علاوه بر برنامه سلاحهای هسته ای رژیم ایران و حمایتش از تروریسم موضوع سومی که در این سفر برجسته شد ماهیت خود جمهوری اسلامی بود. راستش این روزها توجه کمتری به این موضوع می شود.
بگذارید از یک گزارش سیا از سال گذشته نقل کنم که رژیم ایران را در این لحظه به صورت زیر توصیف کرد. کنترل قوی شده محافظه کاران فرصتها برای اصلاح طلبان را برای شرکت در سیاست یا سازماندهی اپوزیسیون محدود می کند. رژیم برای به حاشیه راندن اپوزیسیون کار خواهد کرد، در مخالفت سازماندهی شده اخلال و از زور برای سرکوب ناآرامی استفاده خواهد کرد.
شرایط اقتصادی رژیم ایران را سخت کرده است ولی برآورد آنها این است که حتی مجازاتهای اقتصادی سخت تر بخودی خود دولت را سرنگون نمی کند. حتی اگر نارضایتی فزاینده سیاسی در بین مردم باشد برآورد این است که این دولت را سرنگون نمی کند. دانشجویان و طبقه اپوزیسیون سیاسی غیر سازماندهی شده و چندان قوی دیده نمی شوند که بسیج کنند، اعتراضشان را به خیابان بکشانند و دولت را به چالش بکشند. این یک برآورد بسیار دلسرد کننده است ولی آیا دقیق است؟ اجازه بدهید من یک برآورد آلترناتیو ارائه کنم. بگذارید با یک حقیقت ناراحت شروع کنیم، حقیقتی که هیچکس در دولت امریکا یا جهان عرب آنچه را ما تازه دیدیم در تونس اتفاق افتاد پیش بینی نمی کرد. هیچکس.
یک نقطه شروع مفید وقتی به ایران نگاه می کنیم و ما نیاز به میزان زیادی تحقیر داریم که در پیش بینی قیام مردمی چقدر ضعیف هستیم
بنابراین فکر می کنم کاملا ممکن است که دیدگاه امریکا کاملا اشتباه باشد و ما ممکن است ظهور مجدد جنبش اپوزیسیون را در سالهای آینده حتی زودتر ببینیم. آنچه ما در 2008 و 2009 مشاهده کردیم شاید تنها اولین فاز از این اپوزیسیون باشد نه آخرین فاز. هچکدام از موضوعات کلیدی از انتخابات .ژوئن 2009 حل نشده است، نه بهترین مدل اقتصادی برای ایران، نه ماهیت اسلامی این رژیم و نقش درست قدرت مذهبی و نه حتی نتیجه خود انتخابات. همه این موضوعات کماکان وجود دارند. همینطور باید اشاره کنیم که ایران هنوز یک طبقه متوسط تحصیلکرده و بی قرار دارد. ایران میلیونها جوان دارد. حدود 70 در صد جمعیت زیر 30 سال هستند. این افراد جوان روزانه دسترسی به اینترنت دارند. این جامعه ای نیست که بخواهد مرتبط با رژیمی باشد که زنان را سنگسار می کند. اگر قرار باشد موج دیگری از اعتراضات باشد تحریک کننده آن چیست؟
نکته اینجا این است که ما نمی توانیم قطعا بدانیم ولی اشتباه این است که فکر کنیم شرایط کنونی برای همیشه همین خواهد بود.
در نهایت آیا امریکا می تواند کاری بکند که به اپوزیسیون کمک کند؟ بگذارید من چند عقیده ارائه کنم. دولت اوباما باید به محکم کردن طناب اقتصادی علیه این رژیم ادامه دهد و همه دولتها همین کار را بکنند. هفته گذشته وزیر خارجه اعلام کرد مجازاتهای اقتصادی روی رفتار اقتصادی ایران تاثیر داشته است. دولت باید این تلاشها را ادامه دهد و تشدید کند. ثانیا امریکا باید انتقادش را متوجه رهبران و سیاستهای ایران بکند و نه ملت ایران.
تلاشها برای افشای فساد در بالاترین سطوح نمونه چیزی است که من مد نظر دارم ولی فراتر از این دولت اوباما باید پرچم حقوق بشر و دمکراسی را بگیرد و درباره آن صحبت کند و حد اقل حمایت شعاری بیشتری به جنبش اپوزیسیون بدهد.
اینکه شما باور بکنید یا نکنید که ما یک سال، دو سال، سه سال یا بیشتر قبل از اینکه رژیم ایران در موقعیتی باشد که سلاحهای هسته ای بدست آورد وقت داریم، هیچ دلیلی نیست که ما برای بیشتر کار کردن برای حمایت از اپوزیسیون ایران خجالت زده باشیم. اولین قدم خوب درآوردن مجاهدین از لیست است. ثانیا ما باید دسترسی آزاد به اینترنت و جریان آزاد اطلاعات از خارج از ایران و بخصوص در داخل ایران را تشویق کنیم و منظورم تویتر، فیس بوک، مای اسپیس و همه تکنولوژیهای دیگری است که قبلا اشاره شد. همچنین تاثیری که این تکنولوژیها می توانند داشته باشند وقتی با نیروهای آزادیخواه همسو شوند. احساس من این است که بسیاری از ایرانیان می خواهند بخشی از جامعه جهانی باشند آنها می خواهند از نزدیک با دینامیسم اقتصادی منطقه پیوند بخورند و اعضای کامل قرن بیست و یکم باشند.
ما باید برای کمک به آنها بیشتر کار کنیم.