نمایش و شعبده انتخابات رژیم در حالی برگزار شد که رژیم در چنبره بحرانهای مختلف، توانایی مانور نداشته و در بن بست کامل قرار گرفته بود. شاید تنها نقطه قوت رژیم تا قبل از مرگ رئیسی، همان پروژه "خالص سازی"، با شاخص خود رئیسی، بود که رژیم را مدد مینمود تا از بحران جانشینی با کمترین هزینه عبور کند. گرچه رئیسی در وهله نخست به خاطر مقابله با قیامها منتصب شده بود، اما به خاطر عدم توانایی او در جلوگیری از قیام ١٤٠١، نقش اول او به عبور رژیم از بحران جانشینی و ادامه انقباض کم تنش آن تخفیف یافته بود. اما با مرگ رئیسی، بحران جانشینی، بلافاصله بعد از بحران شرایط انقلابی جامعه و قیامهای پی در پی آن، به عنوان مهمترین بحران حاد گریبانگیر رژیم عمل میکند. بنابراین میبایست که نتیجه نمایش انتخابات رژیم را با شاخص رئیسی، بحران جانشینی، و شرایط حاد انقلابی جامعه سنجید. تبعات انتخابات رژیم را میتوان در ابعاد داخلی و خارجی آن چنین ارزیابی کرد:
صحنه داخلی: در خلاء رئیسی، بحران جانشینی رژیم پتانسیل آن را دارد تا تضادهای بین جناحهای رژیم را به طرز بی سابقهای حاد نموده و تا حد حذف فیزیکی ارتقاء دهد. از طرفی، سهم خواهی باند پزشکیان از قدرت در پی انتخابات، به طور طبیعی به افزایش تنشها و تضادها با باند رقیب خواهد انجامید. در شکاف عمیق حاصل از این تضادهای حاد و روزافزون، فرصتهای نو و بی سابقهای برای فوران قیامهای رادیکال و آتشین بروز خواهد یافت. با قیامهای ٩٦، ٩٨، ١٤٠١ و عبور جامعه از کلیت رژیم، دیگر هیچ ترفندی تحت عنوان اصلاحات و مدراسیون قادر به انحراف جنبش آزادیخواهانه مردم ایران نخواهد بود، بلکه برعکس چنین پروژه هایی، بخاطر شدت بخشیدن به تضادهای درونی رژیم، فقط در خدمت هموار کردن راه قیام عمل خواهند کرد.
صحنه خارجی: نتیجه این نمایش، بهانه و فرصتی را برای سیاست مماشات ایجاد می کند تا بتواند بیشتر به یاری رژیم برخیزد. با این وجود، بخاطر آشکار شدن نقش محوری رژیم در جنگ افروزیهای اخیر منطقهای و همچنین جاه طلبی های بی دنده و ترمز هستهای اش، خط مماشات با دست بستگیهای زیادی برای کمک رسانی به رژیم روبرو است. از فردای قیام سراسری ١٤٠١ که بحران مشروعیت رژیم و بی ثباتی آن را برای کلیت جامعه بینالمللی عیان شد، مکانیزمهای کمک رسانی سیاست مماشات دچار افول و ضعف بی سابقهای شده است. هم اکنون، خط مماشات وقتی میتواند در ابعاد گذشته به کمک رژیم بشتابد که رژیم جامهای زهر منطقهای و هستهای را بنوشد. اما حتی اگر رژیم تصمیم به چنین خودزنی هایی بگیرد، در کوتاه مدت دارای تواناییهای لازم برای چنین عقب نشینیهایی (به خاطر ضعف مفرط ولی فقیه و رژیم) نخواهد بود، چرا که این عقب نشینی بلافاصله دستگاه سرکوب و هژمونی ولی فقیه را به شدت تضعیف، و شکافهای عمیقی را بر بنیاد دیوار اختناق وارد خواهد کرد، و یک شبه راهبند قیام هموار خواهد گشت.
پس برآیند عوامل داخلی و خارجی از فردای نمایش انتخابات، بر علیه رژیم عمل کرده، و با گذشت زمان، هر روز رژیم را ضعیفتر و شکننده تر میکند در هر حالی که شمشیر داموکلس قیام همچنان آخته و آماده فرود بر فرق سر ولی فقیه است. از این گذشته، شرایط حاد انقلابی جامعه، در صحنه بودن مدام جامعه، و راهگشابی های کانونهای شورشی، به هیچ عامل خارجی اجازه و فرصت دست اندازی به مقدرات مردم ایران را نمیدهد مگر آنکه همراه و در مسیر قیام مردم باشد. یکی از فرایندهای انتخابات رژیم و گشوده شدن افقهای تازه برای قیامهای آتی در داخل آن است که محافل وابسته و فرصت طلبی که بر روی عامل خارجی برای تغییر در ایران سرمایه گذاری کرده و میکنند را از چرخه رویدادهای ایران به کناری میراند. در عوض، نیروهای مردمی و انقلابی که دارای کانونهای مقاومت سراسری و حاضر به یراق در کف خیابانها هستند ابتکار عمل را کیفاً بیشتر از قبل در دست خواهند گرفت.
با اشراف به عواقب منفی استراتژیکی که نتیجه نمایش انتخابات برای رژیم در بر دارد، سئوال این است که پس چرا ولی فقیه فرتوت تن به چنین نتیجه ای داده است؟ آیا رژیم قصد دارد برای خلاصی از خطر قیام، تغییر استراتژی دهد؟ همانطور که در بررسی صحنه داخلی و خارجی در بالا گفته شد، در عالم واقعیات—جدای از اینکه در مخیله ولی فقیه چه می گذرد و آمال و آرزوهایش چیست — برآیند عوامل داخلی و خارجی، از فردای نمایش انتخابات، بیش از پیش بر علیه رژیم عمل خواهند کرد. پس چرا خامنه ای این نتیجه را برگزید؟! در جواب بایستی گفت که توان رژیم جوابگوی نیاز آن نیست. نیاز رژیم آن است که هر کسی را که ویژیگیهایش به رئیسی نزدیکتر میبوده انتصاب کند، نیازش خالص سازی مفرط است، و خواهان انقباض هر چه بیشتراست. برای انجام خطوط بالا، ولی فقیه می بایست که از قدرت کافی برخوردار باشد و همچنین سطح تضادهای موجود درصحنه به حدی نباشد که قدرت مانور او را کیفاً کاهش دهد. نتیجه انتخابات نشان داد که خامنه ای ضعیف تر از آنی است که جلوه می کند و گسستگی رژیم بیش از آنی است که نمود میدهد. با این وجود، گرچه خامنه ای به نتیجه فعلی رضایت داده (چونکه واقعیات صحنه و قدرتش بیش از این را اجازه نمی داد) او کماکان منطبق با نیازهای رژیم، خط انقباض و خالص سازی را با همین پزشکیان، اما در مداری پایین تر، ادامه خواهد داد. نتیجه آنکه، بعد از انتخابات، خامنه ای هم چوب تشتت و ضعف بیشتر رژیم را میخورد و هم پیاز اشک آور قیام را.