مایکل موکیزی: راه پایان دادن به سلطه آخوندها در ایران مجاهدین خلق هستند

مایکل موکیزی وزیر دادگستری آمریکا 2007 ـ 2009 در کنفرانس بین المللی بروکسل با عنوان «کمپ اشرف و سیاست در قبال ایران»، با حضور خانم مریم رجوی، رئیس جمهور برگزیده شورای ملی مقاومت ایران، شرکت و سخنرانی کرد.  پیش از سخنرانی موکیزی، استیونسون، رئیس کنفرانس، طی سخنان کوتاهی در باره وی گفت: افتخار بزرگی است که از اولین نفر از میهمانان آمریکاییمان، قاضی مایکل موکیزی دعوت کنم.

  قاضی مایکل موکیزی در سال 2007 تا 2009 دادستان کل ایالات متحده بود. او 25 سال است که قاضی است و 18 سال را به عنوان قاضی فدرال بوده است. در طی سالهای خدمتش ریاست بسیاری محاکمات تروریستی را به عهده داشته است. بنابراین او یکی از بالاترین متخصصین بین‌المللی در باره قانون و تروریسم است. افتخار من است که تریبون را به قاضی مایکل موکیسی واگذار کنم.
مایکل موکیزی:
خیلی ممنون برای معرفی پرلطفتان. با تشکر از کمیته‌های برگزار کننده این کنفرانس و با تشکر از خانم شجاع و پرمهر رجوی و مفتخرم که پشت این میکروفن در این زمان قرار گرفتم. در دسامبر من اشاره کردم که ما در یکی از آن لحظات تاریخ هستیم که میدانیم نسلهای بعدی از ما خواهند پرسید که برای پیشبرد نیکی و برای مقابله با پلیدی چه کردیم.
در مدت زمان کوتاه یک ماه گذشته شرایطی که ما اینجا برای آن گردهم آمده‌ایم فوریت بیشتری یافته است. همچنان که بود، اسلام افراطی (بنیادگرا) به نابودی تمدنی که ما میشناسیم تهدید میکند و در مرکز چنین تهدیدی رژیمی قرار دارد که ایران را کنترل و مردم خود را سرکوب و همسایگان و جهان را با پیگیری برنامه تسلیحات هسته‌یی که بارها گفته در استفاده از آن تردیدی نخواهد کرد، تهدید میکند.
تنها چند روز پیش بود که رژیم ایران به دنیا شواهد بیشتری علاوه بر انبوهی از شواهد که داشتیم، از ماهیت خود نشان داد و جعفر کاظمی، پدر 47 ساله دو فرزند، و محمد علی حاج‌آقایی را تنها به دلیل دیدار از اشرف اعدام کرد، جایی که اعضای مجاهدین خلق به ‌رغم تلاشهای رژیم ایران و همکارانش در میان مقامات عراق برای اخراج و ازمیان بردن آنها، مقاومت میکنند.
در روز شنبه در حالیکه کاملاً قابل پیش‌بینی بود، ما همگی شکست مذاکرات قدرتهای 1+5 در استانبول را برای قانع کردن رژیم ایران به ترک برنامه سلاحهای هسته‌ یی خود به جای تقبل تحریمهای بیشتر را دیدیم.
در سال 2003، زمانیکه ایالات متحده به عراق حمله کرد، ساکنان کمپ اشرف تسلیحاتی را که برای دفاع از خود در اختیار داشتند تحویل دادند و از طرف معاون فرمانده وقت نیروهای چندملیتی در عراق، ژنرال جفری میلر، که از جانب ایالات متحده عمل می کرد، تأیید مکتوب دریافت نمودند مبنی بر اینکه افراد حفاظت شده تحت کنوانسیون چهارم ژنو می باشند.
از سال 2003 تا 2009، آمریکا از ساکنان اشرف حفاظت می کرد و به تعهدات جدی که ما در سال 2003 تقبل کرده بودیم عمل نمود. اما در ژانویه 2009، همانطور که بعضی از شما ممکن است بدانید، آمریکا مسئولیت امنیت را به نیروهای امنیتی عراق سپرد. قبل از این تحول، ژنرال دیوید پترائوس، گفت ایالات متحده از دولت عراق تضمین دریافت کرده که ساکنان اشرف محافظت خواهند شد و انتقال حفاظت با این تصور که این تضمین به اجرا در خواهد آمد، صورت گرفت.
طبعاً ساکنان اشرف منبع نگرانی زیادی برای رژیم ایران بوده اند و برای این رژیم چیزی بهتر از این نیست که آنها به اجبار به ایران برگردانده شوندیا اینکه حد اقل طوری درهم شکسته شوند که دیگر تهدیدی برای رژیم نباشند. رژیم ایران در طول ماه گذشته فشار فزاینده یی روی دولت عراق وارد کرده و شرایط علیه ساکنان کمپ اشرف بدتر شده است.
روز 7 ژانویه دو روز بعد از دیدار وزیر امور خارجه ایران از بغداد، ساکنان اشرف مورد حمله افرادی که تحت نظر نیروی قدس رژیم ایران، مستقر در سفارت ایران در بغداد بودند و با همکاری مقامات دولت عراق، قرار گرفتند، و چندین نفر بطور جدی مجروح شدند. نیروهای امنیتی عراق که به اصطلاح قرار بود از ساکنین اشرف حفاظت کنندیا چشمشان را بستند یا در واقع به مهاجمین کمک کردند اگرچه دولت عراق به ایالات متحده قول داده بود از ساکنان اشرف محافظت کند.
نیروهای رژیم ایران حمایت شده توسط نیروهای عراقی، اطراف اشرف حدود 180 بلندگو کار گذاشته اند و از آن برای تهدید و آزار شبانه روزی و بیست و چهار ساعته ساکنان اشرف استفاده میکنند و مانع خوابیدن آنها میشوند. این فشار روانی برای تقریباً یک سال است که ادامه داشته است. خدمات پزشکی کماکان از ساکنان اشرف دریغ می شود. حد اقل یک بیمار در ماه دسامبر بخاطر عدم رسیدگی درگذشت.
این تاریخ است که تکرار می شود. در ژوئن 2009 نوری مالکی رئیس دولت عراق، ظاهرا به دلایل شخصی از تهران دیدن کرد. ماه بعد در ژوئیه 2009 نیروهای امنیتی عراق به ساکنان اشرف حمله کردند. برای توهین بیشتر به ایالات متحده، علاوه بر اینکه بسیاری از ساکنان اشرف مجروح شدند، این حمله درست در طول دیدار وزیر دفاع آمریکا، رابرت گیتس از عراق صورت گرفت.
به رغم این سیلی آشکار بر گونه دولت آمریکا، و به‌رغم تضمینهای محکم توسط ارتش آمریکا زمانی که ساکنان اشرف سلاحهای خود را در سال 2003 تحویل دادند، وزیر خارجه ما وقتی سؤال واقع شد گفت که حمله یک موضوع داخلی برای دولت عراق است ـ یعنی مورد نگرانی ایالات متحده نیست.
میدانید بعضی وقتها من فکر میکنم افرادی در دولت هستند که ظرافت را فی‌نفسه ارزش می دانند. زیرا که فهم مسائل ساده و مستقیم آسان است ولی مسائل ظریف، جذاب است چون ذهن ظریفی را می طلبد که فهم شود. اما زمانی فرامی رسد که دیگر ما باید از جستجوی راه حلهای ظریف مانند تعامل و تشویق خودداری کرده و به آنچه روشن است، پی ببریم. چیزی که روشن و در دسترس است و اگر فقط به آن نظری بیندازیم در می یابیم، راه پایان دادن به تسلط ملاها بر مردم ایران است که مجاهدین خلق راه حل آن هستند.
ما از خطرات بنیادگرایی اسلامی صحبت میکنیم و آنرا میدانیم ولی تغییر واقعی از خارج از جهان اسلام تقریباً غیرممکن است.
به همین ترتیب سازمان مجاهدین خلق ایران سازمانی معتقد به اسلام بردبار و متعهد به یک ایران دموکراتیک، غیر هسته‌یی و مبتنی بر جدایی دین از دولت است. ولی به جای کمک و تشویق به مجاهدین خلق، ایالات متحده آنها را درلیست نامگذاری کرده و با این کار به رژیم ایران کمک می کند و چتری فراهم می کند تا بتواند اعدامهایی مانند آنچه که لحظاتی پیش مطرح کردیم انجام بدهد و رژیم بتواند بگوید ما داریم از نظر ایالات متحده تروریستها را اعدام میکنیم.
این یک موضوع جناحی در ایالات متحده بین جمهوریخواهان و دموکراتها نیست. تاریخچه این موضوع به دهه 1990 در دولت کلینتون برمیگردد وقتی که سازمان مجاهدین خلق ایران توسط وزیر امور خارجه و تحت قانون آمریکا به عنوان یک سازمان تروریستی نامگذاری شد. آن نامگذاری تا به امروز ادامه دارد. این نامگذاری از ابتدا یک نامگذاری ناعادلانه بوده است. منطق این کار در ابتدا این بود که نامگذاری سازمان مجاهدین به تعامل با رژیم ایران کمک میکند. متأسفانه این نامگذاری حتی در طول دولتی که من در آن خدمت کردم نیز ادامه داشت، و بخشی از آن به این دلیل بود که این ترس وجود داشت که اگر مجاهدین خلق را از لیست خارج کنیم رژیم ایران بمبهای کنار جاده‌یی و کمکهای دیگر به شورشیان عراق بدهد، کاری که درهرحال رژیم ایران آن را می کرد. اکنون فرصت تغییر این روند با فوریت وجدیت وجود دارد.
این کار دو تأثیر خواهد داشت. اول اینکه رژیم کنونی میفهمد که ما جدی هستیم و آماده‌ایم هر گام لازمی را برای اعمال فشار به این رژیم برداریم. این باید همراه با دادن تجهیزات ارتباطی به آنهایی باشد که خواهان تغییر رژیم هستند و تا حدی برخورد ضعیف ما را در ژوئن2009 هنگامی که تظاهرکنندگان ایرانی جان خود را به خطر می‌انداختند و ما بی‌عمل ایستاده‌ بودیم، جبران میکند.
همانطور که بسیاری از شما می دانید سازمان مجاهدین از وزارت خارجه آمریکا خواسته است از لیست سازمانهای تروریست خارجی حذف شود. روشن است رژیم ایران می داند زمان کوتاه است و بالاترین چیزی که میخواهد این است که قبل از اینکه نام مجاهدین از لیستی که از ابتدا نباید در آن قرار می گرفتند، خارج شود، ساکنان اشرف از آنجایی که هستند اخراج شوند.

 

چرا این زمانبندی اینقدر حیاتی است؟ چون اگر ساکنان کمپ اشرف وقتی این نامگذاری برداشته می شود هنوز آنجا باشند ایالات متحده و دولت عراق انتخابی جز این ندارند که از آنها محافظت کنند. این نامگذاری به آنهایی که در دولت عراق خواستار جلب نظر رژیم ایران هستند بهانه حفاظت نکردن از ساکنان کمپ اشرف را می دهد.
درهمین جا باید بگوییم که نام مجاهدین خلق از لیستهای انگلستان و اتحادیه اروپا برداشته شده است.
هیج دلیلی روشنی برای ادامه نامگذاری افرادی که به گواهی همگان آمالی جز استقرار آزادی که ماهم از آن برخورداریم در میهنشان ندارند، وجود ندارد. اما روشن و واضح است که این روند نمیتواند ادامه داشته باشد. رژیم ایران طبق خواست خودش از آمریکا برای نامگذاری گروهی از ایرانیان که تهدیدی برای آن رژیم هستند، استفاده کرده و فعالیتهای آنان را محدود کرده است. به عبارت دیگر رژیم ایران «شیطان بزرگ» را به خدمت خود گرفته است.
و البته ادامه نامگذاری سازمان مجاهدین به عنوان یک سازمان تروریستی برای رژیم ایران فراغ خاطر زیادی می دهد که سازمانی را که بالقوه تهدید بزرگی برای رژیم است، به حاشیه می راند و با همین توجیه به اعدام اعضای سازمان مجاهدین در ایران میپردازد. و آن را تحت عنوان مبارزه با تروریزم تبلیغ میکند.علی صارمی 63 ساله که تنها جرمش دیدار از فرزندش در اشرف بود در آخر سال 2010 به اتهام «محاربه باخدا» یا تروریسم اعدام شد.
چه باید کرد؟
همانطوریکه گفتم یک پرونده جاری وجود دارد که در آن سازمان مجاهدین این برچسب را به چالش طلبیده است. در ژوئیه 2010، دادگاه استیناف ناحیه کلمبیا حکم خود را صادر کرد و اساساً موضوع را به وزارت خارجه و وزیر خارجه ارجاع داد و از او خواست در تصمیم خود مبنی بر نامگذاری مجاهدین بازبینی کند. دادگاه به نوعی ازاین هم فراتر رفته و نسبت به اطلاعات غیرعلنی وزارت خارجه که نامگذاری براساس آن بناشده، تردیدهای زیادی ابراز کرده است
بدون اینکه زیاد وارد جزئیات شویم، وزیر خارجه می تواند تصمیش را صرفاً بر اساس اطلاعات محرمانه قرار دهد. ولی در این مورد او این کار را نکرد. او گفت تصمیمش را بر اساس هم اطلاعات محرمانه و هم اطلاعات غیرمحرمانه اتخاذ کرده است. دادگاه برخی از اطلاعات غیر محرمانه را مورد بحث قرار داد و فاش ساخت که بسیاری از آنها شایعات بی اساس و بدون منبع درست است و اعتبار آنها زیر سؤال است و نمیتوان صحت آن را تأیید کرد. اگر بخش محرمانه پرونده که سازمان مجاهدین نتوانسته ببیند و در نتیجه نمی تواند مستقیماً به آنها پاسخ دهد از همان نوع اطلاعاتی باشد که در بخش غیرمحرمانه آمده است، تصمیم وزیر خارجه پیشاپیش بی پایه است.
همانطور که می دانید اتفاق نظر فزاینده ای در آمریکا و خارج آن در مورد ضرورت حذف نام مجاهدین از لیست وجود دارد. شمار فزاینده ‌یی از اعضای کنگره از قطعنامه یی دراین باره حمایت می کنند و این امر درجه اتفاق نظر در ایالات متحده را نشان می دهد. این یک اتفاق نظر فراحزبی است.
در اواسط قرن نوزدهم آبراهام لینکلن به آمریکا به‌عنوان بهترین امید برای کره زمین اشاره کرد. من فکر می‌کنم آن سخنان در قرن بیست ویکم بیشتر درست است تا زمانی که او اولین بار آن را در اواسط قرن نوزدهم ایراد کرد. من هم چنین فکر می‌کنم که زمان آن فرا رسیده که سخن و رفتار ما براساس اصول و اعتقادمان باشد. تا وقتی نسلهای متوالی سؤالی بپرسند که ما برای پیشبرد نیکی و مقاومت در برابر پلیدی است چه کرده‌ایم؟ پاسخی پیدا کنندکه وجدان ما و آنها نسبت به آن راحت باشد.
مجدداً از افتخار بزرگی که از صحبت با شما پیدا کردم متشکرم.