اسماعیل محدث: خُوره در جان خودی های رژیم آخوندی

 

یکی از شاخص‌هایی که به بهترین صورت یک رژیم دیکتاتوری را تعریف می‌کند، جدا کردن جامعه به «خودی» و «غیرخودی» است. در جامعهٔ دموکراتیک همهٔ شهروندان از حق برابر برخوردارند و هر شهروندی می‌بایست تنها به قوانین حاکم بر آن جامعه جوابگو می‌باشد. در جوامع دموکراتیک همه حق فعالیت سیاسی دارند، به جز کسانیکه به دموکراسی اعتقادی ندارند. هدف سیاسی کسانیکه به دموکراسی اعتقاد ندارند، اساساً از بین بردن حق شرکت دیگران در فعالیت سیاسی است. به همین دلیل در ایتالیا، که دموکراسی آن از مبارزه با دیکتاتوری فاشیستی بیرون آمده است، فعالیت زیر نام فاشیسم ممنوع می‌باشد، همین‌طور هم در آلمان، که فعالیت زیر نام نازیسیم، به دلیل عدم اعتقاد به دموکراسی، غیرقانونی می‌باشد. منطق خودی و غیر خودی کردن در ابتدای دیکتاتوری از دورترین طیف به طبقهٔ حاکم شروع می‌شود و رفته رفته تا نزدیکترین طیف جرگهٔ حاکم، و تا رسیدن به مغز استخوان، پیش می‌رود. با همین منطق محمد رضا شاه دو حزب فرمایشی خود ساخته را منحل کرد و تک حزب رستاخیز را درست کرد و بعد از آن هم گفت کسانی که این را قبول ندارد پاسپورت‌شان آماده تحویل است. گویا کسی واقعاً با این انگیزه برای گرفتن پاسپورت مراجعه کرده بود، که سر از زندان اوین درآورد!

این منطق در رژیم تمامیت‌خواه مذهبی حاکم بر ایران، با ویژگی عقب افتادگی و تنگ نظری تاریخی، با شدت بیشتری مستولی است. اگر در فاصلهٔ ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ تا ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ از حضور همهٔ نیروهای مترقی و یا همهٔ آنهایی که به هر دلیل در تشت ایدئولوژیک خمینی و حواریونش جا نمی‌گرفتند، در مشارکت سیاسی کشور جلوگیری می‌شد، از آن به بعد هم منطق حذف «غیرخودی» بی هیج تأخیری ادامه پیدا کرد. حذف مهره های به اصطلاح درشت خودی از آیت الله منتظری، جانشین خود خمینی، شروع شده و تا حذف چهار رئیس جمهور رژیم آخوندی، حذف سه رئیس مجلس رژیم آخوندی، حذف یک نخست وزیر رژیم آخوندی و حذف بسیاری از نزدیکترین و در نتیجه کسانیکه در خدمت این رژیم خونخوار هیچ کوتاهی نکرده بودند، مانند پورمحمدی و مصلحی و ظریف و غیره، پیش رفته است. 

خامنه ای در سخنرانی اخیرش، ۱۶ بهمن، گفته است که جلوگیری از نقش شتاب‌دهندگی خواص در جامعه و ایجاد تردید و تعلل در آنان، مهم‌ترین برنامه دشمن است. صحبت‌های خامنه‌ای نشان می‌دهد در این مقطع حساس پاره‌های تن رژیم، یعنی خواص، یعنی تنگترین حلقهٔ خودی ها، دچار تردید و تعلل شده‌اند و دیگر در شتاب دادن به برنامه های رژیم جهنمی شرکت نمی‌کنند؛ این امر، که خود از قانونمندی مرحلهٔ سرنگونی دیکتاتوری است، برای رژیم به مشکلی عمده تبدیل شده است. اگر حتی به فرض محال حذف منتظری، حصر موسوی و کروبی، سرِ زیر آب کردن رفسنجانی و حذف علی لاریجانی برای یکدست کردن قوای نظام را «موضع قدرت» رژیم آخوندی فرض کنیم، نگرانی اخیر خامنه ای از ریزش خواص، که رخنهٔ خوره و موریانه در قلب تنگِ برجِ سست بنیادِ رژیم آخوندی است، بی شک نشان هراس از شکنندگی و فروپاشیِ در تقدیر است.