در حال حاضر تقریبا 3500 عضو سازمان مجاهدین در محلی نزدیک مرز ایران در عراق به سر می برند که کمپ اشرف نامیده می شود. اگرچه برای معرفی آن از کلمه «کمپ» استفاده می کنند اما لفظ دقیق تر قابل اطلاق به آن «شهر» می باشد. این افراد از ایران خارج شده و در نزدیکی نوار مرزی مستقر شدند تا بتوانند از تلاشها برای آزاد کردن کشورشان حمایت به عمل آورند. در سال 2003، وقتی ایالات متحده به عراق حمله کرد ساکنان کمپ اشرف تسلیحاتی را که برای دفاع از خود در اختیار داشتند تحویل دادند و از طرف معاون فرمانده وقت نیروهای چندملیتی در عراق، ژنرال جفری میلر، که از جانب ایالات متحده عمل می کرد، تایید مکتوب دریافت کردند مبنی بر اینکه افراد حفاظت شده تحت کنوانسیون چهارم ژنو هستند.
از سال 2003 تا 2009، آمریکا از ساکنان اشرف حفاظت می کرد و به تعهدات جدی که ما در سال 2003 تقبل کرده بودیم عمل نمود. اما در ژانویه 2009، همانطور که بعضی از شما ممکن است بدانید، آمریکا مسئولیت امنیت را به نیروهای امنیتی عراق سپرد. قبل از این تحول، ژنرال دیوید پترائوس، گفت که ایالات متحده از دولت عراق تضمین دریافت کرده که ساکنان اشرف محافظت خواهند شد و انتقال حفاظت با این تصورصورت گرفت که این تضمین به اجرا در خواهد آمد.
طبعا ساکنان اشرف موجب نگرانی بسیار برای رژیم ایران بوده اند و برای این رژیم هیچ چیز بهتر از این نیست که آنها به اجبار به ایران برگردانده شوند یا اینکه حد اقل چنان در هم شکسته شوند که دیگر تهدیدی برای رژیم ایران نباشند. رژیم ایران در طول ماه گذشته فشار فزاینده ای را بر دولت عراق وارد کرده تا وضعیت برای ساکنان کمپ اشرف خطرناکترشود.
روز 7 ژانویه دو روز بعد از دیدار وزیر امور خارجه ایران از بغداد، ساکنان اشرف مورد حمله افرادی قرارگرفتند که تحت نظر نیروی قدس رژیم ایران و سفارت ایران در بغداد بودند و با همکاری مقامات دولت عراق عمل کردند و دراین حمله چندین نفر بطور جدی مجروح شدند. نیروهای امنیتی عراق که به اصطلاح قرار بود از ساکنان اشرف حفاظت کنند یا چشمشان را بستند یا در واقع به مهاجمین کمک کردند، به رغم این که دولت عراق به ایالات متحده قول داده بود از ساکنان اشرف محافظت کند.
نیروهای ایرانی حمایت شده توسط نیروهای عراقی، در ورودیهای اشرف حدود 180 بلندگو کار گذاشته اند و از آنها برای تهدید و آزار شبانه روزی و بیست و چهار ساعته ساکنان اشرف استفاده میکنند و مانع استراحت آنها میشوند. این فشار روانی تقریبا یک سال است که ادامه دارد. خدمات پزشکی کماکان از ساکنان اشرف دریغ می شود. حد اقل یک بیمار در ماه دسامبر به خاطر عدم رسیدگی درگذشت.
تاریخ دارد تکرار می شود. در ژوئن 2009 نوری المالکی، رییس دولت عراق، ظاهرا به دلایل شخصی از تهران دیدن کرد. ماه بعد در ژوئیه 2009 نیروهای امنیتی عراق به ساکنان اشرف حمله کردند. برای اهانت مضاعف به ایالات متحده، حمله در حین دیدار وزیر دفاع آمریکا رابرت گیتس از عراق صورت گرفت.
علیرغم این سیلی آشکار بر گونه دولت آمریکا، وعلیرغم تضمینهای محکم ارتش آمریکا وقتی ساکنین اشرف سلاحهای خود را در سال 2003 تحویل دادند، وزیر خارجه ما وقتی در مورد حمله، مورد سوال واقع شد گفت حمله یک موضوع داخلی برای دولت عراق است، یعنی که مورد نگرانی ایالات متحده نیست.
اکنون ما در آستانه مذاکرات جدید با رژیم ایران توسط دولت خودمان و سایرین هستیم. تاریخچه روابط بین ایالات متحده و رژیم ایران بعد از انقلاب 1979 می تواند چنین جمع زده شود: مجموعه ای از تلاشها از طرف آمریکا برای درگیر کردن رژیم ایران با چیزی که دیپلماتها به آن «مذاکره» می گویند. اما دراین مسیر هرچه بیشتر تلاش صورت گرفته، موفقیت کمتری حاصل شده است. نیازی نیست من همه این تاریخچه را بررسی کنم ولی یک بخش مهم آن در سالهای 1990 در دولت کلینتون شروع می شود که سازمان مجاهدین خلق ایران توسط وزیر خارجه بعنوان یک سازمان تروریست خارجی نامگذاری شد. این نامگذاری تا امروز ادامه داشته است، کاری که از ابتدا غیر قابل توجیه بود و اکنون بیش ازپیش غیرقابل توجیه است.
سازمان مجاهدین، جنبش ایرانیان هم در داخل ایران و هم در خارج ایران است که مخالف رژیم کنونی و خواستار دولتی در ایران است که یک جمهوری دمکراتیک، مبتنی برجدایی دین و دولت وغیر هسته ای باشد. من باید اضافه کنم که این یکی از سازمانهای ایرانی نیست که در این تعریف می گنجد. واقعا تنها سازمان است.
قطعا برای مجاهدین خلق ایران به خاطر پتانسیلی که در تضعیف رژیم دارند، مفید است که استخوانی در گلوی رژیم ایران باقی بماند و به رژیم تهران امان ندهد، ولی جایگاه مجاهدین بسا فراتر ازاین بوده است. گزارشهای فوق العاده ارزشمند مجاهدین از منابع خودش در داخل ایران پیرامون برنامه اتمی رژیم ایران، قطعا برای آمریکا کمک کننده بوده و دقیقتربگویم، بدون افشاگریهای مجاهدین، منجمله درمورد تاسیسات هسته یی نطنز و اراک، ایالات متحده چیز زیادی از آن چه که درباره برنامه اتمی رژیم ایران میداند، نمی توانست بداند. این افشاگریهای مجاهدین خلق ایران بود که منجر به شروع فشار به رژیم ایران بخاطر فعالیت هایش برای بدست آوردن سلاح های اتمی شد.
بطورکاملا روشن تایید شده است که علت نامگذاری مجاهدین توسط دولت کلینتون، جلب نظر رژیم ایران و استفاده از این نامگذاری به منظور مذاکره جویی با رژیم ایران بوده است و متاسفم که بگویم حتی در دولتی که من در آن خدمت کردم ما این سازمان را در لیستی که شامل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است، نگه داشتیم از ترس اینکه اگرسازمان مجاهدین از لیست برداشته شود، رژیم ایران به تروریستها سلاح و بمبهای جهنده میدهد تا نیروهای آمریکایی را بکشند، هرچند که درهر صورت، رژیم ایران این کار را کرده و می کند.
اینها دلایل بسیار گمراه کننده یی برای تروریست نامیدن کسانی است که به گواهی همگان، تنها خواستار استقرار آزادی، که ماهم از آن بهره مندیم، در کشورشان هستند. اما بسیار واضح است که چنین روندی نمیتواند ادامه داشته باشد. زیرا رژیم ایران طبق خواسته اش و به سود خودش از آمریکا استفاده کرد تا گروهی از ایرانیان را که تهدیدی برای آن رژیم هستند، تروریست نامگذاری کند و فعالیتهایشان را محدود کند و به عبارت دیگررژیم ایران « شیطان بزرگ» را به خدمت خودش گرفته است.
و البته ادامه نامگذاری مجاهدین به رژیم ایران فراغ خاطر زیادی می دهد که بدینوسیله سازمانی را که بالقوه تهدید بزرگی برای رژیم است به حاشیه براند. و با همین توجیه به اعدام اعضای مجاهدین در ایران تحت عنوان مبارزه با تروریسم، میپردازد. علی صارمی 63 ساله که تنها جرمش دیدار از فرزندش در اشرف بود در آخر سال 2010 به اتهام محاربه یا تروریسم اعدام شد.
چه باید کرد؟
همانطور که می دانید یک اتفاق نظر فزاینده ای در آمریکا و درخارج از آمریکا در مورد ضرورت خارج ساختن نام مجاهدین از لیست وجود دارد. شمار فزاینده اعضای کنگره که طی قطعنامه ای که از این موضوع حمایت می کنند، ابعاد ومیزان اتفاق نظر دراین زمینه درکشورما را نشان می دهد.
من فکر میکنم وقتی مردم ایران به خیابانها میآیند و زندگی خود را برای آزادی به خطر میاندازند، همان کاری که اکنون دارند می کنند و بعد از انتخابات قلابی ژوئن ۲۰۰۹ کردند؛ پاسخ ما از طریق آنهایی که در دولتمان ما را نمایندگی میکنند، باید کاری بیش از تذکر دادن به ملاها - که تا بحال شاهد بوده ایم – باشد.
گفته میشود جهان دارد نگاه می کند؟ اما درحالیکه فجایع صورت میگرفتند، جهان به کرات نظارهگر بوده اما کاری نکرده است. وقتی نازیهای آلمان مرتکب نسلکشی شدند و 6 میلیون تن از هم کیشان من را در طول جنگ جهانی دوم به قتل رساندند، جهان داشت نگاه میکرد. کما اینکه جهان دید انقلابهای اروپای شرقی در 1956 توسط شوروی سرکوب شد، جهان نسلکشی در رواندا و دارفور را هم دید.
پس اینکه جهان دارد نگاه میکند کافی نیست. ما به مردم ایران و به آزادی، که برای آن ایستاده ایم، بسیار بیش از اینها مدیونیم.
آنچه که لازم است این است که در سخن و در عمل روشن کنیم که ما وقتی اوضاع خراب میشود، باید کاری بیش از تسلیت گفتن برای مردمی که زندگی خود را به خطرمی اندازند، انجام دهیم. ما باید حمایت و تشویق کنیم و باید در سخن و در عمل برای رژیم ایران روشن کنیم که ما با آنهایی هستیم که برای آزادی می ایستند وخواستار تغییر رژیم هستند.
یک راه موثر این است که با برداشتن مجاهدین از لیست، وارد مذاکرات آتی با رژیم ایران بشویم . این، نشان خواهد داد که ما مجاهدین را به عنوان گروهی که متعهد به احیای آزادی در ایران است به رسمیت می شناسیم و مجاهدین و مردم ایران برای ما وسیله یی برای استفاده دریک معامله نیستند