدولف و نفی وجود آلترناتیو 

زخمی گران بر پیکر اروپا و جهان نشسته است که هنوزکه هنوز است بعد از ۸۶ سال نه تنها التیام نیافته است بلکه لعن نفرین بازماندگان جنگ جهانی دوم و نسل‌های بعد از آنها که این داستان را شنیده و خوانده اند را یک دم فروننشانده است. حادثه‌ای که کمک کار وقوع جنگی شد که مخوفترین و پر هزینه‌ترین جنگ تاریخ بشریت تا به امروز است، چه از نظرتلفات انسانی و چه از شمار ویرانی و مالی و افتصادی و زیستی ووو

بعد از معاهده ورسای در پایان جنگ بین‌الملل اول، آدولف هیتلر، که درجه داری در آن جنگ بود، از تحقیر و تحمیل و تجزیه آلمان شکست خورده در این جنگ بهره تبلیغاتی گرفت و در جلسات سری و بعد در جشن‌های بزرگ آبجونوشی در میدانهای شهرها بویژه در مونیخ، بهره گرفت و این خشم و تحقیر و تحمیل ناشی از قرارداد ورسای ۲۸ژوئن ۱۹۱۹را تبدیل به خشم و خروشی کرد که آلمان و سپس جهان را به طغیان و آتش کشید.

داستان بطورخلاصه از این قرار بود که، بعد از تشکیل حزب راسیست و نژادپرست و ضد یهود هیتلر، او که بر موج تحقیر و خشم مردم سوار شده بود، میگفت که سه میلیون آلمانی فقط در چکسلواکی سرزمینشان از آلمان جدا شده است و بسیاری دیگر در لهستان و جاهای دیگر و او احتیاج به برگردان آنها و سرزمینشان به آلمان دارد و فضای حیاتی «Lebensraum» میخواهد و بس ......

کسی که مامور خاموش کردن آتش خشم آدولف هیتلر و مذاکره و معامله با او شد نویل چمبرلین نخست وزیر انگلستان بود که بهمراه محافل واداده و مذاکره گرا مامور ملاقات با هیتلر در کاخ کوهستانی او موسوم به «برشتس گادن» شد.
در این ملاقات و ملاقاتهای دیگر با مقامات نازی‌ها در سال ۱۹۳۸ چمبرلن قبول کرد که هیتلر و نازیها منطقه مهم«رینه لند» را بگیرند و در عوض هیتلر قول داد که به جاهای دیگر در اطراف آلمان حمله نکند، اگر چه او قبلا اتریش را تحت عنوان «فتح آنشلوس» گرفته بود.

باری بعد از قرارداد و قول‌های هیتلر برای توقف اشغال جاهای دیگر، حضرتش نویل چمبرلن به لندن باز میگردد و در فرودگاه اعلام میکنند که یک قرارداد برای صلح زمان ما،( (Peace for our timeبا هیتلر بسته شد و به خودش تبریک گفت!
القصه، شش ماه بعد از این شور و سرور نویل خان!!، هیتلر به چکسلواکی حمله کرد و اندکی بعد به لهستان و جنگ مخوف جهانی دوم کلیک خورد و جهان را بمدت بیش از پنج سال به خاک و خون کشید. نویل خان مذاکره‌گر و مماشات‌گرا، که به آن «اپیزمنت» میگویند، بعدا مجبور به استعفا شد و وینستون چرچیل جای او را گرفت و جنگ ادامه یافت تا سال ۱۹۴۵. حالا اگر آمریکایی‌ها یا اروپاییهای دمکرات و ضد فاشیستی بودند که تن به مذاکره با هیتلر میدادند، تا چه اندازه فاجعه بارتر بود 
این لغت مماشات و اپیزمنت به انگلیسی اکنون یکی از تعاریف و سمبل‌های وادادگی و باج دهی به دیکتاتورها و جنایاتکاران علیه بشریت است. 

حالا هم، ننگ و خباثت این لغط و این رفتار برتمام قاره‌ها و در اعصار بعد از جنگ جهانی دوم سایه افکنده است و چند بار در تاریخ معاصر بعد از جنگ جهانی دوم رخ داده، جنگهای دیگر را رقم زده و باعث جنایات سهمگینی حتی بر سر میز مذاکره شده است. 

 آیا جهان امروز بعد از این زخم بزرگ از تاریخ درس میگیرد و بجای مذاکره با آدولف عظما، جانشین مستر نویل دنبال انسجام و قدرت در یک همسویی و ائتلاف با نیروهای موثر در رهایی کشورش میگردد؟ و یا نه هنوز در موس موس مذاکره طرف حساب خونخوار را جری‌تر و مصمم‌تر میکند و تیغ سرکوب و اشغال و جنایات او را صیقل زده و برنده‌تر؟ 

تا اینجا یک طرف قضیه است. اما ماجرا یک طرف دیگر هم دارد. خیلی وقتها این مذاکره جویی و استمالت گرایی با آدولف عظما چه از طرفهای ایرانی و چه از طرفهای خارجی با نفی وجود یک آلترناتیو برای این رژیم همراه میشود. چه نفی آلترناتیو ناشی از عدم فهم واقعیت و معادلات ایران باشد و چه صرفا توجیهی برای مذاکره جویی و نرمش در مقابل رژیم باشد، ابعاد فاجعه را مضاعف میکند. این همان دروغی است که چند دهه است نظام ولایت فقیه تلاش میکند به خورد مردم ایران و به خورد جامعه جهانی بدهد که در ایران آلترناتیوی وجود ندارد و در نتیجه باید با همین رژیم ساخت.
سخنان مایک پنس معاون رییس جمهور آمریکا تا ژانویه ۲۰۲۱ در این زمینه بسیار گویاست. وی در آبان گذشته گفت:
«یکی از بزرگترین دروغ هایی که رژیم حاکم به دنیا فروخته است این است که هیچ جایگزینی برای وضعیت موجود وجود ندارد. اما یک جایگزین وجود دارد - یک جایگزین کاملاً سازمان‌یافته، کاملاً آماده، کاملاً واجد شرایط و مورد حمایت مردمی به نام مجاهدین خلق. مجاهدین خلق متعهد به دموکراسی، حقوق بشر و آزادی برای همه شهروندان ایرانی است و توسط یک زن فوق‌العاده رهبری می شود. خانم رجوی یک الهام‌بخش برای جهان است. برنامه ده ماده‌ای او برای آینده ایران، آزادی بیان، آزادی اجتماعات، و آزادی هر ایرانی در انتخاب رهبران منتخب خود را تضمین می کند».
وی که تاکید میکرد «نقطه نظر دهها میلیون آمریکایی» را بازتاب میکند در قسمت دیگری از سخنانش گفت «امروز همه شواهد حاکی از آنست که جنبش مقاومت در ایران هرگز قویتر از این دوران نبوده است. کانونهای شورشی در ایران کانون امید مردم ایران هستند. آنها موتوری برای تغییر از درون در جریان قیام ها و تداوم اعتراضات هستند. اجازه بدهید تصریح کنم و من می‌دانم که از جانب میلیون‌ها آمریکایی صحبت می‌کنم از هر دو حزب و هر فلسفه سیاسی. مردم آمریکا بدون هیچگونه ابهامی در کنار مردم ایران و مقاومت آنها هستند». 
آری این واقعیتی است که ما هر روز به چشم می بینیم