بیش از ۶ ماه از شروع خیزشهای مردمی برای سرنگونی رژیم آخوندی میگذرد این خیزشها بهرغم فراز و نشیبها و فروکش کردن نسبی آن متوقف نشده و به گفته صاحبنظران سیاسی شرایط هیچگاه به قبل از شهریور ۱۴۰۱ و شروع خیزشها بازنخواهد گشت.
رژیم ضد بشری برای سد بستن در مقابل این خیزشها توسط ایادی و کارگزاران، لابیها و همسنگرانش به ترفندهای مختلفی متوسل شده که از مهمترین آنها تبلیغ مبارزه «خشونت پرهیز» و بهاصطلاح مدنی است. آنهم در مقابله با رژیمی که طی ۴۴ سال هر صدای مخالفی را یا با گلوله و یا با زندان و شکنجه پاسخ داده است، همان رژیمی که به خاطر بیرون بودن چند تار موی دختر جوان کرد (مهسا امینی) او را به قتل رساند.
آیا با مبارزه صرفاً مدنی و مبارزه مسالمتآمیز میشود رژیم آخوندی را سرنگون کرد و یا او را وادار به شنیدن صدای مردم و رعایت حقوق آنها نمود؟
آیا مردم ما تجربه دو سال و نیم اول حاکمیت آخوندها و مبارزه مسالمتآمیز را پشت سر نگذاشتهاند؟ آیا کشتارهای چند صد نفره روزانه سال ۶۰، نسلکشی جنایتکارانه بیش از ۳۰ هزار نفر از بهترین فرزندان میهن در سال ۶۷ را فراموش کرده؟ و یا کشتارهای سال ۹۸، ۹۶، ۸۸ را از یاد بردهاند؟
صحبت از لزوم خشونت در مبارزه نیست، بحث اصلی اینجاست که تنها راه درهم شکستن خشونت عریان و سازمانیافته دولتی نبرد قهرآمیز انقلابی است. در اساس بهکارگیری این شیوه مبارزاتی امری کاملاً تدافعی بوده و برای درهم شکستن خشونت دولتی و بازوهای سرکوبگر آن میباشد. اگر رژیم کمترین حقی برای مردم معتقد و قادر به تحمل مخالفین بود اصلاً نیازی به نبرد قهرآمیز انقلابی نبود. ازاینرو در شرایط بسته شدن همه راههای مبارزه مسالمتآمیز، نبرد انقلابی امری ضروری و اجتنابناپذیر میباشد.
باید تأکید نمود که علاوه بر بلندگوهای رسمی رژیم، لابیها و همسنگران آنها، برخی که اهل پرداخت بهای آزادی و هزینه دادن نیستند در دام ترفندهای رژیم افتاده و همان تبلیغات را بازتاب نموده و دم از «خشونت پرهیزی» در مبارزه میزنند.
فراموش نکردیم که بعد از اولین اعدام از معترضین خیزشهای اخیر توسط رژیم آخوندی در تلویزیون بقایای ساواک صریحاً بیان شد که اگر بهای اعتراضات اینقدر سنگین باشد باید خیابانها را ترک کرد.
این دقیقاً تبلیغ نمودن خواست رژیم و تسلیم شدن به آن است زیرا سرکوب خونین تظاهرات و خیزشهای مردمی هدفی جز توقف اعتراضات و به خانه فرستادن مردم ندارد.
چندشآور اینکه بچه شاه در شرایطی که فاقد یک نیروی رزمنده جانبرکف و یک تشکیلات منسجم برای پیش برد امر مبارزه در داخل است و با امید بستن به ریزشیها «برادران پاسدار!» و اصلاحطلبان قلابی که طی سالیان طولانی با آنها در ارتباط بوده و بارها به این ارتباطات اذعان نموده است و پس از یک سری دورهگردی در کشورهای مختلف برای قالب کردن خود و همپالکی هایش بهعنوان آلترناتیو در راستای جلب حمایت بینالمللی و گرفتن پولهای بلوکهشده، صریحاً به هدف اصلی خودش که همان ترمز زدن به پروسه انقلاب و روند سرنگونی رژیم است اذعان نموده و در ۲۵ اسفند ۱۴۰۱ در «نوفدی» (یک شرکت خصوصی بانک فکری) گفت: آمدن مردم کف خیابان نه واقعی است نه ضروری، چرا مردم در خیابان گلوله بخورند؟
این رویکرد گویای ماهیت ضدانقلابی بچه شاه و همسنگری تمامعیار او با رژیم آخوندی و مبین نقش اصلی او در ترمز زدن به انقلاب است ازاینرو صراحتاً خواستار تعطیل اعتراضات و به خانه فرستادن مردم میباشد.
همچنان که سر پاسدار سلامی چند ماه پیش خواستار به خانه برگشتن معترضین شده بود.
باید یادآوری نمود که بچه شاه و همپالکی ها از کلمه انقلاب و سرنگونی همچون جن از بسمالله فراری بوده و مستمراً از کلمه «گذار» و یا «فروپاشی» رژیم آخوندی دم میزنند، اگر هم ناپرهیزی کرده و درجایی از کلمه سرنگونی صحبت کنند خواهان انجام آن توسط بخشی از نیروهای سرکوبگر رژیم میباشند. درنتیجه ازیکطرف در قبال لیست گذاری سپاه پاسداران مانعتراشی نموده و از طرفی در فکر تضمین امنیت آینده برای بخشهایی از سپاه جنایتکار میباشند چراکه امنیت خود را در گروی حفظ آنها میدانند ازاینرو در منشور معلومالحال بچه شاه و همپالکی ها از «ممنوعیت هرگونه مجازات خودسرانه در دوران گذار» صحبت کردهاند تا مبادا پاسداران جنایتکار و نیز بقایای ساواک در آتش خشم مردم بسوزند.
شایان یادآوری است که خشونت پرهیزی بچه شاه در حالی است که وی هیچگاه جنایات و سرکوبهای خونین در زمان پدر و پدربزرگش را محکوم نکرده، بلکه خودش نیز از همین امروز با بهکارگیری شعبان بیمخهایش به سرکوب نیروهای مخالف پرداخته و یا وعدهٔ سرکوب آنها در فردای به قدرت رسیدن (خیالیاش) را میدهد و با بازنشر شعار «مرگ بر سه فاسد، ملأ، چپی، مجاهد» توسط همسرش تصویر روشنی از حکومت موردنظرش را میدهد و با بالا بردن عکس سر دژخیم ساواک (پرویز ثابتی) توسط طرفدارانش در تظاهرات مونیخ در کنار عکس او و پدرش و با زیرنویس «کابوس آینده تروریستها» دموکراسی ادعایی خود که از کانال اعدام و شکنجه و زندان میگذرد را به نمایش میگذارد. بهعبارتدیگر «خشونت پرهیزی» ادعایی امروزی آنها روی دیگر سکه سرکوب خونین در فردای به قدرت رسیدن او میباشد.
اما باید تأکید نمود که رزمندگان آزادی، کانونهای شورشی، مردم آزاده و سخنگوی واقعی آنها شورای ملی مقاومت ایران که تاکنون خونبهای آزادی را به تمام و کمال پرداختهاند اجازه نخواهند داد تا این خواب های پنبهدانهای تعبیر شده و بچه شاه از «گندم ری بخورد».