خانمها و آقایان،
زمان در تلاش جمعی ما برای ممانعت از تبدیل رژیم مستبد ایران به یک قدرت هستهیی، متحد ما نمیباشد. زمان متحد ما نیست. زمان دارد از دست میرود. مایلم با شما ملاحظاتی را در میان بگذارم که کسی که شما خوب میشناسید آنها را مطرح کرده است و بر فوریت برخورد جهان آزاد با رژیم ایران در ماههای آینده تأکید میکند. اجازه بدهید آن را از روی متن بخوانم تا مطمئن شوم کلمهیی جا نیفتد: «میخواهم یک موضوع محوری را با شما در میان بگذارم… چگونه با این رژیم و بنیادگرایی و تروریسمی که از آن ناشی میشود باید مقابله کرد؟ این یک موضوع کلیدی است. زیرا در سطح بینالمللی همه روشها و سیاستها در رابطه با دیکتاتوری مذهبی به اثبات رسیده که بیهوده بوده است. در خیلی از موارد رژیم ملاها از این رویکردها سوءاستفاده کرده است و آنها، تنها طرف منفعتکننده بودهاند. برای سالیان زیاد, کشورهای غربی در کاوش برای پیداکردن جریانی مدره در درون رژیم بودهاند. آنها امید بسته بودند که از طریق شراکت اقتصادی بتوانند رفتار رژیم را بهتر کنند. همزمان، تعدادی از قدرتهای بزرگ روی سیاست مماشات سرمایهگذاری کردند. اما تجربه 16 سال گذشته نشان داده است که هیچکدام ازاین سیاسیتها فایده و ثمرهیی نداشتهاند. آنها در هرگونه تأثیر در تغییر سیاست جنایتکارانه بینالمللی بیاثر بودهاند». شما احتمالاً این شخص را میشناسید! خانم رجوی.
اگر چه آن چه شما نمیدانید این است که ایشان این صحبتها را در سال 1995 در اسلو نروژ مطرح کردند. چیز زیادی از آن زمان تغییر نکرده است. غرب در حال حاضر با خطر خارجی بزرگتر از رژیم ایران مواجه نیست, طی چندین دهه نفوذ تدریجی منطقهیی و بینالمللی، رژیم ایران همگام با اقدامات ضدغربی, ضدآمریکاییو ضدیهودیش، موضوع بحثها, گفتگوها و بعضاً اقداماتی بوده است، ولی هیچ سندی دال بر هیچگونه اصلاح یا تصحیح رفتار آنها در دست نیست، نیت وحشیانه, خطرناک و تهدیدآمیز آنها هرچه بیشتر عیان شده است و هر سالی که میگذرد بیشتر مشکلزا شده و منجر به ایجاد تشنج و بیثباتی میشود. غرب اگر چه بیکار ننشسته است, اما متأسفانه اقداماتش در پاسخ به آنها کاملاً بیاثر بوده است.
غرب در جلوگیری از افراطیگری رهبری مذهبی رژیم ایران در رسیدن به اهدافش در راستای باجخواهی هستهیی زمان ازدست میدهد. بگذارید در رابطه با سیاست فریبکاری ادامهدار رژیم ایران بسیار روشن باشیم. ادعای آنها مبنی براینکه نیاتشان در غنیسازی اورانیم, صلحآمیز و تنها برای انرژی هستهیی و نه سلاح میباشد, گرد و خاککردن, کلاهبرداری و یک دروغ است. شواهد بسیار روشن و بهدور از هرگونه ابهامی نشان میدهد که این رژیم بهدنبال ساختن مرگبارترین سلاحی است که تا کنون توسط بشر ساخته شده است.
ازسال 1979 دنیای غرب و رژیم ایران در یک چالش بزرگ برای توسعه نفوذ و قدرت، باهم در کشاکش بودهاند و مستمراً همچنانکه منافع آنها نیز در نقطه مقابل هم بوده، از یکدیگر دور شدهاند.
نگرش واشینگتن، دنیای غرب و رژیم تهران به منطقه، بیشتر از این نمیتواند از هم دور باشد.
دوستانه بگویم اگر به تلاشهای 20-30 سال گذشته و یا بیشتر سازمان ملل متحد برای ممانعت از تلاشهای رژیم ایرانبرای دستیابی به قدرت هستهیی شده نگاه کنیم, تنها نتیجه واقعی و درست این است که بگوییم تمامی این تلاشها شکست خورده بودهاند و شکست خورده خواهند بود، الا این که به یک مقاومت دموکراتیک در ایران اجازه داده شود که بتواند حضور داشته و شکوفا شود و بتواند آزادانه عقایدش را بیان کند و شهروندان بتوانند همدیگر را با بردباری تحمل کنند.
سایر کشورها همواره به این دلیل که با نظرگاه تبادلات قوی اقتصادی با رژیم ایران به مسائل نگاه میکنند, همواره تمایل دارند که (درمورد ایران) موضع عدم مداخلهگرانه اتخاذ کنند و بگویند ما دخالتی در آن نمیکنیم. این موضوعی است که ما میخواهیم بهعهده دنیای غرب بگذاریم که خودشان حل کنند. اینرویکرد طبعاً هرگونه امیدی را برای یک اقدام فراگیر بینالمللی از طریق سازمان ملل متحد یا هر ارگان چند جانبة دیگر باطل میکند. چالشی کهاز جانب رئیسجمهور افراطی رژیم ایران که از آخر زمان حرف میزند ایجاد شده، با هر چالش دیگری که دنیای غرب تا کنون با آن مواجه بوده است تفاوت میکند. در قرن بیستم, دشمنان ما شیطانی بودند اما آنها معقول بودند, نسبت به زندگی انسانها اهمیت کمی میدادند اما خیلی به فکر حفظ خودشان بودند. این واقعیات پنجرهیی را برای مذاکره و توافق باز میگذاشتند. امروزه با ملاها و با این رژیم افراطی، این واقعیات دیگر وجود ندارند.
امروزه ما با دشمنانی مواجه هستیم که بازیگران استراتژیکی هستند و ارزشهای دموکراتیک و پرنسیپها و جامعه مدنی را رد میکنند. ما با یک ایدئولوژی در جنگ هستیم و نه فقط با یک ایدئولوگ.
نگرشی که توسط آمریکا و همپیمانان غربی آن در پیش گرفته شده است, طی سالیان و با گذشت زمان دگرگون شده است.
برخوردی که توسط ایالات متحده و متحدین غربی آن اتخاذ شده است، عموماً در 30سال گذشته تکامل یافته است و با گذشت زمان ضرورت بررسی انواع استراتژیهای برخورد با رژیم ایران را لازم کرده است. در نگاهی به گذشته فکر میکنم انتقاد به برخورد اولیه غرب ساده است ولی انتقادی بهجا است. برخی تحلیلگران این استراتژی را مبتنی بر خوشبینی سادهلوحانه توصیف کردهاند.
در اواخر دهة 90 میلادی ایالات متحده برای بهدستآوردن امتیاز از رژیم تهران همانطوریکه میدانید و دلیل حضور شما در اینجا هم هست, سازمان مجاهدین خلق ایران را بهعنوان یک سازمان تروریستی اعلام کرد و بسیاری از متحدین ما نیز دنبالهروی کردند. واضح است که این نامگذاری دقیقاً بهمنظور یک امتیاز بوده است. همانطوریکه بسیاری گزارش کردهاند بهعنوان یک ژست حسننیت بر اساس یک هدف استراتژیک ورود به نوعی سراب گفتگوهای ثمربخش که اختلافات فیمابین را حل کند. منطق این کار یک هدف سیاست خارجی که مماشات میباشد بود و نه یک هدف ضدتروریستی. و اکنون من میگویم که ژستهای حسننیت شما هیچ تأثیری بر آن افراد یا کشورها که حسننیت ندارند نخواهد گذاشت.
این آن چیزیست که ما میدانیم, ما میدانیم که برادران و خواهران و پسران و دختران شما و آنهایی که شما از آنها حمایت میکنید و در اشرف هستند تحت حفاظت نیروهای آمریکایی سلاحهایشان را جمعآوری و تحویل و دادند. ما میدانیم که به مردان و زنان و کودکان این گروه، استاتوی افراد حفاظت شده تحت قانون بینالملل داده شده بودو تحت حفاظت نیروهای آمریکایی بودند تا این که نیروهای عراقی تعهد دادند, تعهد دادند به حفاظت آنها در سال 2008. ما میدانیم که یک بررسی 16ماهه توسط ایالات متحده نشان داد که هیچ زمینهیی برای واردکردن اتهام نقض قانون آمریکا به هیچ یک از اعضای گروه اپوزیسیون ایران وجود ندارد. ما میدانیم که تصمیم نامگذاری توسط ایالات متحده توجیه رژیم برای زندانیکردن, شکنجه و مثلهکردن و کشتار میباشد. ما میدانیم که بعد از یک تحقیق کامل به رهبری حقوقدانان برجسته سراسر اروپا که شامل اطلاعات طبقهبندی هم میشد, اتحادیه اروپا و انگلستان سازمان مجاهدین خلق را دیگر یک سازمان تروریستی نمیدانند. و ما میدانیم که نهایتاً این نامگذاری بعد از این که یک دادگاه فدرال گفت که دولت در ارائة شواهد کافی برای این نامگذاری شکست خورده است, مجدداً توسط وزارت خارجه تحت بررسی است.
من به همه شما در این اعتقاد که ایالات متحدهباید این نامگذاری را فوراً لغو کند میپیوندم.
زمان درحال تمام شدن است. این یک طنز تلخ است که فکر میکنم هموطنان آمریکایی من نیز به آن پی بردهاند که در حین دیدار اخیر احمدینژاداز سازمان ملل متحد با سخنرانی پر از تنفر و کینه و زهر او مواجه شدیم، با همان حق سخنی که او از شهروندان ایران دریغ میکند.
شاید بههمینخاطر باشد که یک اجماع فزاینده در داخل کنگره آمریکا، بهویژه در مجلس نمایندگان وجود دارد. این در حالیست که سیاستهای ما بهطور خاص بهصورت حزبی پیش میرود تا اینکه دو حزبی باشد. شاید این یکی از دلایلی باشد که علاوه بر حمایتهای قوی و آموزشهای مستمر و مؤثر شما، در بین جمهوریخواهان، دموکراتها، لیبرالها، محافظهکاران از چپ و راست، یک اجماع فزایندهیی دارد شکل میگیرد.نامههای متعدد با امضاهای هر چه بیشتر به وزارت خارجة ما که میخواهند نامگذاری تروریستی را بردارد، گواه این موضوع است.
طی سالیان، لیست امتیازهایی که آمریکا و متحدین غربی ما دادهاند شرمآور است، اگر قدری به آن فکر کنید. ما مخالفت خود با ورود رژیم ایران به سازمان تجارت جهانی را کنار گذاشتیم، ما محدودیتهای واردات روی چندین قلم جنس را برداشتیم، در اواخر دهه1990 ما نام رژیم ایران را از لیست حامیان اصلی تروریسم خارج کردیم، و ما رژیم ایران را دیگر بهعنوان یک کشور یاغی تلقی نمیکنیم. این لیست همچنان ادامه دارد ولی با این وجود، با تمام ملاحظات و کوتاهآمدنها، بهرغم همه این اقدامات و بهرغم دست تفاهم دراز کردنهای ما، هیچ پیشرفتی نداشتهایم.
اکنون 30 سال است که رژیم ایران با مشت گره کرده، منطقه خود و مهمتر از همه مردم خود را مرعوب کرده است. یک ایران هستهیی قطعاً نشاندهنده شکست سیاست دیپلوماسی غرب است، آیا اینطور نیست؟ و بدتر اینکه شکست در عزم غرب میباشد.
آدم فکر میکند که بیش از هر منطقهیی در جهان، غرب عواقب تراژیک و غیرقابلتصور استمالت را درک بکند.
پس ما باید این ایده را که میتوان یک ایران حامی تروریسم و مسلح به سلاح هستهیی را از طریق استراتژی بازدارندگی جنگ سرد به ترتیبی مهار یا کنترل کنیم بهخاطر غیرقابلقبول و غیرعملی بودنش رد کنیم. هرگز چنین چیزی رخ نخواهد داد.
رئیسجمهور اوباما اعلام کرده است که یک ایران هستهیی غیرقابل قبول است. من بعضاً گفتگویی که با دو شخصیت سیاسی از دو قسمت مختلف در خاورمیانه داشتم را بهیاد میآورم که یکی از آنها اهل کشوری بود که یک ایران هستهیی، تهدید مستقیمی برای آن کشور میباشد. او به من گفتدر این منطقه با سه چالش یا سه مشکل مواجه هستند که عبارتند از: رژیم ایران، رژیم ایران، و باز هم رژیم ایران.
بهیاد میآورم ما این افتخار را داشتیم که یک گفتگوی بسیار عجیبی با یکی از رهبران کشور او داشته باشیم. او گفت در آن بخش از جهان ترجیح میدهند که حرمت رئیسجمهور آمریکا را حفظ کنند بهجای اینکه او را دوست داشته باشند. آدم باید لحظهیی در مورد این حرف تأمل کند.
بعد از 30 سال تأمل و اندیشه، مذاکرات دو روزه رژیم ایران با کشورهای غربی یادآوری بهجایی از بیحاصل بودن استراتژی تعامل میباشد.
طرفهایی با خوش خیالی زیاد قبول کردند که به توافقاتی رسیدند, خانمها و آقایان، توافقات این بود که آنها موافقت کردند در ژانویه ملاقات کنند و در عینحال رژیم ایران کاملاً روشن ساخت که هنگامیکه مجدداً مثل دسامبر به ملاقات میآیند، جاهطلبیهای اتمیشان موضوع بحثها نخواهد بود. آنها استاد حقهبازی و تأخیر هستند. هنگامیکه غرب منتظر بحثهای آینده است رژیم ایران به اهداف اتمیش نزدیک و نزدیکتر میشود. زمان دارد تمام میشود.
پس خانمها و آقایان، ما امروز اساساً به حمایت از تلاشهایتان و حمایت از مقاومتتان برخاستهایم و درخواست اقدام مشخص کردهایم و تا حد مشخصی حضور ما نزد شما نه برای بهچالش طلبیدن شما، بلکه برای بهچالش طلبیدن بقیه جهان بهطور مشخص دنیای غرب است، بهخصوص وقتی به خارجساختن نام مجاهدین از لیست سازمانهای تروریستی برمیگردد چالش با کشور خودم ایالات متحده آمریکا میباشد.
بگذارید با صدای بلند و واضح و پیگیرانه بگوییم که مجاهدین خلق یک سازمان تروریستی نیست، بلکه صدایی و درخواستی برای آزادی است.
پس مهم نیست که رژیم تهران چقدر بیرحم, خشونتگرا, سرکوبگر و دیکتاتور باشد ولی هرگز از قلب و ضمیر اپوزیسیون دموکراتیکمتعهد و مقاومتی که در مجاهدین خلق متبلور میشود و توسط آن رهبری میشود این ایده، هدف، آرمان، و آرزو برای یک زندگی آزاد، بردبار و دموکراتیک در ایران، خارج نمیشود.
به روش فریادهای انقلاب فرانسه, آزادی, مساوات و برادری. ما در جای درست, در ساختمان درست هستیم. یک یادآور قوی وجود دارد. با حضور این تعداد شهروندان کشورها از سراسر جهان, بیانیه سازمان ملل متحد خیلی مشخص در مورد اهداف و آرزوهای شما سخن میگوید.
در بیانیه جهانی حقوق بشر سازمان ملل متحد30 ماده وجود دارد و حدس میزنم اگر ما بر رفتار روزانه رژیم ایران نظارت کنیم به احتمال زیاد میتوانیم نتیجه بگیریم که آنها هر روز هر 30 ماده بیانیه حقوق بشر سازمان ملل متحد را نقض میکنند.
اجازه بدهید به شما بگویم ماده اول چه میگوید: «تمام انسانها آزاد بدنیا آمدهاند و در حیثیت و حقوق یکسان هستند». این فقط ماده اول است.
ما بهعنوان شهروندان آمریکایی به خود میبالیم. بگذارید آن چه را خودم و خیلیهای دیگر کلمات قابلتوجهی در تاریخ کشورم میدانیم با شما در میان بگذارم. این کلمات از بیانیه استقلال ما هستند. توجه کنید که ما تلاش را از سال 1770 و شاید قبل از آن آغاز کردیم. برای اهداف یکسان آزادی، مساوات و فرصتها, که شما و مقاومت شما اکنون در سال2010 برای دستیابی برادران و خواهران خود در ایران به آن, تلاش میکنید. ما معتقدیم این یک حقیقت واضح است که تمام انسانها برابر خلق شدهاند. که آنها توسط خالق خود توانمند شدهاند. نمیگوید توسط دولت خود توانمند شدهاند. میگوید توسط خالق خود توانمند شدهاند، به حقوقی که نمیتوان آنان را از آن حقوق جدا کرد که ازجمله آنها حق زندگی, آزادی و تلاش برای سعادت میباشد. شاید در این روز و در این مکان بتوان گفت مناسبترین و انگیزانندهترین کلمات از سوی خانم رجوی میآید که میگوید: «آزادی زیباترین جواهر دنیاست. آزادی سرچشمه پیشرفتهاست. برای ما آزادی هدف است و یک اعتقاد».
پس خانمها و آقایان, ایالات متحده باید مانند انگلستان و اتحادیه اروپا نامگذاری سازمان مجاهدین را بهعنوان یک سازمان تروریستی ملغی کند.
اکنون به من اجازه بدهید
به شما بپیوندم و به دولت عراق بگوییم آن بلندگوها را پائین بیاورید و به شکنجه روانی اعمال شده روی این مردان و زنان و کودکان را که هرروز و هر ساعت ادامه دارد, پایان دهید. محاصره پزشکی را پایان دهید و حملات به کمپ را پایان دهید.
من بعضی از ارتباطات بین ژنرالها را در زمانیکه نیروهای امنیتی عراقی موافقت کردند تا امنیت و حفاظت کمپ را بر عهده بگیرند مطالعه کردم. من باور دارم که بر عهده دولت مالکی است تا آن تضمینها را در هر قدم محترم شمارد.
زنان و مردان کمپ اشرف بدانندما که از سعادت داشتن آزادیبرخوردار هستیم, در حمایت از تلاش قهرمانانه و شجاعانه آنها برای آزادی, با هم متحد هستیم. آنها بدانند که هدف آنها, هدف ماست و اینکه کار آمدترین و مهمترین قدم اول در دستیافتن به هدفشان, این است که ایالات متحده, سازمان مجاهدین را از وضعیت کنونیش خارج کند و بگذارد که آنها نیروی آزادی را رها کنند.
وقتی شما به این فکر میکنید, برای ملایان, این یک ایده بسیار رادیکال است. یک ایده رادیکال که آنان تلاش در سرکوب آن داشتهاند ولی هر چه تلاش کردهاند موفق نشدهاند.
بگذارید با سازمان مجاهدین بایستیم و تلاش مقاومت دموکراتیک را برای جایگزینکردن مشت به سختی فشرده ظلم با دست باز و قلب باز و ذهن باز یک ایران بردبار و دموکرات ـ صلحطلب و دموکرات ـ حمایت کنیم.
من فکر میکنم, از نظر من و همچنین فکر میکنم از نظر شما, که حق انکارناپذیر شهروندان ایرانی است که برای زندگی, آزادی و سعادتشان تلاش کنند.
افکار من خانمها و آقایان, باید بیشتر از یک رؤیا باشند. باید واقعیت باشند. شما و من باید هر روز تلاش کنیم تا به آن واقعیت دست پیدا کنیم.