یازده اردیبهشت در تقویم بین المللی، عید جهانی کارگران و زحمتکشان است.
سخن از روزی است که در فردای انقلاب صنعتی این قشر محروم و تحت استثمار برای احقاق حقوق اولیه مانند عدالت، ساعات منصفانه کار، دستمزد عادلانه، بیمه و بهداشت و شرایط انسانی در محیطهای کارگری بپا خاسته و بدینسان با گرفتن «حق خود»، دست به تشکیل اتحادیههای مستقل کارگری زدند.
حال باگذشت بیش از یک قرن از قیام کارگران، همچنان شاهد هستیم که بیش از «۲۶ میلیون» کارگر و زحمتکش در ایران آخوند زده همچنان در جنگ و رزم برای احقاق این حقوق پایهای میباشند.
نیمنگاهی به وضعیت کارگاهها و محیطهای کارگری و اساساً شرایط کار در ایران ولایت زده، بهیقین مهر تائیدی بر ابعاد استثمار سازمان دادهشده از سوی رژیمی است که متولیان و کارگزاران آن غرق در فساد و دزدی میباشند.
نبود سندیکاهای مستقل کارگری، وجود قراردادهای سفید و بدون تاریخ، نبود بیمه و پوششهای درمانی، عدم پرداخت حقوق و مزایا، نبود مسکن، آموزش، عیدی و یا پاداشهای سالانه، عدم ایمنی در کارگاهها، نبود حمایتهای دولتی، وجود مافیای قدرت و ثروت در محیطهای کارگری، بهموازات دستمزد ناچیز برای بخشهای بزرگی از گسلهای کارگری و یا وجود انواع و اقسام دوایر اطلاعاتی و امنیتی در محیطهای کاری، آینه تمام قدی برای استثمار کارگران در ایران آخوند زده میباشند.
یک نمونه این واقعیات را باید در دستمزد ناچیز برای کارگران محروم جستجو نمود. در حالیکه دولت نحس آخوند جلاد ابراهیم رئیسی از رشد «۵۷ درصدی» و رسیدن حداقل حقوق کارگران به سقف «۲ میلیون ۵۰۰ هزار تومان» در ماه سخن به میان میآورد، اما دادههای میدانی و وجود خط فقر ۱۲ میلیون تومانی در ماه، واقعیتهای دیگری را برای سیاست تولید فقر در دیکتاتوری ولیفقیه به اثبات رساندهاند.
یک رسانه حکومتی ضمن اعتراف به حقهبازی رژیم درزمینهٔ افزایش ظاهری برای دستمزدهای کارگری ازجمله مینویسد: «درحالیکه افزایش دستمزد، هنوز تأثیری در تولید و خدمات نداشته، بسیاری از کالاها بیش از ۹۰ درصد گران شده است. پیش از آنکه کارگران حلاوت افزایش ۵۷ درصدی دستمزد را بچشند، کاهش قدرت خرید قابلتوجهی را تجربه کردهاند». (خبرگزاری حکومتی ایمنا ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۱)
بدینسان مشاهده میشود که در سایه رکود شدید تولیدی و اقتصادی، بروز بیکاری گسترده و رشد تورم و گرانی سرسامآور اکنون فقر گستردهای را در میان کارگران و زحمتکشان پدیدارنموده، امری که بهیقین به بخشی از سیاست رژیم برای منکوب نمودن جامعه برمیگردد تا با ریاضت دادن عامدانه زحمتکشان و دردمندان، از بروز قیامها و واقعیتی بنام سرنگونی جلوگیری به عمل آورد.
این واقعیت را ه تنها در ابعاد فقر و فلاکت در میان کارگران، بلکه در رفتار و کردار رژیم علیه این گسل دردمند میتوان رؤیت نمود. یک نمونه آن نیز ابعاد دستگیری فعالان کارگری و امنیتی نمودن محیطهای کاری است.
در این رابطه شورای ملی مقاومت (۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۱) در آستانه روز جهانی کارگر و در تازهترین روشنگری ازجمله تأکید کرده است: «نیروهای امنیتی رژیم، در وحشت از تجمع سراسری معلمان و کارگران که قرار است روز ۱۱ اردیبهشت و همزمان با روز جهانی کارگر برگزار شود، شماری از فعالان معلم و کارگر را دستگیر و به خانه شمار دیگری یورش بردند و به تهدید و ضبط وسایل آنها پرداختند».
دیگر مقالات «گزیدهها» را اینجا بخوانید