این رود به دریا می رسد روزی
ای ناخدایان آب های همیشه توفانی
لنگر میاندازید
میاندازید
میاندازید .
با من نگاه کنید
ارواح پاروزنان اعصار
بر آب ها نهنگانند .
برشما بشارت باد اگر این ناو را
در نامساعدترین ایام ممکن
به پیش برید
ای مستعد ترین مستعدان
لنگر میاندازید
میاندازید
میاندازید .
این سرخی افق ، طعام ماست
تا دیگر افق ، به تکاپویی دیگر
دریا در کف این رود است
اگرتان از کف ندهید ، اختیار خویش را
ای جاشوان همه سال های عمردرتلاش
لنگر میاندازید
میاندازید
میاندازید .
این قورباغه جاشوان آب های حقیرگند
امروز ما را ، آخرین روز پنداشته اند
در مصاف با این تعلیم و تبلیغ و تسلیم
ای پاره پاره های بادهای سخت
لنگر میاندازید
میاندازید
میاندازید .
مجنون هنوز دربیابان های آشنای تاریخ
با نام می رود
این به ذلت آلوده نامان را منگرید
آغوشگاه رود عاشقان ، دریاست
تا به دریا در رسید
لنگر میاندازید
میاندازید
میاندازید .
دریا ، همان تاریخ است
همان سرگذشت و سرنوشت
سرشکسته باد آن عابری
که تنگه ها را نشناسد و به تنگ آید
ای تنگاب شکنان دریاجوی سال های نه
لنگر میاندازید
میاندازید
میاندازید .