اینک موسم شورشگری ست
گفت:
شاعر، شعر خوش دیگر نمیگویی چرا؟
تلخ میباری،
نمیخندد به لب هایت کلام
رفته از یادت مگر
اردیبهشت وُ روزگارِ دلبری است؟
گفتمش ای نازنین
بیرون نمیآیی چرا از برج عاج
شرم دارد شادمانی
تا نماید رخ در این شام ظلام
هرکجا را بنگری،
خونین دلی،
چشم تریست
نیست اینجا
نازنین چیزی بجز تکرار دَرد
نیست اینجا
گفت وُ گویی دیگر از صلح و سلام
کار من از شاعری بگذشته،
اینک
موسم
شورشگری ست!
جمشید پیمان ۲۰۲۴/۰۵/۱۳