خیلی ممنون از معرفی محبت آمیز شمابخصوص از این که این افتخار را دارم که هم اکنون در این موقعیت تاریخی, میکروفون را در اختیار دارم متشکرم.
این یکی از لحظات تاریخ است که میدانیم نسلهای آینده خواهند پرسید برای پیشبرد آنچه که نیکی است و مقاومت در برابر آنچه شیطانی است چکار کردیم.
ما این را میدانیم که بنیادگرایی اسلامی تمدنی که ما میشناسیم را تهدید به نابودی میکند و در قلب این تهدید رژیم ایران قرار دارد. رژیمی که مردم خودش را سرکوب میکند و همسایگانش و کل جهان را با دنبالکردن برنامه تولید سلاح هستهیی که مکرراً گفته است از استفاده از آن اکراهی ندارد تهدید میکند.
بنابراین سؤالی که ما باید از خودمان بپرسیم این است که برای پایان دادن همیشگی به این تهدید، یعنی محققکردن تغییر رژیم در ایران چکار کردهایم و چکار داریم میکنیم.
متأسفانه کشور من آمریکا، که آبراهام لینکلن آن را در قرن پیش آخرین امید برای زمین نامید، همة کاری را که میتوانست، نکرده و نمیکند. در واقع کاری که کرده و کاری که دارد میکند لکهیی بر شرف آمریکاست. وظیفه ماست که اطمینان یابیم این لکه هرچه زودتر برداشته میشود.
موضوع چیست؟ نتیجهگیری سخت و کار فوری که در این رابطه باید انجام داد چیست؟ من همانطور که شنیدید یک وکیل هستم و وکلا، پروندههای خود را با واقعیتها، قانون و سیاست ارائه میکنند. بنابراین بگذارید به واقعیتها، قانون و سیاست نگاه کنیم و ببینیم چه پروندهیی وجود دارد که نیاز به اقدام فوری برای پایان دادن نامگذاری سازمان مجاهدین خلق می باشد؟
تاریخ روابط آمریکا و رژیم ایران بعد از انقلاب 1979 میتواند با یک سری تلاش توسط آمریکا برای آن چه که دیپلوماتها به آن مذاکره با رژیم ایران میگویند، جمع زده شود ولی هر تلاشی در این زمینه از تلاش قبلی ناموفقتر بوده است. نیازی نیست من همه این تاریخچه را بررسی کنم ولی یک بخش مهم آن در سالهای 1990 در دولت کلینتون شروع میشود که سازمان مجاهدین خلق ایران توسط وزیر خارجه بر طبق قانون آمریکا بهعنوان یک سازمان تروریست خارجی نامگذاری شد. این نامگذاری متأسفانه تا امروز ادامه دارد.
همانطور که نیازی نبود من با جزییات تاریخچه تاسفآور تلاشهای دولت آمریکا برای مذاکره با رژیم ملاها در تهران را بازبینی کنم، نیازی نیست که تمام تاریخچه سازمان مجاهدین را بررسی کنم ولی ما مجازیم بپرسیم سازمان مجاهدین چیست و در سالهای اخیر چه بوده است؟
خیلی ساده، سازمان مجاهدین تنها سازمان ایرانیان چه داخل و چه خارج از ایران است که با رژیم کنونی مخالف است و از یک دولتی در ایران حمایت میکند که یک جمهوری دموکراتیک، مبتنی برجدایی دین از دولت و غیراتمی باشد. باز میگویم، این یکی از محدود سازمانهای ایرانی نیست که این توصیف را دارد ـ این تنها سازمان است.
حدود 3500 عضو مجاهدین هماکنون در مکانی در مرز ایران در عراق که به کمپ اشرف معروف است مستقر هستند. اگر چه به عنوان «کمپ» از آن نام برده میشود، اما «شهر» یک توصیف بهتری از آن است. این افراد خود را در نزدیکی مرز مستقر کردند که بتوانند برای آزادی کشورشان تلاش کنند. در سال 2003، وقتی آمریکا به عراق حمله کرد، ساکنان اشرف سلاحهایی را که برای دفاع از خود در اختیار داشتند تحویل دادند و یک تأییدیه کتبی از معاون فرماندهی آن زمان نیروهای چندملیتی در عراق، ژنرال جفری میلر، از طرف آمریکا دریافت کردند که آنها بر طبق کنوانسیون چهارم ژنو افراد حفاظت شده هستند.
از 2003 تا 2009، آمریکا ساکنان اشرف را حفاظت میکرد و به تعهد جدی که در سال 2003 داده بودیم عمل میکرد. ولی در ژانویه 2009، همانطور که میدانید، آمریکا مسئولیت امنیت را به نیروهای امنیتی عراقی سپرد. قبل از اینکه این انتقال صورت گیرد، ژنرال دیوید پترائوس گفت به آمریکا توسط دولت عراق تضمین داده شده که از ساکنان اشرف محافظت خواهد شد و او با این انتقال مسئولیت حفاظت، بر اساس این تضمین پیش میرود.
طبیعتاً ساکنان اشرف باعث نگرانی زیادی برای رژیم ایران بودهاند. رژیم ایران چیزی را بهتر از تحویل دادن اجباری آنها به این رژیم نمیدید و یا اینکه حداقل در هم شکسته شوند که دیگر تهدیدی برای رژیم نباشند. رژیم ایران فشار فزایندهیی روی دولت عراق وارد کرده است ـ کاری که ظاهراً احساس کرده میتواند با کاهش نقش آمریکا در عراق به راحتی انجام بدهد. در ژوئن 2009، نوری مالکی، نخستوزیر عراق، ظاهراً به دلایل شخصی از تهران بازدید کرد. ماه بعد در جولای 2009 نیروهای امنیتی عراق به ساکنان اشرف حمله کردند. برای بی حرمتی به ایالات متحده و کسانی که در اشرف زخمی شده بودند حمله در زمان دیدار وزیر دفاع، رابرت گیتس از عراق صورت گرفت. همانطور که شنیده اید, نیروهای امنیتی عراق به حملاتشان به ساکنان اشرف ادامه داده اند.
بهرغم این سیلی بر صورت دولت آمریکا و بهرغم تضمینهای جدی ارتش آمریکا به ساکنان اشرف در زمانی که سلاحهایشان را در 2003 تحویل دادند، بهرغم حمله و تهاجم و نقض حقوق بشری که تا به امروز ادامه داشته است. وزیر خارجه ما وقتی در مورد حمله سال 2009 مورد سؤال قرار گرفت گفت حمله یک موضوع داخلی دولت عراق است و مربوط به آمریکا نیست.
قطعاً مفید است که بگوییم برای بدست آوردن آزادی, مجاهدین خاری در گلوی رژیم ایران و یک جایگزین برای رژیم ایران است و بدلیل پتانسیلی که دارد می تواند رژیم را بچالش بکشد. ولی جایگاه سازمان مجاهدین بسیار بیشتر از این بوده است. چرا که سازمان مجاهدین به افشای اطلاعات بیاندازه ارزشمند از منابع خود در داخل ایران درباره برنامه هستهیی ایران دست زد. منصفانه است که بگوییم که آمریکا بدون اطلاعات افشا شده توسط مجاهدین, درباره برنامه هستهیی رژیم ایران چیزی نمیدانست. ازجمله در مورد تأسیسات هستهیی نطنز و اراک که تنها به آنها هم محدود نبوده است. افشاگریهای مجاهدین منجر به شروع فشار بر رژیم ایران شد، که قطعاً از آنچه یک برنامه سلاحهای هستهیی است نشأت گرفته است.
همینطور لازم به یادآوری است که اتحادیه اروپا و انگلستان جلوتر از ما هستند و سازمان مجاهدین را از همه لیستها حذف کرده اند. هم انگلستان و هم اتحادیه اروپا
اگر مجاهدین بعنوان یک سازمان تروریستی در انگلستان و اتحادیه اروپا دیده نمیشود، چرا در لیست آمریکا جای گرفته و چرا در لیست چنین سازمانهایی توسط وزیر خارجه نگهداری میشود؟
به روشنی تأیید شده است که دلیلی که مجاهدین توسط دولت کلینتون در لیست قرار داده شد جلب حمایت رژیم ایران بود و استفاده از این نامگذاری راهی برای وارد مذاکره شدن با رژیم ایران بود. متأسفم باید بگویم حتی در دولتی که من در آن خدمت کردم گزارش شده که مجاهدین به همان دلایل اشتباه در لیست باقی ماند ـ و مجاهدین را در لیستی نگه داشتیم که قابل توجه است که سپاه پاسداران رژیم ایران هم در آن است. با نامگذاری مجاهدین به نوعی برای این بود که با این کار رژیم ایران بیشتر متمایل خواهد بود در مذاکرات سازنده برای خاتمهدادن به برنامه هستهایش وارد شود. اما مشخص شد که این تأثیر و کارایی را نداشت.
این یک دلیل تأسفآور و بدبینانه است که گروهی از افراد را که طبق گفته همگان، تنها مایلند آزادیهایی را که ما در این کشور از آن بهرهمندیم به کشورشان بیاورند، بهعنوان تروریست قلمداد کنیم.
البته کاملاً روشن است که استراتژی و دلایلی که برای این نامگذاری در نظر گرفته شده بود که در جهت رضایت رژیم ایران بوده است, کارآیی ندارد. رژیم ایران اکنون بسیار خوشحال است که آمریکا گروهی از ایرانیان را که تهدیدی برای آن رژیم هستند بهعنوان سازمان تروریستی نامگذاری کند و فعالیتهای آن گروه را محدود کند. به عبارت دیگر رژیم ایران شیطان بزرگ را به کمک خودش واداشتهاست.
این سؤال مطرح است که طبق قانون، تأثیر عملی این که یک سازمان در لیست باشد چیست؟ سازمانی که در لیست است سرمایههایش در آمریکا میتواند ضبط شود، تقریباً غیرممکن است که این سازمان پولی را در آمریکا بتواند جمع کند، چون هر کسی که به سازمان کمک میکند میتواند مورد محاکمه قرار گیرد و بخاطر دادن کمک مادی به یک سازمان تروریستی محکوم شود.
علاوه بر آن و بطور مشخص در آمریکا، مردم حتی نگران ظاهر شدن در گردهماییهایی هستند که توسط ارگانی که به سازمان تروریست خارجی معروف است سازماندهی شده است. حتی کمکی به نفراتی بکنند که با این سازمان در ارتباط هستند.
افرادی که از جزییات پرونده آگاه نیستند ازجمله بسیاری از ایرانیان تبعیدی ممکن است برای حمایت از سازمان احساس محافظهکاری کنند.
و البته ادامه نامگذاری مجاهدین بعنوان یک سازمان تروریستی، به رژیم ایران احساس راحتی زیادی میدهد و سازمانی را که تهدید بالقوه بزرگی برای رژیم هست را به حاشیه میراند.
این نامگذاری همچنین چهره آمریکا را از لحاظ حاکمیت قانون را به زیر سؤال می کشد. چرا که این نامگذاری بر اساس دلایل سیاسی انجام شده است.
چکار باید کرد؟
مطمئنم بسیاری از شما میدانید یک پرونده حقوقی وجود دارد که مجاهدین برچسب را به چالش کشیده است. در ژوییه، دادگاه استیناف ناحیه کلمبیا، حکمی صادر کرد و موضوع را اساساً به وزارت خارجه و وزیر خارجه ارجاع داد و از او خواست این موضوع را بازبینی کند که آیا سازمان مجاهدین باید در آن لیست بماند؟
ولی دادگاه به نوعی بیشتر از این انجام داد. دادگاه سوءظنهای زیادی درباره حداقل اطلاعات غیرمحرمانه که به دادگاه ارائه شده بود و به مجاهدین هم داده شده و در نتیجه مجاهدین میتوانستند دفاع کند، بیان کرد.
بدون اینکه زیاد وارد جزئیات شویم، وزیر خارجه ممکن است انتخاب کند که تصمیمش را صرفاً بر اساس اطلاعات محرمانه بگیرد ولی در این مورد این کار را نکرد. او گفت که تصمیمش را بر اساس اطلاعات هم محرمانه و هم غیرمحرمانه گرفته است. دادگاه برخی از اطلاعات غیرمحرمانه را مورد بحث قرار داد و روشن شد که بسیاری از آنها شامل شایعات بیپایه و بیهویت بود که اعتبار آنها نامعلوم و قابل آزمایش نبود. اگر بخش محرمانه اطلاعات که سازمان مجاهدین نمیتوانست آنها را ببیند و در نتیجه نمیتواند مستقیماً به آنها پاسخ دهد شامل همانگونه اطلاعاتی باشد که در بخش غیرمحرمانه آمده، و این نامگذاری هیچگونه پایهیی ندارد.
ولی این بیش از یک کیس در ناحیه کلمبیا و بیش از مجاهدین است. این درباره موضع آمریکا درباره رژیم ایران است .
من درمورد واقعیتها، قانون و سیاست صحبت کردم. چه نتیجهیی از این موضوعات میتوان گرفت؟ من فکر میکنم وقتی ایرانیان به خیابانها میآیند و زندگی خود را برای آزادی به خطر میاندازند، همان کاری که الان دارند میکنند و همانطور که بعد از انتخابات قلابی ژوئن 2009 کردند؛ پاسخ ما از طریق آنهایی که در دولتمان ما را نمایندگی میکنند باید بیش از یادآوری کردن به ملاها باشد، آنطور که ما تا بحال کردیم. جهان دارد به ما نگاه میکند. جهان به کرات نظاره گر بوده در حالی که فجایع صورت میگرفتند و کاری نکرده است. جهان داشت نگاه میکرد وقتی آلمان نازی مرتکب نسل کشی شد و میلیونها تن از همکیشان من را در طول جنگ جهانی دوم به قتل رساندند، جهان نسلکشی در رواندا و دارفور را دید.
اینکه جهان دارد نگاه میکند کافی نیست.
آنچه که لازم است این است که در سخن و در عمل روشن کنیم که ما وقتی اوضاع خراب میشود بیش از تسلیت به مردمی که آمادهاند زندگی خود را به خطر بیندازند ارائه میکنیم. ما باید حمایت و تشویق کنیم.
یک اقدام فوری که ما باید بلادرنگ انجام دهیم, این است که گروهی را که متعهد به احیای آزادی برای ایران است را از لیست سازمانهای تروریستی خارج کنیم. اقدام دیگر اینکه ما میتوانیم روشن کنیم حتی بدون اینکه صریح باشیم که ما هرگونه حمایت فنی و علنی ممکن را به آنهایی که برای خاتمه دادن به سرکوب در ایران مبارزه میکنند ارائه میکنیم.
ما همچنین باید روشن کنیم که ما حامی ایرانیانی هستیم که جانشان را در خطر قرار می دهند که در مواردی هم جانشان را از دست داده اند. آنها به سادگی خودشان را فدا نمی کنند و جانشان را به خطر نمی اندازند, بخاطر این که با رژیم وحشی حاکم بر ایران هماهنگ شوند. کارگران در جنبش همبستگی در لهستان, دانشجویان چینی که به میدان تیانمن رفتند, برای تغییر بنیادی این کار را کردند و نه برای رسیدن به درخواستهای میانه روانه. موضوع, تغییر بنیادی در ایران است که تنها با تغییر رژیم امکانپذیر است. بهترین راه برای رسیدن به آن هم بدست مردم ایران است.
در اوایل صحبتهایم اشاره کردم که آبراهام لینکلن در پایان قرن پیش گفت, آمریکا بعنوان بهترین امید برای زمین است. من فکر می کنم آن سخنان امروز بیشتر درست هستند تا زمانی که او اولین بار آن را گفت. من همینطور فکر میکنم که زمان آن است که ما شروع به صحبت و رفتاری بکنیم که به آنها اعتقاد داریم بنابراین وقتی نسلهای متوالی سؤالی را که در اول صحبتم ارائه کردم در نظر میگیرند که ما برای پیشبرد نیکی و مقاومت در برابر آنچه شیطانی است چه کرده ایم؟ پاسخی پیدا کنند که ما و آنها بتوانیم با آن زندگی کنیم.
مجددا از افتخار بزرگی که از صحبت با شما پیدا کردم متشکرم.