واژه “پنجاه و هفتی ” در ماه های اخیر وردِ زبان بقایای دیکتاتوری سلطنتی و همه آنها که با انقلاب سال ۵۷ بساط یکه تازی و جنایت و غارت وچپاول آنها در هم ریخت گردیده است. همانها که در پرتو جنایات رژیم ضد بشری سودای بازگشت به وضعیت گذشته را داشته و برای مشروعیت زدائی از انقلاب ضد سلطنتی در قدم اول و برای به زیر سؤال کشیدن هرگونه نبرد انقلابی علیه دیکتاتوری ازجمله علیه رژیم آخوندی در قدم بعد همگام با ورشکستگان سیاسی به تقصیر، یعنی همان که از گذشته خود در زمان دیکتاتوری مدفون ابراز ندامت و پشیمانی نموده و همنوا با رسانه های معلوم الحال در راستای خطوط متداخل ارتجاعی و استعماری علیه تنها آلترناتیو دموکراتیک، انقلابی ، مردم گرا ، مستقل و سازمانیافته به هرزه درآیی پرداخته و به لاطائلات و اباطیلی چون “پنجاه و هفتی” “ایران ستیز” و “۳ فاسد ” متوسل میشوند.
آنها که بخوبی میدانند در ایران آینده جایی برای آنها و شانسی برای بازگشت به سلطنت وجود نداشته و خودنیز معترفند که توده های محروم تنها به مجاهدین گرایش دارند؛ در صدد اند تا با بهره گیری از ریزشی های رژیم و اصلاح طلبان قلابی و بخشهائی از سپاه سرکوبگر که ابزار اصلی حفظ حاکمیت رژیم میباشد و نیز در بند و بست با “از ما بهتران” به قدرت بخزند.
اما براستی پنجاه و هفتی کیست و چه ویژگیهایی دارد:
به باور من پنجاه و هفتی در یک نگاه عمیقتر نه تنها یک نام و عنوان بلکه مبین یک راه و رسم و شیوه مبارزاتی است راه و رسمی که بطور خلاصه در شورشگری مستمر علیه تمامی اشکال دیکتاتوری متبلور میشود.
۱-پنجاه و هفتی معتقد است که انقلاب ۵۷ (برغم جنایات صدها بار بیشتر شیخ به نسبت شاه) نه مرده و نه خاکستر شده
بلکه در رزم و نبرد رشیدترین فرزندان خلق در طول چهل و چند سال گذشته ادامه داشته و میرود تا ریشه ظلم و ستم و غارت و چپاول را از بیخ و بن برکند.
۲- پنجاه و هفتی میگوید که “حق و عدالت و آزادی را بهرایگان به کسی نمیدهند و باید با هفت کفش و کلاه آهنین و با عبور از هفت دریای رنج و خون آنرا بدست آورد “ (نقل به مضمون از آقای رجوی).
۳- پنجاه و هفتی درد محرومان و ستمدیدگان، کارگران و زحمتکشان شهر و روستا را دارد، او بر غارتگران اموال خلق و بر به یغما برندگان ثروتهای جامعه از هر جنس و قماشی ، چه از تبار شاهان سفاک وجنایت کار و چه از تیره شیخان ریاکار و دین فروش میخروشد.
۴- پنجاه و هفتی معتقد است که آزادی و رهائی تنها در گرو مبارزه قهرآمیز مسلحانه می باشد، و با وجود لزوم بهره گیری از تمامی اشکال مبارزه از جمله مبارزات مدنی و به اصطلاح غیر خشونت آمیز باید نبرد قهرآمیز مسلحانه در کانون همه مبارزات قرار داشته تا سایر اشکال مبارزه حول آن به نتیجه مطلوب برسند.
او باور دارد که فاشیسم دینی حاکم بر ایران که تنها با سرکوب و زندان و اعدام ( و البته به کمک صدور تروریسم ) به حیات ننگین خود ادامه میدهد تنها با نبرد قهرآمیز به پیشتازی فرزندان رشید خلق در کانونهای شورشی سرنگون میگردد.
به عبارت روشن تر در شرایطی که سلاح دردست پاسداران سیاهی و تباهی وسیله کشتار هر چه بیشتر مردم میگردد و در شرایطی که هرگونه فریاد آزادیخواهی در گلو خفه شده و پاسخی جز شکنجه و زندان و اعدام ندارد او از بدست گرفتن سلاح توسط رشید ترین فرزندان خلق پشتیبانی کرده و از مقاومت مشروع و مسلحانه خلق در مقابل ضد خلق حمایت میکند.
از این رو معتقد است که “تنها ره رهایی سلاح و سرنگونی” او فریاد میزند که “اسلحه خلق ما به سینه ظالمان همیشه غرنده باد” او میگوید : “میکشم ، میکشم آنکه برادرم کشت هر آنکه خواهرم کشت”.
۵- پنجاه و هفتی با نفی شیخ و شاه و دیکتاتوری و وابستگی با همه نیروهائی که در صدد بازگشت به گذشته بوده و یا خواهان حفظ وضع موجودند مرزبندی کرده و فریاد میزند “مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر” و نیز میگوید” نه شاه میخوایم نه ملا ،لعنت به دیکتاتور ها”، او با نفی تمامی اشکال دیکتاتوری چه با تاج یا عمامه و چه با چکمه و یا نعلین درستیز و نبرد می باشد.
۶- او با موج سواری و مفت خوری سیاسی در ستیز است و از آنان که در عین بریدگی از خلق و انقلاب و با فقدان هرگونه رادیکالیسم انقلابی خود را با باندرول چپ و یا “م ل” عرضه میکنند بیزاری میجوید،
او از هر گونه دکان ۳ نبش سیاسی که درب اصلی آن بروی رژیم آخوندی گشوده شده و با وجود اینکه از بودن در اپوزیسیون دم میزنند خط و خطوط و گفتمان های رژیم ضد بشری علیه تنها مقاومت سازمانیافته انقلابی را رله و بازتولید میکنند متنفر است.
۷- پنجاه و هفتی آماده پرداخت بهای آزادی به هر مقدار و تا هر کجا می باشد و همانطور که فوقاً نقل شد میداند که برای رسیدن به آزادی باید از “هفت دریا رنج و خون ”عبور نمود از این رو بهراه حلهای “بی هزینه” و یا “کم هزینه” برای رسیدن به آزادی دلخوش نمیکند و یاوه هایی چون مبارزات صرفا مدنی و مسالمت آمیز و غیر خشونت آمیز او را فریب نمیدهد.
او مطمئن است که قهر ضد انقلابی دشمن مردم را تنها با قهر و نبرد انقلابی باید در هم شکست، از این رو فریاد بر می آورد “قسم به خون یاران ایستاده ایم تا پایان”.
۸- او به قدرت لایزال خلق برای سرنگونی رژیم ضد بشری ایمان داشته و میداند که هیچ قدرتی قادر به مقابله با خلقی که اراده کرده رنجیرهای اسارت را از هم بگسلد نمیباشد، او بخوبی میداندکه رژیم آخوندی برغم تمام “هارت و پورت” ها ببر کاغذی بیش نبوده و خلق بپاخواسته با پیشتازان متشکل و سازمانیافته آن در کانونهای شورشی و با برخورداری از رهبری ذیصلاح میتواند رژیم ضد بشری را به زباله دان تاریخ رهسپار کند. او در۲ ماه اخیر در سوریه دیده است که چگونه یک نیروی اندک و سازمان یافته و متشکل توانست بر نیروهای دهها هزار نفری رژیم و نیابتی های آن غلبه کرده و آنها را وادار به فرار نماید
بطور خلاصه پنجاه و هفتی عمیقاً باور دارد که آتش جواب آتش. او با خود زمزمه میکند :
می باش چو خار حربه بر دوش
تا خرمن گل (و در اینجا آزادی و رهایی مردم را) کشی در آغوش