آیا خامنهای و مرتجعین تحت امرش
از سر ملیگرایی منتظر بردن آخرین مسابقه فوتبال بودند؟!
قانون اساسی سلطنت مطلقه فقیه، که توسط خمینی جلاد و دجال به ایران تحمیل شد، درصدد است فاشیسم دینی را نهتنها به مردم و ملت ایران بلکه به سراسر کشورهای اسلامی تزریق میکند، وقتیکه میگوید هدف از نظام اسلامی عبارت است از وحدت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و نظامی کلیه کشورهای مسلمان در جهان (نقل به مضمون).
در یککلام یعنی اینکه سرزمین ایران و اقوام و مذاهب گوناگون، و ایدئولوژیهای همه رنگ آن، با همه ثروتها و امکاناتش در خدمت کسانی است که در سراسر جهان حامی خمینی و خامنهای و حکومت پلید آنها باشند. دریک کلام تمام خاک و مالومنال و نفت و منابع و ثروت ایران اشتراکا متعلق به حزباللهیهای سراسر جهان از لبنان و عراق و سوریه و یمن و شاخ افریقا گرفته تا افغانستان و سایر کشورهای جهان است، اما به شرطی که چون حزبالله و حشد الشعبی و حوثیها تنها یک تفسیر از اسلام را قبول داشته باشند و آنهم تفسیر فاشیستی و تکحزبی تحت عنوان «حزب فقط حزبالله، رهبر فقط روحالله». البته فرقی نمیکند که شیعه باشند یا سنی آنچه مهم است اینکه دنبالهرو خامنهای باشند. بگذریم که رژیم حتی اموال مردم ایران را برای دولتها و گروههای غیرمسلمان که از این رژیم حمایت میکنند از آمریکای لاتین تا شرق آسیا خرج میکند. به عبارت دیگر اسلام و شیعه بهانهای است برای حفظ قدرت و بس. بهنحویکه میبینیم وقتی مسلمانان در کشورهای دوست رژیم مانند میانمار به شدیدترین وجه سرکوب و نسلکشی میشوند، دم برنمیآورد.
از چهل و اندی سال پیش انباشتن پول نقد در چمدانهای حماس و جهاد اسلامی فلسطین اهل تسنن، که علیه یاسر عرفات و رهبر کنونی فلسطین محمود عباس (که همانند یاسر عرفات دوست مجاهدین و مقاومت ایران است و باخانم رجوی در پاریس ملاقات کرد) تشکیلشده بودند تخم فتنه و انشقاق در جنبش ملی و مردمی فلسطین کاشت.
شیخ حسن نصرالله رهبر باند مافیایی موسوم حزبالله میگوید تبارکالله برای «فلوس» های امام خامنهای، تا وقتیکه ایران پول دارد ما پولداریم، سلاح و لباس و آب و غذای ما از ایران میآید
میلیاردها دلار، که «اوباما با اونا»، با گونی به خامنهای داد و شمشهای طلایی که مرتباً و تا همین روزها از ونزوئلا به لبنان و منطقه قاچاق میشود، همگی بیتالمال و اموال مرد ایران است که توسط رژیم غصب شده و هزینه فاشیستها و جوجه فاشیستهای مذهبی نوکر رژیم میشود. این در حالی است که حقوق یک روز کار کارگران و زحمتکشان ایرانی کفاف یک صبحانه کوچک را برای خود و همسر و یک فرزندش نمیدهد!!!!.
سند این را با عکس و تفسیر این پدر و کارگر بیچاره منتشر کرد. تصویر سفره صبحانه که کمی نان و اندکی پنیر و انگور روی ان بود.
بهعبارتدیگر ایران و ملتش و ثروتهایش بازیچهای در دست آخوندهاست که اهداف شوم خودشان را پیش ببرند. ورزش هم ابزاری برای همین کار است. ورزشکارانی که اندک عرق ملی و میهنی داشته باشند و جنایتهای رژیم را برنتابند یا کنار گذاشته میشوند و یا خودشان ناگزیر به کنارهگیری و یا ترک وطن میشوند و ورزشکارانی که در مقابل رئیسی خم میشوند واعظیم میکنند روانه قطر میشوند. اما بشنوید از ملت ایران که ورزشکارانی که در مقابل رژیم تعظیم میکنند را طرد میکنند آنها را تیم رژیم میدانند و نه تیم ایران. وقتی هم که شکست میخورند مردم شکست آنها را شکست رژیم میدانند و جشن میگیرند
در یککلام هیچکس بهاندازه این رژیم به ملت ایران به ارزشهای ملی و فرهنگی و ورزشی و حتی مذهبی ایران خیانت نکرده و ضربه نزده است. به همین خاطر در زمان ما ملیگرایی هیچ معنایی جز مشارکت در سرنگونی این رژیم ندارد
قبلاً من زیاد نوشتهام، که یکی از بزرگترین خیانتهای این رژیم ادامه جنگ ۸ ساله ضد میهنی با عراق بود که در پوشش جنگ میهنی آن را پیش میبرد و یکی از بزرگترین خدمات ملی و تاریخی این مقاومت و سازمان مجاهدین و ارتش آزادیبخش ملی ایران این بود که اجازه نداد رژیم طرح شوم خود برای تشکیل امپراتوری اسلامی، فتح قدس از طریق کربلا را پیش ببرد. بنگرید طرح صلح شورای ملی مقاومت را در روزهای آخر سال ۱۳۶۱ که به اتم وجه منافع ملی ایران را تأمین میکرد و قرارداد الجزایر را مبنای توافق اعلام میکرد. طرحی که بهعنوان مبنای مذاکرات از سوی دولت وقت عراق نیز به رسمیت شناخته شد. صدها پارلمانتر و مقام رسمی جهان و دیگر افراد سرشناس و سازمانهای ملی از آن حمایت کتبی کردند که اسنادش در کتابی چاپ شده است. این در حالی است که ۲۰ سال پس از سقوط حکومت قبلی عراق و حاکمیت عوامل و ایادی رژیم در عراق، هنوز رژیم نتوانسته است با دولت دستنشاندهاش در عراق امضا کند.
همچنانکه افشای پروژههای ضد ملی اتمی رژیم از سوی این مقاومت و اینکه تا این نقطه نگذاشته است رژیم به بمب اتمی دست پیدا کند از بزرگترین افتخارات ملی ماست که در تاریخ همواره به یاد خواهد ماند.
مقامات مهم جهان و رسانه های مهم به صراحت اعلام کردند که این مقاومت ایران وسازمان مجاهدین بود که چشم ما را باز کرد و گرنه آخوندهای حاکم بر ایران بمب را ساخته بودند.
اینجا است که من شبانهروز و مدام دلسوخته در راهروهای مجالس کشورهای مختلف و سازمان ملل متحد و در بیشتر تظاهرات اروپا، دادوهوار میکنم و لعنت میفرستم نهتنها به خمینی و خامنهای و اصحاب فاشیست آنها در ایران و جهان، بلکه بزرگترین لعنت، حتی صد برابر بیشتر از لعنت به رژیم، به مزدوران کراواتی رژیم فاشیستی مثل نایاک و بریده مزدوران و امثالهم که با تمام قوا تلاش میکنند در قالب منتقد رژیم، چهره کریه آن را بزک کنند و تجاوزات خارجیاش و به هدر دادن اموال مردم ایران را توجیه کنند و مقاومت را تخطئه کنند. اینها پاسداران سیاسی هستند که جنایاتشان علیه مردم ایران بسا فراتر از جنایت پاسداران تفنگ به دست رژیم است.
++++++
اما در پایان به این نکته هم بپردازم که چرا وقتی ما میگوییم «مرگ بر ستمگر چه شاه باشد چه رهبر» رژیم و ایادی کراواتیاش صدایشان در میآید و آه و فغانشان به آسمان میرود. مگر ستمگر کیست؟
رهبر قبیله و مزدورانش که به اهالی قبیله زور میگفتند
بردهدار علیه بردگان
ارباب و فئودال و زمینداران کلان علیه کشاورز
کشیشهای قرونوسطایی علیه مردم که باید بهعنوان سوزاندن شیطان، زنها را میسوزاندند و مردم باید برای بخشش گناههایشان پول به آخوند مسیحی میپرداختند، تا آنکه مارتین لوتر کبیر از سرزمین آلمان، مانند حنیف نژاد و مسعود رجوی و بنیانگذاران سازمان پرافتخار مجاهدین، در مقابل پاپ فاشیست که در رم ـ بخوانید در قم – نشسته بود، در قرن شانزدهم ایستاد و گفت این دین و این مسیح من نیست و پاپ حکم ترور او را بنام «هرسو» ُ یعنی منافق داد، همانکاری که مسعود رجوی و یارانش با خمینی جنایتپیشه در قم و جماران کردند و لقب «منافق» گرفتند.
کلان سرمایهدارهای منفعتطلب علیه کارگران که خالق اصلی کارخانه و محصولات آن بوده است
و بعد هم شاهان دیکتاتور و تمامیتخواه. مانند آخرین شاه ایران که هم میکشت و هم شکنجه میکرد و هم با صراحت و وقاحت میگفت همه با من، هرکس هم حکومت تکحزبی مرا قبول ندارد پاسپورت میدهیم که برود. سند این را من، زمانی که کنسول ایران در هندوستان بودم بایگانی کردهام....
و الا مگر رهبر تاریخی ملت ایران، دکتر مصدق، به محمدرضا پهلوی با احترام نگفت که بیا و مانند شاه سوئد و نروژ و ملکه دانمارک سلطنت کن و بگذار دمکراسی دولت و پارلمان را تعیین کند. اما او میبایست با کودتای ۲۸ مرداد سرنگون میشد، تا سلطنت مطلقه شاه دوباره برقرار شود و مردم و آزادیخواهان سرکوب شوند و بهاینترتیب ازمابهتران بتوانند تا جایی که میتوانند مملکت ما را بچاپند و سرمایههای ما را به یغما ببرند...
ستمگر یعنی ساواک که خون مردم و آزادیخواهان را به شیشه میکرد و بهترین فرزندان ما را به جوخههای تیرباران میبست و یا در تپههای اوین به رگبار میبست.
ستمگر همان کسی است که با اعدام و زندانی کردن آزادیخواهان و میهنپرستان واقعی مثل مجاهدین و فداییها و روشنفکران دموکراسی طلب و نابود کردن همه احزاب و گروههای سیاسی و برقراری نظام تکحزبی رستاخیز، کشور را تحویل خمینی و آخوندها داد. آقای رجوی چه خوب گفت که ولیعهد واقعی شاه خمینی بود،
پس بهپیش بهسوی یک جمهوری دموکراتیک یک ایران آزاد و سکولار در طرح ده مادهای خانم مریم رجوی پرزیدنت منتخب دوران گذار تا تشکیل اولین مجلس مؤسسان.
در طول همه مقاومتهای سازمانیافته، بهویژه مقاومت کل غرب و جهان آزاد علیه نازیسم هیتلر و فاشیسم موسیلینی و شرکا، تمام رهبران، از دوگل گرفته تا رهبر مقاومت لهستان و کل غرب، ازجمله نروژ، به انگلستان رفتند و پرزیدنت و یا رهبر مقاومت کشورشان برای دوران گذار پس از سرنگونی رژیم ضد بشری شدند و بعد هرکس رفت دنبال حزب و گروه و عقیده خودش و شرکت در انتخابات سراسری کشور. این همان فراخوان مقاومت و رهبر آن به جبهه همبستگی ملی است که شامل همه جمهوریخواهانی میشود که خواستار سرنگونی تمامیت این رژیم و استقرار یک جمهوری مبتنی بر جدایی دین و دولت هستند.
هموطن عزیز و قهرمانان بپا خاسته، که این روزها باعث سربلندی نهتنها مردم ایران عزیزمان بلکه همه جهان شدهاید، این است جان کلام برای آینده ایران عزیز و معشوق همه ما، مراقب بازیهای رژیم ددمنش و دوستان مستقیم و غیرمستقیم نعلینی و کراواتی او باشید. خس و خاشاک و کف های روی آب را باید کنار زد تا آب زلال قیام به مقصد سرنگونی برسد.