عزیز فولادوند: لایحه حجاب، «عقلانیت» شریعت

 

لایحه حجاب،

«عقلانیت» شریعت

 دکتر عزیز فولادوند

 

میدان نبرد حاکمان با جامعه عاصی برای «ترویج فرهنگ عفاف» خود شاخصی بر عدم وجود «فرهنگ عفاف» نزد اینان است. این بد طینتان ِ بی «عفاف» دارای شان «فرهنگ سازی» نبوده و نیستند. پلیدان، را فضیلتی چون «پاکدامنی» نشاید، که مدعی ترویج آنند. عفو بین‌الملل از این طرح با عنوان «تجاوزی نفرت‌انگیز» به حقوق زنان یاد کرد. سازمان ملل متحد، نیز خواهان لغو این لایحه «تحقیرآمیز و سرکوبگر» شد.

 

میل به سرکوب و حذف «دیگری»

این قانون، لگام گسیخته‌ترین کنش ِ ملایان در مقابل عصیان جامعه است. نگاه آنان به جهان، نگاه سکسیسم ِ دیگر آزار است؛ در معنی وسیع آن. در جهان این دون مایگان تنها فرمانروا، «میل جنسی» است. شهوت بی پایان آنان به قدرت و ثروت و سرکوب ِ دیگری، شاخصهای این اندیشه‌اند. به قول آلبرت کامو در کتاب عاصی، «تصاحب کسی که قصد کشتنش را داریم» نشانی از این اندیشه است. لایحه قصاص و لایحه عفاف این تمایل شهوت‌انگیز به تخریب دیگری برای استمرار و «مصلحت نظام» را نشان می‌دهد.

این قانون و بکارگیری همه ارگانهای حکومتی در اجرای آن، پروژه «نابودی ملت یهود» در آلمان هیتلری را در ذهن تداعی می‌کند. در آن زمان هم تمامی ظرفیت دستگاههای حکومتی و غیر حکومتی برای «حفظ نظام» با دقتی شگرف و بکارگیری عقلانیت ِ ابزاری، در راستای اجراء «منویات رهبر» به جریان افتاد. همه چیز از آزار و اذیت آغاز شد. آزار و اذیت، جنبه قانونی یافت و به تخریب و کشتار «دیگری» انجامید. تمامی پتانسیل حکومتی بکار گرفته شد تا این پروژه تکمیل یابد. چرخه سیستماتیک ِ حذف دیگری آغاز شد: ثبت تولد و تهیه اسناد شناسایی به عهده کلیساها و وزارت کشور گذاشته شد، تبعید و اخراج دسته جمعی به سازمان پست واگذار شد، وزارت مالیه، بکار توقیف و غصب اموال و مستغلات همت می گماشت، اخراج فوج فوج کارگران یهودی و ابطال سهام آنان نصیب شرکت‌های آلمانی شده بود، دانشگاه‌ها موظف به عدم پذیرش دانشجویان یهودی بودند، اساتید یهودی اخراج می شدند، از اعطاء مدارک تحصیلی به فارغ التحصیلان یهودی و دانش آموختگان حین تحصیل امتناع می‌کردند، راه آهن سراسری دولتی موظف به اجراء فرمان تهیه جدول زمانبندی دقیق حرکت قطارها برای انتقال به اردوگاه مرگ گردید، صنعت داروسازی هم در اردوگاههای مرگ به آزمایش داروهای جدید بر روی زندانیان اردوگاه‌ها مشغول بود.

«لایحه عفاف» ملایان هم با چنین «دقت» ابزاری تنظیم شده و همه ارگانهای حکومتی و شبه حکومتی را به خدمت گرفته است.

 

جنون شهوت قدرت و هراس

«قانون حجاب و عفاف» خوف‌انگیز است. بسیار جسیم و فربه است. این قانون در ۵ فصل و ۷۴ ماده تلاش دارد، جامعه را به بند بکشاند. با باریک بینی منتج از هراس، هرگونه نافرمانی پیش بینی شده است. کیفر ها هم مبسوط و دقیق تعیین شده‌اند. این «قانون» در سیر تطور خود، مسیر پرماجرا و طویلی را پشت سر گذاشت. دستهای زیادی با تبارهای طیفی متفاوت بر روی آن کار کردند. اما همه آنها یک ویژگی مشترک داشتند: هراس از جامعه عاصی. این دست پخت، فاقد هر نوع منطق قانونگذاری حقوقی و توجیه شرعی است. فاقد مستندهای قرآنی است. مردانی هراسمند از جنبش ترقیخواهی بر طبل تدوین و تصویب قانونی سفت برای حجاب کوبیدند. تمامی پتانسیل حکومتی با استمداد از ابزارهای حقوقی واجبارهای سیاسی برای تنظیم این فضاحت بکار گرفته شد.

ابوالفضل اقبالی، یکی از این «مردان» هراسمند، دغدغه و خوف خود را این چنین بیان کرد: «بی حجاب مزاحم ماست» و نباید با او مدارا شود. برای رفع این «مزاحمت» ارگانهای پنهان و آشکاری چون «ستاد عفاف و حجاب وزارت کشور»، «صدا و سیمای جمهوری اسلامی»، «مرکز تحقیقات زن و خانواده حوزه علمیه خواهران»، «موسسه بینا وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی»، «ستاد امر به معروف و نهی از منکر»، «مرکز کودک و نوجوان سازمان رسانه ای اوج»، «موسسه فرهنگی و هنری بصیرت» و «شورای عالی خانواده» دست بکار شده اند. موسی غضنفرآبادی هم (رئیس سابق دادگاه‌های انقلاب استان تهران) که در لیست تحریم اتحادیه اروپا و وزارت خارجه بریتانیا است، نصب دوربین‌ها برای شناسایی «زن‌های بدون حجاب» و اخذ جریمه نقدی و ممنوع‌الخدمت کردن زنان را به این «فضاحت» و «قانون ننگین» افزود. به باور محمدتقی نقدعلی، نماینده وقت خمینی‌شهر یکی دیگر از این مردان «هراسمند» و نویسنده متن نهایی قانون حجاب «جامعه‌ی ایمانی» منتظر اجراء این قانون است.

ما «ایمان» این ایل و تبار را نزدیک به ۵ دهه است که تجربه کرده ایم.

 

پروژه «گزینش»

خامنه‌ای تمامی ظرفیت حکومتی را به آوردگاه با جامعه کشانده است. هیمنه ِ هراس از طغیان ِ جامعه پنهان کردنی نیست. یک سیستم مافیایی، امنیتی، سیاسی ـ فرهنگی با کپی برداری از پروژه گزینشی نازیسم برای کنترل جامعه مهندسی شده است. در نگاه جنسیتی دو انگاری «پاکدامن» و «غیر پاکدامن» خوفی جانکاه نهفته است. خوف از انفجار جامعه. «خوفی» که می خواهد خود را با فرایند «گزینش» آرام کند و جامعه را مرعوب کرده به بند کشد. ارکان جامعه باید پیوسته تحت نظارت دقیق قرار گیرد تا نا امنی درونی و اضطراب کاهش یابد. از دیدگاه روانشناسی، کنترل گری و میل به سرکوب از سوی دیکتاتورها نشانه ای از احساس نا امنی و ترس از دست دادن کنترل است. این رفتارها ناشی از عدم اعتماد به نفس هم است. محققان، رفتار دیکتاتورها را یک مکانیسم دفاعی برای مقابله با ترس ها و اضطرابهایشان می دانند.

ما، در «قانون حجاب و عفاف» خود را با چهره هراسناک و درنده‌خوی فاشیسم دینی رو در رو می یابیم. با چهره‌ای سراپا تمامیت‌خواه و اهریمنی و درعین حال مضطرب و نا امن. تحلیل ِ رفتار ملایان در تنظیم این قانون حتی دانش روان‌کاوی را تاب نمی‌آورد. ملایان روان نژند، غوطه ور در هراسناکی خویش، بدرستی همه را «دشمن»‌ می‌بینند. کسی «دوست» آنان نیست: نه با حجاب نه بی حجاب، نه مکلا، نه معمم، نه «عفیفان» نه «غیر عفیفان». «دشمنان» همه جا در کمینند و مترصد فرصت. نشو و نما و برتری‎جویی فاشیسم دینی بار دیگر در «قانون ننگین» خود را هویدا کرد. اریش فروم درتحلیل خودکامگی فاشیستی، بر حضور پررنگ سادومازوخیسم (Sadomasochism) «خودآزاری» و «دیگری‌آزاریِ» توأمان که معمولاَ با میل به التذاذ انحرافی و جنون‌آمیز توام است تأکید می‌ورزد.

همگان می دانند: بحث فراتر از حجاب است. حجاب بهانه است. آنان هراسمندند. با میلی جنون آمیز به سرکوب، در پی نجات «نظام» هستند. هیبت ِ قیام و کانونهای آتش آنان را منکوب کرده است. اصل مهار ِ جنبش است. البته این رویایی است دست نیافتنی، خوابی است مشوش و گزافه گویی است ابلهانه.

 

سبک زندگی

متن «قانون» بسیار گسترده و همه جانبه است. گستردگی و دقت و باریک بینی آن نه فقط بیانگر خوف، بلکه صورتی دیگر از خودکامگی فاشیستی است. یکی از کلید واژه‌های این قانون اعمال «سبک زندگی اسلامی» است. فاشیسم دینی نزدیک به ۵ دهه است که در این پروژه با شکست مواجه شده است. این «سبک زندگی» ترجمه چیزی جز حجاب اجباری و دین اجباری نیست. سایت «موسسه فرهنگی هنری سبک زندگی آل یاسین» در مطلبی با عنوان «جایگاه روحانیت در مدل سبک زندگی اسلامی» این پروژه تحمیل و اجبار ملایان را چنین فرموله می‌کند: «نقش اصلی نهاد روحانیت، ترویج سبک زندگی اسلامی است» و ادامه می‌دهد که «بنابراین زندگی مؤمنانه ما سبک دارد؛ مکانمان مسجد است و مأخذ ایدئولوژی ما قرآن است و الگو و رفرنس گروهِ مؤمنان، رسول الله است و این را از طریق واسطه یعنی روحانیون اخذ می‌کنیم.» نیازی به یادآوری نیست که فاشیسم حاکم تمامی آموزه‌ها و المنهای دینی را به خدمت می گیرد تا دین اجباری خود و شریعت‌اش را تئوریزه کند. این پلیدان خود را در موضعی می‌نشانند که هیچگاه شایستگی احراز آن را نداشته اند: معلم اخلاق و مروج «سبکی از زندگی».

 

بیگانه هراسی

«بیگانه‌هراسی، تمایلات نارسیستی افراطی و غلو» در متن قانون «عفاف» موج می زند. راسیسم به عنوان موتور محرکه نازیسم هم از تفاوت و «بیگانه» می هراسد، آن را تهدیدی علیه خود می داند، شباهت ها و نه تفاوتها را ارج می گذارد. راسیست، نارسیست است (خودمحود و خود خواه) و نفش غلو آمیز تاریخی برای خود قائل است. «قانون عفاف» با نگاهِ داروینیسم اجتماعی خود، وارد کارزاری همه جانبه با جامعه شده، تا بتواند تفاوتها را تخریب و پروژه «یگانه سازی» نوع آخوندی را اعمال کند، همان چیزی که «سبک زندگی اسلامی» را یدک می کشد. این قانون گوییا «پیامبر گونه» مبشر ِ اخلاق و بهینه سازی «سبک زندگی» و در پی جاری کردن «امر قدسی» است. خاستگاه این قانون «هراس» است. هراس از ابر بحرانهای جامعه و قیام و خیزش.

این دکترین که در قالب «قانون حجاب» تجلی یافته است، باید اعمال شود زیرا برگرفته از «منویات رهبر» است. هیچ ارگانی نباید تخطی کند. تمامی پتانسیل حکمرانی برای اجرای آن بسیج شده است. هیچ شهروندی خارج از محدوده سیطره این قانون نیست. زیست همگانی در تهدید است. امروز دیگر کسی نمی تواند ادعا کند «من سیاسی نیستم»، دیگر کسی نمی تواند ادعا کند «من نمی‌دانستم»، دیگر کسی حق ندارد بگوید «مرا فریب دادند که رأی دادم»، دیگر کسی اجازه ندارد بگوید «من به صندوق رأی امید بسته بودم»، دیگر بکارگیری مفهوم گنگی چون «خشونت پرهیزی» عین بلاهت و پخمگی است؛ از جانب هر کس و هر جریانی.

ملایان به روشنی با ما سخن می‌گویند: «باید کرنش کنی، باید سبک زندگی ما را بپذیری، باید دم فروبندی، تو را تنبیه می کنیم، مجازات، لایق توست». حتی راننده تاکسی به بخشی از قوه مجریه ارتقاء یافته است. همه درگیرند. همه مشوشند. شبح ِ خصومت، بی اعتمادی، نفرت از دیگری، خشم و ترس بر جامعه سایه می‌افکند. این قانون همه را تهدید می‌کند. تمام سپهرهای جامعه صحنه این آوردگاه است. جامعه در مقابل، این اندیشه ایستاده است. نبردی همه جانبه تر در راه است.

 

بی عقلی یا خردگرایی شریعت

آیا این قانون نشانی از «بی عقلی» حاکمان است؟ محمد مهاجری، روزنامه‌نگار «اصولگرا» می‌نویسد: این قانون «چالش‌های تازه‌ای می‌آفریند که عاقبتش نامعلوم است؛ چاره کار بازگشت به عقل است» اولا این فرد فقط از «عاقبت» کار می‌هراسد، دفاع از حقوق انسان و احترام به شأن شهروندی دغدغه ایشان نیست. ثانیا این دست پخت نه از موضع بی خردی ملایان بلکه عین «خردمندی» آنان است. آنان بخوبی با اتکاء به «عقلانیت» اشان خطر را درک کرده اند. پتانسیل ِ مهیب ِ بسیج شده برای مقابله با جامعه، آنان را به فکر چاره انداخته است. اما «عقل» امنیتی و مکانیکی نهفته در شریعت همین اندازه قد می‌دهد و می‌«فهمد». این قانون عین ِعقلانیت ِ شریعت است. ملایان قبل از هر چیز کاسبند و اهل معامله. دارای عقل چرتکه اندازند، مواظب سود و زیان خویش هستند. وادادنها و چشم پوشی از «انتقام» به قیمت گزاف بی آبرویی، دلیلی بر همین کاسب منشی و عقل چرتکه انداز است. گرداندگان این طرح شاهد فرو ریختن تمامی «ارزشهای مکتبی» ادعایی خودشان هستند. صدای غرای شیپور فرهنگ انقلابی در آسمان وطن، طنین آفکن شده است. «مقاومت» به یک ارزش فراگیر، ارتقاء یافته است. جامعه به زرادخانه ای از روشهای مقاومت مسلح است، صدای مهیب انفجارهای پیاپی، سکوت مرگ آلود را در هم شکسته. فروریزی پی در پی سنگرهای راهبردی برون مرزی، شریعت را در تنگنا قرار داده است.

نسل جوان راه دیگری را برگزیده است، عصیان بر علیه اندیشه ملایان فرهنگ نسل جوان است، این نسل «سبک زندگی» دیگری را تجربه می کند، در تلاش تعریف نوینی از خویش است، مقاومت سراسری مقتدر با اقبالی جهانی و داخلی مواجه است، پزشکیان نیامده، مدفون شد، «وفاق ملی» تاریخ مصرف انتخاباتی اش بسر آمد، آخرین سنگر شعبده بازی «جمهوری خواهی» هم فروریخت. دمشق سقوط کرده، «عقلاء» قوم، محاصره تهران را نزدیک می بینند. باید چاره ای عقلانی اندیشید. «چاره» در کنترل تمام عیار است.

 

پتانسیل بسیج شده «عقلاء»

ملایان تمامی ظرفیت حکمرانی را برای کنترل جنبش در زیر پوشش «قانون حجاب و عفاف» به میدان گسیل داده‌اند. علاوه بر نیروی انتظامی، وزارت اطلاعات، سپاه پاسداران و سازمان اطلاعات آن، دستگاه قضائیه رژیم و دیگر ارگانهای سرکوبگر، به سایر وزارتخانه ها و دوایر و نهادها در راستای اجراء «قانون حجاب» وظایفی محول شده است:

  • ستاد هماهنگی و راهبری اجرای مصوبه عفاف و حجاب با عضویت بالاترین مقام دستگاه‌های مذکور
  • سازمان اداری و استخدامی
  • وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
  • سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران
  • سازمان تبلیغات اسلامی
  • وزارت آموزش و پرورش
  • وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی
  • معاونت علمی، فناوری و اقتصاد دانش بنیان ریاست جمهوری
  • وزارت کشور، به منظور تحقق اهداف این قانون
  • سازمان بهزیستی کشور،
  • وزارت ورزش و جوانان،
  • وزارت صنعت، معدن و تجارت،
  • وزارت صنعت، معدن و تجارت و اتاق‌های بازرگانی و اصناف
  • وزارت راه و شهرسازی
  • وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات
  • سازمان برنامه و بودجه کشور،
  • بانکهای غیر دولتی، شرکتهای مسافربری، فروشگاها، سازمان انرژی اتمی

برای این نهادها تکالیف و مجازاتهایی هم در نظر گرفته شده است. مطالعه متن این «قانون» را به خوانندگان پیشنهاد می کنم.

هدف این قانون تحمیل پوشش اجباری نیست. اقدامی امنیتی برای هماوردی با جامعه ای در حال انفجار است. رأس هرم، بر کالبد فرسوده خویش جامه «قانون» دوخته است.

... و اما سخن مقاومت سراسری مردمی: ما بساط این دجالگریها و شعبده بازیها را برخواهیم چید. ما سُنت رادیکال نسل سی خرداد را ادامه خواهیم داد، مانیفست ما «می توان و باید» است. پاسخ مقاومت ما، آتش و قیام است.

 

دکتر عزیز فولادوند

۲۴ آذر ۱۴۰۳ برابر با ۱۴ دسامبر ۲۰۲۴