م. سروش: عبور خواهیم کرد

 

 

م. سروش: عبور خواهیم کرد

صدایت را می شنوم
از پشت دیوارهای قطور
یا از قلب خیابانهای خون و رگبار
و ترا می بینم
با ردایی از آفتاب بر دوش
ایستاده بر بلندترین قله های تاریخِ انسان
فاصله ما با هم شاید سه قطره خون باشد
که از پیکر تو بر خاک فرو غلتید
آن زمان که تمامِ جان را
در چله کمان نهادی و فریاد کردی:
آ      ز     ا    د      ی 
تو از شبان خویش اینگونه عبور کرده ای
سرخ و بی پروا
و به تجربه شگرف لمس نور
در تیره ترین نقطه شبِ زمین، رسیده ای
و ما هنوز در جستجوی آفتاب
ناگزیر از عبور از این شام تیره ایم
             *****  
نامِ تو مشعلی ست بر پیشانی شب
و یادِ تو ستاره ای
با نام و یادِ تو، عبور خواهیم کرد.