چندی پیش در یک سخنرانی ترتیب داده شده که شماری از تلویزیونهای فارسیزبان خارج کشوری در یک هماهنگی غیرمترقبه باهدف جا انداختن آلترناتیو ارتجاعی و استعماری، بهطور مستقیم به آن پوشش خبری گسترده دادند، قرار بود رضا پهلوی، بچه شاه مخلوع، برنامه سیاسی خود برای مبارزه با رژیم آخوندی را برای افکار عمومی ایرانیان تشریح کند. او ملغمهای انشا گونه از ناکارآمدی و بیاعتباری خود را به نمایش گذاشت که متن و محتوای آن تماماً کتمان و قلب واقعیات، تحریف و یک سری اراجیف من درآوری و درنهایت خطونشان کشیدنی مسخره علیه جدیترین و مقاومترین آلترناتیو واقعی رژیم آخوندی، یعنی شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین خلق ایران بود که آن را در لفافه بخشی از مشکل درراه سرنگونی خواند.
حقیقت این است که به گفته رهبر مقاومت، مبارزه و پایداری بیامان و آلترناتیو دموکراتیک و مقاومت خونبار ملت ایران در برابر دو دیکتاتوری شاه و شیخ، نهبخشی از مشکل، بلکه تمامی مشکل بر سر راه ارتجاع و استعمار و مشخصاً دیکتاتوری و وابستگی است.
یکی از مهمترین و برجستهترین واکنشها به این سخنرانی اتحاد عمل و مواضع یکسان لمپنهای فاشیست تاج نشان و مزدوران عمامه نشان ازجمله مزدور اجارهای علیرضا نوری زاده، مزدور نفوذی ایرج مصداقی، بسیجیان صادراتی به خارج و اصلاحطلبان حکومتی جنایتکار در تعریف و تمجید و تائید و حمایت از این سخنان گهربار شه زاده بود که بهخوبی آبشخور تلاشهای مذبوحانه برای برگرداندن دوباره زمان بهپیش از انقلاب ۵۷ و بازگشت بهنظام دیکتاتوری شاهنشاه آریامهر را نمایان کرد.
بچه شاه با کتمان جنایات و فسادی که در دوره پدر و پدربزرگش بر مردم و بر آزادیخواهان رفته و حتی بدون اشاره به ثروت نامشروع و دزدی میلیاردها دلار از سرمایه متعلق به مردم که توسط پدر تاجدارش به خارج از ایران انتقال داده شده بود و خود در منتهای پستی و بیشرمی به یکقلم آنکه بیش از ۶۰ میلیون دلار بوده اعتراف کرده، چنان از حقوحقوق و درد معیشتی و فقر مردم محروم صحبت کرد که گویا طی تمام این مهرومومها در ناز و نعمت و با مفتخوری از پولهای بادآورده زندگی نکرده و با وقاحت برای مصادره اعتراضات مردم گرسنه و رنجدیده در کف خیابانها خود را «صدای اعتراض مردم» خواند.
شازده مدعی شد که نمیخواهد «رهبر» باشد که این آشکارا نشان شیادی است. او از روی حیله و تزویر و باذوق زدگی و متوهم از شعار امنیتی رژیم ساخته «رضاشاه روحت شاد» که در مقاطع حساس و برای به انحراف کشاندن اعتراضات رادیکال مردمی توسط مزدوران بسیجی رژیم آخوندی سر داده میشود، از ملت بهعنوان اپوزیسیون نام برد که نشان از بلاهت وی و بدعتگذاری در مفاهیم سیاسی دارد. ملت در مفهوم سیاسی آن در نظامهای دموکراتیک نمیتواند بهخودیخود اپوزیسیون باشد بلکه میتواند حق حاکمیت را تعیین کند.
البته اینکه بچه شاه هدف شوم بازگشت استبداد را مزورانه پشت ملت پنهان میکند و خواهان حذف و کنار گذاشتن اپوزیسیون است بیدلیل نیست و ریشه تاریخی دارد. مفهوم ساده آن همان نگاه اقتدارگرایانه و تمامیتخواه به مقوله اپوزیسیون چه در فاشیسم سلطنتی تحت شعار «خدا، شاه، میهن» و چه هم سو با فاشیسم مذهبی «ولایت مطلقه فقیه» است و گواهی کینه و دشمنی دیرینه و آشکار این دو تفکر پوسیده و متعلق به گذشته با دموکراسی و حاکمیت مردم است. تلاشی هدفمند برای حذف آزادیخواهان واقعی و سرنگونی طلب که یکبار دیگر پیوند تاریخی «شاه و شیخ» را در سرکوب و نابودی اپوزیسیون که هم شاه و هم خمینی به آن مبادرت کردند، بهخوبی عیان کرد.
نوه رشد یافته رضاخان قلدر در جوامع دموکراتیک با ظاهری شستهورفته و با ژست دموکرات و ادعای احترام گذاشتن به ارزشهای دموکراسی، تصور کرده که مانند خمینی دجال میتواند خدعه و با مفاهیم بازی کند. یک روز خود را جمهوریخواه میداند و روز بعد هدف شوم بازگشت سلطنت موروثی خود را در پس خواست و رأی اکثریت مردم پنهان میکند.
حکایت بچه شاه این ضربالمثل ایرانی است که گرگزاده گرگ شود گرچه با آدمی بزرگ شود.
سعی و تلاش مذبوحانه بچه شاه در نادیده گرفتن اپوزیسیون در نبرد سرنگونی با رژیم آخوندی و عرضه کردن خود بهعنوان جانشین شیخ، آنگونه که به جد مطلوب ولیفقیه ارتجاع و استعمار است، معنایی جز دیکتاتوری و پهن کردن دوباره بساط استبداد ندارد و مردم ایران تجربه تلخ و دردناک آن را در زمان پدرش سیاست سرکوب نیروهای مخالف خود را آنچنان بشدت پیش برد که در فقدان نیروهای مردمی و دموکرات راه برای ظهور و حاکمیت ارتجاع خمینی هموار شد و این گندم نمای جوفروش نیز که خام خیالانه در عالم هپروت به قدرت رسیدن سیر میکند، همان سیاست را در پیش گرفته و همچنان در توهم بازگشت به سلطنت به سر میبرد اما مکارانه از بیان و اعلام رسمی آن سرباز میزند.
اما مضحکترین و خندهدارترین نکته این عرایض ملوکانه این جمله بود که «چهل سال با رژیم مبارزه کرده است».
البته بچه شاه نه اولین و نه آخرین کسی است که لاف مبارزه میزند و ادعاهای بدون پرداخت هزینه میکند،
«لاف فریدون زدن وانگه ضحاکوار، سلطنت و شیطنت هر دو به هم داشتن» (خاقانی).
در این چهل سال بسیاری مدعی مبارزه علیه رژیم سفاک خمینی بودند، ناگفته پیداست نه در میدان عمل واقعی که بایستی برای لحظهبهلحظه آن هزینهای ماورای تصور بپردازی، بلکه با غرق شدن در دنیای خیالی و پوشالی خود و دستوپا زدن در بحثهای تئوریک و روشنفکری که نیاز به پرداخت هیچ هزینهای ندارد و به قول فردوسی:
«ببودند تا شب در این گفتگوی، همی لاف زد مرد پیکارجو».
اگر چهل سال مفتخوری با پولهای به غارت رفته از مردم، محکوم نکردن جنایات رژیم مستبد و سلطنتی پهلوی و دستگاه جهنمی آن ساواک، دوستی و ارتباط با نوه خمینی، حمایت از خاتمی شیاد و موسوی دجال، ارتباط با سپاه و بسیج و حمایت همهجانبه از آن بهعنوان نیروی حافظ نظم و امنیت در زمان هرجومرج پس از سرنگونی (که شیادانه بدنه سپاه مینامد)، دشمنی عیان با پیشتازترین، مقاومترین و جدیترین نیروی سرنگونی یعنی سازمان مجاهدین خلق ایران و تلاش بسیار و همسو با رژیم و عواملش در خارج کشور برای ابقا و نگه داشته شدن نام مجاهدین در لیست تروریستی آمریکا و خروج نام آنها را مانعی دررسیدن مردم ایران به دموکراسی نامیدن، پیش بردن و تائید خط وزارت بدنام اطلاعات آخوندی مبنی بر اینکه انتخاب مردم بین رژیم جنایتکار آخوندی و مجاهدین، قطعاً رژیم است را بتوان تنها چند نمونه از پیشینه مبارزاتی بچه شاه نامید، آنوقت بایستی که بهطور جد فرهنگ «مبارزه» علیه دشمن جنایتکار و غدار را طور دیگری معنا و تفسیر کرد.
ادعای بیشرمانه چهل سال مبارزه از طرف کسی که در بزنگاههای تاریخی و اوج مبارزات ساختارشکنانه همیشه در کنار رژیم و در برابر اعتراضات سرنگونیطلبانه مردم ایستاده، کسی که طی این سالها مانند ابزاری در دست نیروهای امنیتی رژیم برای به انحراف کشاندن مسیر اعتراضات مردمی به میدان آورده شده، نشان از یک بیشرفی سیاسی و توهینی به مبارزان جانبرکف و پایمال کردن خونهایی است که طی این سالها در راه مبارزه علیه دیکتاتوری «شاه و شیخ» و رسیدن به آزادی و حاکمیت جمهور مردم فدیه شده است (صحبتهای آقای هاشم خواستار در این زمینه که از وی خواسته شده بود در حضور مأموران وزارت اطلاعات با شماره تلفن دستی رضا پهلوی که در اختیار داشتند با شازده تماس بگیرد، خود بسیار گویاست).
بچه شاه پس از سالها فریبکاری و دغلبازی نهایتاً سیرت و ذات واقعی خود را نمایان کرد و قدم درراهی گذاشت که پیش از وی پدر و پدربزرگش به آن قدم گذاشته بودند، در یککلام در مسیر «بازتولید استبداد» و وابستگی به قدرتهای جهانی، بگفته آقای مسعود رجوی در خدمت آلترناتیوسازیهای ارتجاعی و استعماری در مصاف با آلترناتیو دموکراتیک و انقلابی.
به شاهزاده و تاج زاده و آخوند زاده و دیگر عوامل و مزدوران رژیم آخوندی و آنهایی که در پی دیدن خواب شوم برای بازگشت سلطنت و استبداد شاهی هستند، بایستی خاطر نشان کرد که زمان هیچگاه به عقب باز نخواهد گشت و این حقیقتی است آشکار در مورد «شاه و شیخ» که مربوط به تاریخ گذشته هستند و آینده ایران متعلق به کسانی است که در پی تحقق دموکراسی مبتنی بر حق حاکمیت مردم میباشند که همانا آلترناتیو دموکراتیک و انقلابی است و نه آلترناتیوهای ساخته دست ارتجاع و استعمار.
از آن ماست پیروزی
از آن ماست فردا