ژنرال آنتونی زینی: راه حل حمایت فعال از اپوزیسیون ایران و خارج کردن نام مجاهدین از لیست تروریستی است

ژنرال آنتونی زینی (4 ستاره)، فرمانده سنتکام 1997-2000
از شما بسیار متشکرم. اجازه بدهید ابتدا از برگزارکنندگان این کنفرانس بسیار مهم و بسیار به موقع تشکر کنم. باعث افتخار من است که در چنین پنلی حضور دارم. من مطمئنم که شما این سیاست دو حزبی را که هم اکنون به آن اشاره شد می بینید. آن چه که شما می بینید رهبری کنگره و دولت و ارتش گذشته و کنونی ما، و همین طور اطلاعات و اجرای دستورات توسط من بوده است. بنابراین شما اکنون تمام طیفی را مشاهده می کنیدکه دارای احساس مشترکی هستند.

من فکر می کنم آن چه که شما امروز در این جا می شنوید، مشابه آن سخنانی تایید آمیزی است که قبلا ایراد شده است. یعنی مجاهدین خلق را از لیست تروریستی خارج کنید. از گروه اپوزیسیون حمایت کنید تا بفهمیم آنها چه کسانی هستند. من مقداری از طیف نظامی به شما خواهم گفت، زیرا که این نقش و تجربه من بوده است. همان طور که گفته شد، من فرمانده، سرفرماندهی ارتش آمریکا و پیش از آن معاون فرمانده کل، از اواسط تا اواخر دهة 90 تا سال 2000 بودم.
سیاستی که ما در آن زمان داشتیم تعامل و کنترل در برابر ایران و عراق بود. من آن زمان گیج شده بودم، زیرا می توانستم سیاست  تعامل با عراق را بفهمم و حساسیت آن را درک کنم، اما این سیاست در قبال رژیم ایران را درک نمی کردم. زیرا ما هیچ سیاست کنترل تعامل با نیروهای رژیم ایران نداشتیم.
14 سال پیش در سال 1997، ما به این باور رسیدیم ـ و البته هیچ گاه هم تمام نشد ـ که با انتخاب خاتمی به ریاست جمهوری ممکن است اوضاع تغییر یابد. من یادم می آید رئیس جمهور کلینتون به دنبال این بود که بداند آیا تغییر واقعی و فرصت به دست آمده است، یا نه؟
تعدادی از ما در واشینگتن، از وزارت خارجه، دفاع و سایر ارگانهای دیگر با یکدیگر ملاقات کردیم تا ببینیم آیا یک رابطه دوجانبه امکانپذیر است. اگر در آن زمان به خاطر داشته باشید، ما به اقدامات کوچکی دست زدیم. تحریمها از روی صنعت قالی، پسته و بادام برداشته شد. ما کُشتی‌گیرهایمان را روانه ایران کردیم تا نشان دهیم که خواهان روابط اجتماعی بیشتر هستیم. اما متاسفانه رفتار متقابلی وجود نداشت.
ژنرال آنتونی زینی: راه حل حمایت فعال از اپوزیسیون ایران و خارج کردن نام مجاهدین از لیست تروریستی استمن دوستان زیادی در منطقه دارم و با رهبران ارشد آنها آشنا هستم. سفرهای احمدی نژاد به آن کشورها فقط در سطح دوستانه است، اما همان طور که یکی از رهبران ارشد منطقه به من گفت، در واقع روابطشان اصلا خوب نیست و نسبت به آمریکا و متحدانش دوستانه نبوده است. روشن است که رژیم ایران همواره به دنبال هژمونی در منطقه است و سرویسهای اطلاعاتی و وزارت اطلاعات آن و تهدیدهایی که می کنند، حمایتهایی که از گروههای تروریست منطقه به عمل می آورند بسیار واضح است.
من واقعا از این که سیاست ما هم چنان به دنبال سیاست گفتگو هدفمند با رژیم ایران است، شوکه و حیرت زده هستم. حال آن که وزیر خارجه ما معتقد است اینها نه تنها فناتیک مذهبی هستند بلکه فعالیتهای پاسداران انقلاب اسلامی جنایتکارانه است. این یک رژیم فاسد نظامی است و پاسداران انقلاب بیشترین نفوذ را در آن دارند. یک رژیم نظامی سرکوبگر که با فناتیسم مذهبی قاطی شده است. من چیز هولناکتری از این سراغ ندارم.
ما هم یک شانس داشتیم و هنوز هم داریم. اپوزیسیون ایران در خیابانها بود و ما آن را از دست دادیم. آن چه که در مورد این اپوزیسیون عجیب است، برزگی آن است. من با بسیاری از مخالفانی که از ایران خارج شده صحبت کرده ام. این اپوزیسیون تنها نیست. فقط هم سیاسی نیست. تمام طیفهای سیاسی را در بر می گیرد: زنان، روزنامه نگاران، گروههای قومی و کارگران. این اپوزیسیون به خوبی نماینده تمام طیف مخالفان رژیم را که از ستم و فشار او رنج می برند، در بر می گیرد. فقدان آزادی بیان، فقدان حق تعیین سرنوشت و فقدان آزادی در نظام سیاسی خود. این اپوزیسیون آن قدر گسترده است که تقریبا تمام جامعه از دست رژیم سرکوبگر ناراضی هستند. شانس و موقعیت آن جا وجود داشت و هنوز هم دارد، همانند لهستان. آنها چه کسانی هستند؟ از چه رنج می برند؟ فشار جامعه بین المللی هنگامی برجسته می شود که سرکوب جنبش اپوزیسیون و همین طور اقدامات شجاعانه و مقاومت آنها روشن گردد.
ما این شانس را در گذشته از دست داده ایم و اکنون زمان تغییر سیاست و نحوه برخوردمان با اپوزیسیون فرارسیده است. نکته عجیب در سیاست تعامل و کنترل این است که ما در عراق به شدت روی آن پای می فشردیم و بسیاری از مواقع هم انتخابهای خوبی برای آنها نکردیم. در حالی که آنها اصلا اعتبار و حمایت چندانی در داخل عراق هم نداشتند. اما در مورد جامعه و اپوزیسیون ایران درست برعکس کردیم. حتی با آنهایی که در خارج ایران هستند مثل بسیاری از شما که الان این جا هستید. شما انسانهای قابل اتکاء، متحد و محترمی می باشید. و من حیرت زده ام که چرا ما تاکنون این را درک نکرده ایم. چه طور است که سیاست تعامل در یک طرف آن طور عمل می کند و در طرف دیگر به نحوه دیگری. درست در جایی که باید اقدام می کردیم غایب بودیم. ما گول خوردیم و هم چنان با مذاکره  اغوا شدیم ما  فریب گفتگو را دنبال کردیم اما بی فایده بود. اکنون در انتخاب صفر یا شصت قرار گرفته ایم. گفتگو یا اقدام نظامی. من فکر می کنم راه حل چیزی وسط این دو است. باید در مورد آن عمیق بیندیشیم. برخلاف اکثر آدمها در غرب، من فکر نمی کنم که این رژیم از فشارها و تحریمهای بین المللی بترسد. اما آنها از اپوزیسیون از هرچیز بیشتری در ترس و هراس به سر می برند. بیشتر از هرچیز دیگری که ما در چارچوب بین المللی بتوانیم انجام دهیم.
د‌وم این که آنها از همکاری منطقه یی در هراسند زیرا منزوی میشوند. و در این قسمت هم   ما یک سیاست شُل و ول برای ایجاد همکاریهای امنیتی منطقه یی اتخاذ کرده ایم. حرکت خصمانه کشتیهای ایرانی عامدانه برای ممانعت از گسترش همکاریهای منطقه یی صورت می گیرد.
من هیچ رهبر منطقه را نمی شناسم که رژیم ایران را بزرگترین تهدید منطقه نشناسد. آنها ممکن است در علن این حرف را نزنند، اما در خفا می گویند. البته تعدادی از آنها در علن هم می گویند آنها احساس تهدید می کنند. این رهبران سیاست پیگیری دعوای میان سخت سران و اصلاح‌طلبان و گفتگو با رژیم ایران را نشانه ضعف برخوردهای غرب می دانند.
من فکر می کنم که برای چند چیز باید بسیار محتاط باشیم. تحریمهایی که اجرا می کنیم به مردم و به اپوزیسیون صدمه نزند. ما به اجرای سیاستی که با اپوزیسیون و جامعه ایرانیان خارج از کشور ارتباط برقرار نماید و کار مشترک با آنها فرا می خوانیم تا بتوانند بزرگترین ارتباط را با رزمندگان آزادی داخل کشور برقرار نمایند.
فکر می کنم ما به کار در سطح منطقه برای همکاریهای امنیتی دربرابر رژیم ایران برای ایزوله کردن آن و همین طور حمایت از این کشورها در برابر تهدیدات رژیم ایران نیازمندیم. اقدامات بسیاری را ما می توانیم در منطقه انجام دهیم قبل از آن که در مورد اقدام نظامی سخن بگوییم. به عنوان کسی که بارها شاهد جنگ بوده است و از آن بسیار رنج برده و زخمی هم شده است و می داند که غیرنظامیان بزرگترین قربانیان جنگ خواهند بود، به شما می گویم که این تنها آخرین حربه است. ما باید نسبت به عواقب جنگ در افغانستان، عراق، ویتنام و جاهایی دیگر هشیار باشیم. من فکر نمی کنم که گزینة نظامی را باید از روی میز برداشت، اما باید آخرین شانس باشد و باید از آن پرهیز کرد. نباید بیش از این درد و رنج بر مردم ایران افزود. بنابراین قبل از این که کلیه راهها را رفته باشیم نباید به آن اقدام کنیم. از این جهت است که باید یک سیاست تازه در قبال ایران اتخاذ کنیم. ما باید حیطه میان اغوا و فریب مذاکره و جنگ را بیازماییم.
شما یک شانس را هدیه کرده و اپوزیسیونی را  ارائه کرده اید. هیچ کس درخواست پول یا سلاح نکرده است. می خواهم در مورد درخواست آنها روشن باشم: حمایت. باید با این اپوزیسیون کار کرد. باید در منطقه کار کرد تا تغییر را ممکن ساخت. این بیشترین ترس و وحشت رژیم خواهد بود. و اگر من بخواهم چیزی در این کنفرانس بگویم تاکید بر اهمیت تغییر سیاست در مورد ایران است. آن فضاهای خالی را باید آزمود. با اپوزیسیون باید ارتباط برقرار کرد. باید به آنها مشروعیت، اعتبار و صحنه بین المللی داد تا بتوانند خود را و فشاری که بر روی آنان است را بشناسانند.
می دانم که کسان دیگری که در پنل صحبت کردند یا صحبت می کنند، احساس مشترک و بسیار قوی در این زمینه دارند. ما با این زندگی کرده ایم. برخی جنبه های آن را دیده ایم. من در ابعاد نظامی آن را مشاهده کرده ام. ما هر روزه خشونتی را که توسط این رژیم بر مردم اعمال می شود مشاهده می کنیم. این خشونت نه تنها در داخل ایران بلکه در سراسر منطقه جاری شده است. و نه تنها تمام کسانی  را که در منطقه زندگی می کنند دربر می گیرد، بلکه علیه مردم ما، ارتش ما و دیپلوماتهای ما نیز صورت می گیرد و ما باید بیدار شویم که بفهمیم که دیگر نمی توانیم این را تحمل کنیم. و باید از تمام شیوه ها برای متوقف کردن آن استفاده نماییم.
از حمایت شما و برگزاری این کنفرانس بسیار تشکر می کنم.