جان بولتن در آغاز سخنرانی خود گفت: سیاست اعلام شده و روشن آمریکا باید سرنگونی رژیم در تهران باشد. دلیلش این است که ما با این رژیم در چندین جبهه بسیار حساس درگیرهستیم. ابتدا، برنامه 20 ساله آنها برای کسب سلاحهای هسته یی
دوم، حمایت آنها از تروریسم بین المللی، و این در حالیست که این رژیم در حقیقت به بانک مرکزی جهان برای فعالیتهای تروریستی تبدیل شده است.
اجازه بدهید که اول به جبهه اتمی بپردازیم. این برای ما روشن است و مدتهاست که روشن بوده و نیازی به (دیدار) استانبول در آخر هفته گذشته هم نداشتیم که به ما نشان دهد این رژیم به هیچ وجه با مذاکره دست از برنامه هسته یی خودش بر نمیدارد.
ما باید بپذیریم که مذاکرات هیچ فرقی با سایر فعالیتهای انسانی ندارد. مذاکرات منافع و مضراتی دارد و شما وارد مذاکرهیی میشوید که منافعش بیشتر از مضراتش باشد. ولی در اینجا به هیچ وجه این طور نیست.
واقعیت این است هر تأخیری هم که ویروس استاکسنت در تلاشهای رژیم برای رسیدن به سلاح هسته یی ایجاد کرده باشد، آنها همچنان به دستیابی به توانمندی هسته یی بسیار نزدیک هستند.
به این ترتیب، این تفکر که ما وقت زیادی داریم یک خام خیالی است و ما را در معرض یک تهدید بزرگتر قرار میدهد. به نظرم به همین خاطر است که حمایت از تغییر رژیم در ایران بسیار مهم است، زیرا مستقیما روی رهبری و سیاستهای آن تأثیر میگذارد
ولی بگذارید صراحت داشته باشیم. این تنها پیگیری برنامه هسته یی رژیم ایران نیست که ما را نگران میکند، یک نگاهی به حمایت آنها از فعالیتهای تروریستی در عراق بکنید. به حمایت آنها از رژیمی که آنجاست و بار دیگر ثبات در خاورمیانه و فراتر از آن را تهدید میکند. نگاه کنید به لبنان که رژیم ایران در آنجا چه میکند. ما امروز شنیدیم که رئیس جمهور میشل سلیمان، همانطور که انتظارش میرفت، آقای نجیب متقایی را به عنوان نخست وزیر برگزید که از حمایت فراکسیون حزب الله در پارلمان لبنان برخوردار است.
ما در آستانه آن قرار داریم که در لبنان شاهد ازمیان برداشتن دولتی باشیم که مردم را نمایندگی میکند. ما شاهد گسترش حمایت رژیم ایران از تروریسم بین المللی هستیم که تأثیر مخرب بر همه جهان دارد.
به سیاستهایی که رژیم ایران دنبال میکند نگاه کنید. ما شاهد پیگیری برنامه تسلیحات هسته یی هستیم، حمایت از تروریسم بین المللی و سرکوب مردم ایران. همه اینها دارد رخ میدهد در حالیکه غرب تنها دارد حرف میزند، حرف میزند و حرف میزند.
اکنون در رابطه با مجاهدین و توجهاتی که وزیر خارجه کلینتون در حال حاضر به حذف آن از لیست میکند، اجازه دهید صراحت داشته باشیم. من فکر میکنم شواهد کاملا روشن هستند وقتی نام مجاهدین درزمان کلینتون به لیست اضافه شد، این کار با این فرضیه بسیار قوی صورت گرفت که با انجام آن حاکمان تهران به نسبت به سیاستهایی که دولت کلینتون میخواهد دنبال کند، اشتیاق بیشتری پیدا کنند، تمایل بیشتر به گفتگو.
اگر چنین محاسبهیی بوده بیتردید شکست خورده است. احساس مشابهی در تصمیم وزیر خارجه رایس در سال 2008 در پایان دوره اش در وزارت خارجه نیز وجود داشت و این ایده شکست خورده را نمایندگی می کرد که لیست گذاری مجاهدین باید ادامه پیدا کند، زیرا مذاکره با رژیم را در آینده ساده ترخواهد کرد.
ولی فکر میکنم یک نکته مهمی در تصمیم وزیر خارجه رایس بود که به صراحت گفت این تصمیم باید 2 سال دیگر مورد بازبینی قرار گیرد، یعنی همین الان. چرا که فکر میکنم بیانگر آنست که وی احساس میکرد، حتی در آن زمان، حتی در حالیکه با دید انحرافی عمل میکرد،
قاضی موکیزی جوانب مهم در نظرگاه دادگاه واشینگتن در این مورد را جمعبندی کرده است و من فکر میکنم پروندهیی که وکلای مجاهدین ارائه کرده اند بطور مشروح نشان میدهد آنها در مورد اطلاعاتی که آنها از آن خبر دارند، چه میتوانند بگویند یعنی اطلاعات علنی.
فکر میکنم روشن باشد که در ورای هر بحث و جدلی، عوامل سیاسی نباید در تصمیم گیری اینکه یک سازمان در لیست سازمانهای تروریستی خارجی گذاشته بشود یا از لیست خارج شود، تأثیر بگذارد. در تحقیقات قضایی شما باید فاکتها را به هر سمتی که میروند تعقیب کنید.
امیدوارم وزیرخارجه نکتهیی را که خانم رایس درمورد بازبینی با دقت- برعکس وضعیت اولین لیست گذاری- تلویحاً به او منتقل کرده گرفته باشد و ما منتظرنتیجه کار هستیم.