علی مقدم: همیاری با سیمای آزادی  در مسیر سرنگونی

 

در برنامه های سیمای آزادی آگهی برگزاری برنامه گلریزان همیاری سیمای آزادی را دیدم برنامه ای که هرساله برای شعله ور نگه داشتن این رسانه ملی و مردمی مستقل طی چند روز برگزار می گردد تا ایرانیان آزادیخواه و دردمند از داخل و خارج از ایران دست یاری به دست اندرکاران این برنامه ها بدهند . در دنیائی که سانسور بزرگ قرن چه از طرف رژیم ضد بشری آخوندی و چه از سوی دیگر مماشات گران تمام تلاش خودر ا می‌کنند تا هیچ صدا و تصویری از مجاهدین و مبارزین، مقاومت و حق طلبی مردم ایران و عملیات های کانون های شورشی از یک طرف و کشتار و جنایات رژیم درقیام ها و سرکوب بسیار زنان و خفقان و زندان و شکنجه و اعدام هایش از طرف دیگر انعکاسی در جهان پیدا نکند. هرکس که درفکر درد و رنج مردم محروم و ستمدیده ایران و بدست آوردن آزادی و رهایی آنان ازچنگ دژخیمان حاکم برمیهمان است قدر سیمای آزادی را بعنوان تنها رسانه ای که انعکاس واقعی تمام وقایع و فجایع و حقایق درایران را درمقابل آن بزرگترین سانسور قرن بگوش جهانیان می رساند را درک میکند.

این جنگی است بین حق و باطل بین کسانیکه همواره میخواهند حقایق را بپوشانند و در مقابل آن باشیطان سازی  واقعیت ها را وارونه جلوه بدهند تا بتوانند بدینوسیله به  سرکوب  و جنایت خلق ها و غارت و چپاول اموال و منابع و معادن آنها همچنان  ادامه بدهند .  من خودم یکی ازهمان کسانی هستم که قدر سیمای آزادی را بخاطرتجربه مبارزه سالیانم برعلیه سانسور در دو دیکتاتوری شاه و خمینی بخوبی حس میکنم.

درانقلاب سال ۱۳۵۷خلق مان رژیم دیکتاتوری شاه وابسته را سرنگون کردتا به آزادی و عدالت و برابری برسد ولی خمینی دجال سارق انقلاب و دیگر آخوندهای جیره خوار و مزدورش از همان روز اول کلمه آزادی و حق و حقیفت را درمقابل چشمان مردم ذبح کردند و مجاهدخلق را منافق و آزادیخواهان را خارجی خواندند  و دروغ و فریب و سالوس و ریا و سانسور را جایگزین حق و حقیقت کردند .ازآن ببعد هرحرف حقی  با چماق حزب اللهی ها  و گلوله کمیته چی وپاسداران پاسخ داده شد سپس دانشگاه و روزنامه  مجاهد و دیگرروزنامه ها را بستند تا بتوانند ظلم و ستم و چپاول و غارت خودرا اینبار در پوش دین برسرمردم ستمدیده امان توجیه و حاکم کنند.

در رابطه با شروع انحصار طلبی و سانسور و خفقان آخوندی از همان اولین روزبعد از سرنگونی شاه خائن تنها به دو نمونه از آنها که تجربه شخصی خودم هست اشاره می کنم . من پس از فیلم برداری از درگیری های انقلاب در روز ۲۲ بهمن و تسخیرپادگانها توسط مردم و به پایان رسیدن دیکتاتوری سلطنتی با شور و شوق و عشق بدست آوردن آزادی پس از سرنگونی، کلیپی که  با تصاویر قیام و مبارزات مردم و عکس های شهدا و بنیانگذاران سازمان و مهدی رضائی روی سرود ایران زمین ساخته بودم را روز ۲۴ بهمن به ساختمان جام جم تلویزیون سراسری ایران برای پخش بردم. در آنجا به فردی بنام پویا که  مسئول بازبینی فیلم ها جهت پخش بود گفتم که الان که شاه را سرنگون کردیم شما که هیچ فیلم انقلابی ساخته شده از قبل ندارید. من امروز یک کلیپی برایتان آورده ام برای پخش تا بعد بروم و فیلم های دیگری را برایتان تولید کرده و بیاورم .گفت خوب است آنرا پخش کن تا ببینم.

من شروع به پخش سرود همراه با تصاویرشدم تا درنقطه ای بمحض دیده شدن تصویر بنیانگذاران سازمان محمد حنیف نژاد و سعید محسن و اصغربدیع زادگان و عکس مهدی رضائی آن فرد گفت که صبر کن تصویر این نفرات را نمیتوانیم از تلویزیون پخش بکنیم . گفتم چرا این ها مجاهدین خلق هستند که انقلاب را شروع کردند . مهدی رضائی هم که گل سرخ انقلاب نام دارد .

او گفت این حرفها درست است ولی الان کسانی بنام مجاهد وجود دارند که ازاین شهدا سوء استفاده میکنند . من با شنیدن این جملات احساس کردم گوئی یک پتکی روی سرم فرود آمد چون متوجه شدم آن آزادی که فکر می کردم بدست آوردیم خواب و خیالی بیش نبوده و ازهمین ابتدا کسانی سرکارآمده اند که هنوز خون مردم شهید انقلاب از روی زمین ها پاک نشده میخواهند حق و حقیقت را بپوشانند و با سانسور و حذف انقلابیون واقعی اهداف ضد خلقی خود را پیش ببرند.

ازاین رو من بمحض خارج شدن از ساختمان تلویزیون تصمیم بساختن یک فیلم ۱۶ میلی متری بنام من یک زنجبرم را گرفتم تا قبل ازاینکه سارقان انقلاب بتوانند خفقان خودرا بطور کامل برقرار بکنند تا دیر نشده هرچقدر میتوانم اهداف انقلاب و حق و حقوق مردم پس ازسرنگونی را درآن بیان کنم. دراین فیلم از زبان یک زحمتکش  شرح درد ها ور نج هایشان در طی سالیان ظلم و ستم حاکمان بهمراه تصاویر زحمتکشان درحال کارکردن بازگو میگردید  تا به سکانس انقلاب توسط همین زحمتکشان و مردم و سرنگونی شاه می رسیدیم . پس از سرنگونی برروی تصاویر کلوزآپ چهره های دردمند کارگران کارخانه و کوره پزخانه و معدن و زحمتکشان روستا جملاتی شنیده می‌شد مبنی براینکه اکنون ما منتظرهستیم تا به بینیم چه میشود و اگر به حق و حقوق خود نرسیم دوباره مبارزه خود را ادامه خواهیم داد و آخرین تصویر فیلم با جملات مجاهد شهید مهدی رضائی در دفاعیه اش تمام میشد که « هدف ما چیزی نیست جز بهروزی خلق،  و تا ظلم هست مبارزه هست و تا مبارزه هست ، شکست وپیروزی هست  ولی سرانجام پیروزی از آن خلق هاست ».

برای ساختن این فیلم من با اولین تجربه کمک مالی و همیاری کردن هموطنانم روبرو شدم .علت آن هم هیچ چیز نبود جزاینکه  هدف من ازتولید آن فیلم خدمت به خلق بود بهمین دلیل وقتی مجاهد شهید بهمن تُرشیزی که پس از ۳۰ خرداد و شروع کشتارمجاهدین توسط مزدوران خمینی به شهادت رسید .رفته بود دردانشگاه و پس از مطرح کردن موضوع، دانشجویان پول تهیه فیلم خام را بمن که پولی نداشتم دادند. 

پس از اتمام فیلم برداری صحنه ها با مشکل دوم یعنی کرایه ست ادیت مواجه شدم که خیلی گران بود ولی باز دومین تجربه همیاری برای  من  در این رابطه بوجود آمد بدین ترتیب که یکی ازدوستانم  فردی را بمن معرفی کرد که در اداره شان ست ادیت داشتند و آن فرد هم وقتی متوجه موضو ع فیلم شد با پذیرش ریسک این کار قبول کرد تا  من برای ادیت فیلم به آنجا بروم . درهرحال پس ازچندین هفته شبانه روز ادیت  فیلم تمام شده که آنرا برای  صداگذاری صوت گوینده و موزیک  به یک استودیوی بیرونی بردم که تکنیسن آن یک هموطن ارمنی بود .آن مرد شریف هم پس از صحبت و پخش فیلم و دیدن آن گفت من۳۰سال است دارم دراینجا فیلم صداگذاری میکنم ولی این اولین فیلمی است که دیدم درمورد درد و رنج مردم درست شده است، مخلص شما هم هستم و مجانی و بدون دریافت هیچ دستمزدی فیلم را برایت صدا گذاری میکنم . این برخورد هموطن ارمنی مان سومین همیاریی بود که بمن برای ساختن آن فیلم درآ نزمان شد .

درهرحال پس از اتمام فیلم آنرا بردم به قسمت باز بینی تلویزیون جهت چک برای پخش. اینبار بجای یک سانسورچی حزب اللهی تقریبا حدود ۱۰ نفر با همدیگر داشتند فیلم را نگاه کردند . وقتی فیلم تمام شد رئیس آنها که فردی بنام بهشتی بود با سری تاس که رویش یک کلاه گیس برنگ بور گذاشته بود بمن گفت برادر این فیلم شما خیلی عالی است دستتان درد نکند فقط خوب است که فیلم خود را درهمان وقتی که انقلاب پیروز میشود درهمان صحنه تمام کنید و چند دقیقه بقیه فیلم را حذف بکنید تا قابل پخش بشود.

من گفتم برای چی حذف بکنم من یک فریم از فیلم را هم حذف نمیکنم  او هم گفت پس ما هم نمیتوانیم آنرا پخش کنیم . این دومین برخورد من با مزدوران جیره خوار حکومت آخوندی ضد خلقی بودکه به تنها چیزی که فکر نمی کردند درد و رنج خلق و نجات زحمتکشان بهمین دلیل خواستارسانسور قسمت نتیجه گیری فیلم همراه با  تصاویر چهره های زجر کشیده زحمتکشان  و پیام مهدی رضائی شده بودند.  اما نبرد بین حق و باطل ادامه پیدا کرد و مجاهد شهید بهمن تُرشیزی با برقرارکردن رابطه با دانشجویان دانشگاه تهران چهارمین تجربه کمک وهمیاری برای پخش حقایق درمقابل سانسور حکومت آخوندی برای فیلم من یک رنجبرم را بدست آورد.

دانشجویان سالن پخش فیلم دانشگاه را دراخیتار ما گذاشتند تا ما هم با زدن پوستر فیلم درهمه خیابانها سا عت نمایش فیلم را به مردم ا علام کنیم . اینکاربا استقبال مردم روبرو شد و افراد پس از دیدن فیلم نظرات مثبت خود را نسبت به فیلم برروی برگه هائی که به آنها می دادیم می نوشتند . این دو تجربه من درمورد سانسور و همیاری مردم مربوط به ۴۶ سال قبل  پس از سرنگونی شاه و به حاکمیت رسیدن خمینی و آخوندها بود . از آن زمان به بعد در طول زمان چهره واقعی این دژخیمان با سرکوب خلق ها و کشتار بهترین فرزندان مجاهد و مبارزآنها  و غارت و چپاول مردم که دیگر حتی ابتدائی ترین امکانات زندگی یعنی نانی برای خوردن  وآبی برای نوشیدن  و هوا ئی برای تنفس هم ندارند برای همه آشکار شده است.

قیام های پی در پی و اعتراضات اقشار مختلف همه حاکی از این است که  مردم از یک طرف آخوندهای جنایتکار حاکم را بخوبی شناخته و ظلم وستم آنهار ا به اشکال مختلف دیده اند و از طرف دیگر مجاهدین خلق را بعنوان کسانیکه از همه چیزخود برای نجات مردم گذشته اند و با فدیه دادن ۱۲۰ هزار شهید و ۳۰ هزار سر بدار حقانیت خود را اثبات کرده اند تنها امید خود برای سرنگون کردن دژخیمان حاکم بر میهن خود می دانند و بس . برهمین اساس است که هرایرانی با شرف و دردمندی سیمای آزادی را بعنوان تنها تلویزیون ملی و مردمی مستقلی می شناسد که پیام های رهبری این مقاوت و عملیات های کانونهای شورشی برعلیه مراکزسرکوب و اعتراضات اقشارمختلف مردم و ظلم و حنایات مزدوران رژیم را بطور ۲۴ ساعته نشان میدهد و نور امید به سرنگونی دیکتاتوری آخوندی را درجانهای بی قرارهموظنانمان در سراسر جهان روشن نگه میدارد . رمز ساعت ها صف کشیدن افراد درپشت تماس های تلفنی برای ابراز کمک و همیاری به سیمای آزادی در همین نکته مهم بارز است که هرکسی با شرکت دراین برنامه چه با صحبت های خود وچه با کمک های مالی و مادی خویش . خود را سهیم در مبارزه برای سرنگونی رژیم ضد بشری آخوندی حس میکند .    

هرکس دست اندرکارتولیدیک برنامه تلویزیونی یا ساختن فیلمی کوتاه یا بلنداز نوع مستند یا داستانی بوده باشد ویا حداقل پشت صحنه تهیه یک نمونه از آنهارا دیده باشد می داند که برای ساختن هردقیقه  فیلم یا یک برنامه تلویزیونی به چه میزان زیادی  انرژی خلاق انسانی و بودجه و امکانات مختلف نیازاست . این روزها وقتی که من به  برنامه های تلویزیونی سیمای آزادی نگاه می کنم، تفاوت کیفی وضعیت فعلی سیما را با آنزمان که مجبور بودیم با یک  دوربین کوچک ۸میلی متری  به ضبط صحنه ها ی حمل فرستنده رادیو و یا صحنه های عملیات فروغ  مشغول باشیم را بخوبی حس میکنم  و واقعا ازته دل به دست اندرکاران این برنامه ها صد آفرین می گویم.  چون درکوتاه ترین زمان می‌توانند هر اتفاق یا خبری را از دورترین نقاط ایران تا جهان بدست آورده و اخبار واقعی هر موضوعی را  به اطلاع همگان برسانند .

برنامه ها یشان چه به لحاظ کمیت و چه به لحاظ کیفیت اصلا قابل مقایسه با هیج برنامه تلویزیونی دیگری نیست  ، برنامه های تاریخی ، هنری ، سیاسی ، اخبار وگزارشات مختلف، برنامه های جوانان و دانشجویان و زنان وکارگران، رویدادها ، برنامه های مربوط به قیام های مختلف خلق قهرمان ایران و جنایات رژیم آخوندی در کشتارجوانان انقلابی و شکنجه و زندان آزادیخواهان ، عملیات کانونهای شورشی ، اعترااضات اقشارمختلف مردم ، طنزها  وترانه ها و ویدئو کلیپ ها که بطورروزانه و ۲۴ ساعته ازسیمای آزادی پخش می شود هرکدام به نوعی نشان ازخلاقیت هائی خارق العاده واستعدادهائی شکوفای سازندگان متعهد این آثارهنری ویرنامه های تلویزیونی را به همراه خود دارد ، هنرمندانی که از قلم و زبان وآرشه ویلون وآوازشان به مثابه سلاحی آتشین برای افشای چهره جنایتکاران رژیم آخوندی به بهترین شکلی استفاده می کنند و دوربین های فیلم برداریشان درست نقطه کانونی قلب ارتجاع قرون وسطائی رژیم حاکم برمیهنمان را به درستی نشانه رفته است وبا هرشات خود ازدریچه لنزدوربین شان رسیدن روز سرنگونی وبدست آوردن آزادی را به خلق محروم و ستمدیده شان در ایران نوید میدهند.

بدلیل همین رویکردانقلابی و بی چشمداشت دست اندرکاران سیمای آزادی برای رساندن فریاد درد و رنج  مردم محروم و تحت ستم ایران و افشای جنایات و غارت و فساد و چپاول و  تروریسم رژیم ضد بشری آخوندی در سراسرجهان است که هر ایرانی با شرف و دردمندی به حمایت ازاین سیما برخاسته و درجهت شعله ور شدن هرچه بیشتر این مقاومت در برنامه  گلریزان همیاری برای یاری رساندن به آن ساعتها پشت خط می ماند تا خود را بعنوان یک رزمنده راه آزادی وعدالت برعلیه  استبداد و نابرابری بنامد . بیائیم عاشقانی باشیم چون پروانه گان و  ازخود بگذریم  و هرکدام هر چه که در توان داریم برای کمک برای نجات خلق محروم وتحت ستم خود در طبق اخلاص بگذاریم و این همیاری را بعنوان آخرین همیاری برای سرنگونی دژخیمان حاکم برمردم محروم و تحت ستم مان درمیهن دربند و زیبا وطن خود بدانیم . . . . . .

 

عاشقان که همچو رودی  بس خروشان آمدند

سوختند اندر درون از عشق  و جوشان آمدند

ز ان  سپس در بذل آنچه  داشتند در راه خلق

پای کوبان جام  وصل خویش  نوشان  آمدند