واژه "نیروی نیابتی" معمولا مترادف با "جنگ نیابتی" است و "جنگ نیابتی" عموما به درگیریهای نظامی گفته میشود که کشوری بدون دخالت مستقیم نیروهای نظامی خود، در محلی بیرون از خاک خود، با کشور یا نیروی دیگری انجام می دهد. این تعریف از "جنگ نیابتی" و "نیروی نیابتی" در شرایط متعارف کاربرد دارد.
اما در حکومت آخوندی ابعاد به کارگیری نیروهای نیابتی با هر کشور دیگر متفاوت است و نحوه به کارگیری آن نیز به میزان زیادی غیر متعارف است.
از آنجایی که رژیم ولایت فقیه برای بقای خود نیاز به "بحران" و "بحران زایی" دارد، و علاوه بر نقض دائمی حقوق بشر و سرکوب و ترور شهروندان و مخالفان داخلی، خود را روبرو با مقاومتی میبیند که با جدیت تمام و با پرداخت بهای سنگین برای براندازی ملاهای حاکم فعالیت می کند، وجود "نیروهای نیابتی" جزئی از شاکله رژیم شده است. نیروی قدس سپاه پاسداران از اساس و اصولا به منظور ایجاد و حتی همراهی با نیروهای نیابتی راه اندازی شده و در اغلب جنگها و بحرانهای منطقهای حضوری محسوس دارد. در توجیه این حضور "پر خرج"، خامنه ای بارها مدعی شده است که اگر در این بحرانها جضور فعال نداشته باشند، باید منتظر باشند تا در خیابانهای شهرهای ایران با "دشمن" بجنگند. ورود نیروهای نیابتی در جنگهای منطقه ای نسبت به مداخله مستقیم نیروهای رژیم فایده بسیار بیشتر و ضرر بسیار کمتری دارد. به عنوان مثال جنایاتی که حزب الشیطان در سوریه در ۱۲ سال گذشته علیه مردم سوریه به نیابت از رژیم ایران انجام داده است، اگر قرار بود توسط پاسداران با شناسنامه ایرانی انجام شود هم راندمان کمتر و هم ضررهای سیاسی بسیار بیشتری داشت.
البته یکی از اهداف "جنگ نیابتی" در رژیم آخوندی اعمال فشار بر دولتهای مماشاتگرای غرب برای محدود کردن و تحت فشار قرار دادن "دشمن" یعنی همان مقاومت ایران است که توانسته در سطح بین المللی یک جبهه گسترده علیه رژیم سازمان دهد که یک قلم آن حمایت ۳۴۰۰ پارلمانتر، ۱۲۰رئیس جمهور و نخست وزیر سابق و هزاران شهردار در اروپا از شورای ملی مقاومت و طرح ۱۰ ماده ای رئیس جمهور آن است .
یکی از جنبه های غیر معمول و غیر متعارف "نیروهای نیابتی" در رژیم آخوندی این است که این رژیم علاوه بر داشتن "نیروهای نیابتی" مسلح و جنگجو برای انجام "جنگهای نیابتی"، "نیروهای نیابتی سیاسی" نیز دارد.
واقعیت صحنه نشان میدهد که دشمن اصلی حکومت آخوندی که بیش از چهل سال برای براندازی این حکومت مبارزه کرده است همانا شورای ملی مقاومت با محوریت سازمان مجاهدین است. به همین دلیل علاوه بر انجام "جنگ نیابتی" با این دشمن و بطور مثال حمله "نیروهای نیابتی" رژیم به قرارگاه های ارتش آزادیبخش ملی در عراق، در همه این سالها بخشی از "جنگ سیاسی" و تبلیغاتی و شیطان سازی خود علیه این دشمن را نیز توسط "نیروهای نیابتی سیاسی" انجام داده است. کمک به پیشبرد امر شیطان سازی و همچنین تهیه و به امضای برخی از ایرانیان رساندن اطلاعیه هایی شامل تهمت و افترا به مجاهدین و شورای ملی مقاومت از وظایف این "نیروها" هستند.
نمونه ها. مُشتی از خَروار!
۱- بیش از چهل سال است که مقاومت ایران برای سرنگونی رژیم فعالیت کرده و اعضای آن از همه چیز خود گذشته اند. این مبارزه تا به حال دستاوردهای سرنوشت سازی داشته است که هیچ ناظر بی طرفی؛ بخصوص اگر ایرانی باشد و دلش برای ایران و ایرانی بتپد، نمیتواند وجود این دستاوردها را نادیده بگیرد. از جمله این دستاوردها عبارتند از:
- اگر مجاهدین و مبارزه ایدئولوژیک آنها با رژیم آخوندی نبود بدون شک حالا نه تنها عکس خمینی در ماه بود بلکه عکس خامنه ای هم در کنار خمینی در ماه نصب شده بود (اشاره به شایعه دیده شدن عکس خمینی در ماه در ماههای اول انقلاب ۵۷).
- اگر فعالیت های مقاومت ایران برای پایان دادن به جنگ هشت ساله خمینی و عراق و ریختن جام زهر آتش بس به حلقوم خمینی نبود، بدون تردید خمینی در این جنگ پیروز می شد و این پیروزی پیامدهای وحشتناکی برای ایران و عراق و بقیه کشورهای منطقه و جهان داشت.
- اگر فعالیتهای مقاومت ایران نبود رژیم آخوندی تا به حال ده ها بار بمب هسته ای ساخته بود و سرنوشت منطقه چیزی غیر آنچه که هست بود.
-مقاومت ایران توانسته است یک آلترناتیو جدی و توانمند و معتبر برای نظام آخوندی به هموطنان و دنیا ارائه بدهد. اعتبار این آلترناتیو در حدی است که معاون سابق ریاست جمهوری امریکا و بسیاری از سناتورها و نمایندگان مجالس کشورهای مختلف دنیا برای دیدار و رایزنی با رئیس جمهور برگزیده شورای ملی مقاومت به مقر ایشان در آلبانی و پاریس می روند.
با این حال بسیاری از تحلیل گران و مدعیان مبارزه با رژیم وقتی در وسایل ارتباط جمعی ظاهر شده و تحلیلهایی در رابطه با آینده رژیم و ایران ارائه میدهند، در یک تعهد نوشته یا نانوشته به رژیم آخوندها هیچکدام به هیچ عنوان نامی از مقاومت ایران و کارهای گذشته و تاثیرات آینده نمی برند. حتی هیچگاه و به هیچ عنوان اشاره ای به برنامه "ده ماده ای خانم رجوی برای ایران فردا" و مواد مختلف آن از جمله مبارزه برای لغو اعدام در ایران بعد از ملاها نمی کنند. گویی دستورالعمل خاصی در این زمینه وجود دارد و البته این چیزی نمیتواند باشد جز حاصل فعالیتها و کارهای "نیروهای نیابتی سیاسی رژیم".
۲- در اکتبر ۱۹۹۷ طی یک زدو بند مماشاتگرایانه سازمان مجاهدین خلق از سوی ایالات متحده به عنوان یک سازمان تروریستی خارجی معرفی میگردد. سپس در ماه مه ۲۰۰۲ اتحادیه اروپا نیز سازمان مجاهدین خلق را در لیست سازمان های تروریستی وارد می کند.
وزارت خارجه آمریکا با صدور اطلاعیه ای در ۲۸ سپتامبر ۲۰۱۲ (هفتم مهر ۱۳۹۱) رسما سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت ایران را از فهرست گروه های تروریستی این کشور خارج کرد. این موضوع برای این سازمان که ۱۳ سال برای خارج شدن از لیست تروریستی آمریکا و اروپا از طریق بردن دولتها به دادگاههای خود آن کشورها و گرفتن کمک از مبرزترین وکلای حقوقی تلاشکرد، یک پیروزی بزرگ و برای آخوندهای حاکم بر ایران و جریان مماشاتگر غرب یک شکست محسوب میشد.
اما قبل از در آمدن مجاهدین از لیست تروریستی و تلاش برای ممانعت از آن نامه ای با امضای تعدادی از ایرانیان به ظاهر مدعی مخالفت با رژیم آخوندی منتشر شد که در آن مدعی شدند که خروج نام مجاهدین از لیست سیاه امریکا به ضرر برقراری دموکراسی در ایران است. البته همه امضا کنندگان از مزدوران رژیم نیستند اما بدون شک هسته اصلی تهیه و امضا گیری این نوع اطلاعیه ها "نیروهای نیابتی سیاسی" و مزدوران رژیم هستند.
۳- آقای مسعود رجوی مسئول شورای ملی مقاومت در اطلاعیه در تاریخ ۱۵ مهرماه ۱۴۰۲ در مورد وقایع اخیر فلسطین اینگونه گفته اند:
"پیوسته گفتهایم و تکرار میکنیم هر کس که در خاورمیانه صلح میخواهد باید «سر مار» را که همانا فاشیسم دینی حاکم در تهران است هدف قرار دهد و در موضوع فلسطین نیز از رئیس محمود عباس ریاست دولت فلسطین و سازمان الفتح و خواستهای برحق آنها در مورد مردم فلسطین حمایت کامل و جامع بهعمل بیاورد".
مقاومت ایران از سالها پیش تلاش گسترده ای را به عمل آورده و می آورد که به جهان نشان بدهد که مانع اصلی صلح و منشا اصلی جنگ در منطقه رژیم آخوندها یعنی همان سر مار است و باید همه توجهات علیه آن معطوف شود.
اما عده ای که برملاشدن نقش واقعی رژیم آخوندها خوشایندشان نیست اطلاعیه ای را امضا کرده اند که در آن آمده:
".... برخی گروهها و گرایشهای افراطی و جنگطلب و برخی فرصتطلبان سیاسی، منافعِ شخصی و گروهی خود را در حمله نظامی به ایران دیده و به دستاویزِهائی چون حمایتِ جمهوری اسلامی از گروههای افراطی و "کوبیدن سرِ مار" ، خواستارِ حمله نظامی به ایران هستند. آنهم در موقعیتی که همه نیروهای صلحطلب و نهادها و شخصیتهای بینالمللی، از جمله دبیرِ کلِ سازمانِ مللِ متحد، میکوشند تا به جنگ پایان داده و از کشتارِ بیشتر غیرنظامیان در هر دو سوی منازعه جلوگیری کنند".
این در حالیست که هم در اطلاعیه های خود آقای رجوی و هم سخنرانیهای خانم مریم رجوی رئیس جمهور برگزیده شورای ملی مقاومت و هم در بیانیه های سالانه شورای ملی مقاومت مستمرا توضیح داده شده است که کسی خواستار مداخله نظامی در ایران نیست و سرنگونی این رژیم وظیفه مردم و مقاومت ایران است زدن "سر مار" و ایستادن در مقابل رژیم آخوندی معنایش این نیست که به ایران حمله نظامی بشود، بلکه این است که غربی ها دست از مماشات بردارند و در تحریمهای مختلفی که باید علیه رژیم اعمال شود جدی باشند و راه بندها را از جلوی پای اپوزیسیون برانداز بردارند. مردم ایران و مقاومت مردم ایران به خوبی از پس رژیم سرگوبگر بر خواهند آمد.
حال سوال این است که بجز "نیروی نیابتی سیاسی" رژیم، چه کسی میتواند تهیه کننده چنین اطلاعیه هایی باشد و اینکه چرا برخی امضا کنندگان در دام این نیروهای نیابتی افتاده و بدون توجه به نقش رژیم در این جنگ سیاسی، امضای خود را پای چنین اطلاعیه هایی میگذارند.
بنظر میرسد نیروهای نیابتی سیاسی سود بیشتر و ضرر کمتری برای رژیم نسبت به مداخله مستقیم خود رژیم علیه مقاومت ایران دارد.