حسین یک نویسنده توانا و مهندس هواپیما از دانشگاه نورترپ درکالیفرنیا بود. من و او با هم به مدت 7 سال یک آپارتمان در غرب لس آنجلس داشتیم، قبل از آنکه من برای ادامه تحصیل در رشته جامعه شناسی به میشیگان بروم. او به امید شرکت در ساختن یک ایران آزاد و دمکراتیک بعد از سقوط شاه به ایران بازگردد. او هوادار سازمان مجاهدین خلق, جنبش اصلی اپوزیسیون بود. حسین در 27 سپتامبر سال 1981 همراه 57 نفر دیگر اعدام شد.
هفته پیش, تقریبا 29 سال بعد, زمانی که من گزارشهای رسانه های دولتی ایران را می خواندم که بر اساس آن 11 تظاهرکننده به جرم محاربه به اعدام محکوم شده اند و 2 نفر دیگر نیز اعدام شدند، بر خودم لرزیدم زیرا زیرا این خبر خاطرات تلخ آن اکتبر سرد 1981 را برای تداعی کرد. بخصوص اکنون، نه تنها کسانی که در آن ایام مسبب اعدام هزاران تن به جرم محاربه در سالهای 80 بودند, دوباره قدرت را بدست گرفته اند, اما اینبار تعریف گسترده ای هم به محاربه داده اند که شامل سنگ پرانی بسوی نیروهای امنیتی هم می شود.
این اعدامها، پس از یک کارزار 8 ماه کشتار، دستگیری, شکنجه و حتی تجاوز به فعالان در زندان توسط رژیم، برای جلوگیری از هر گونه اعتراض صورت گرفته است. اما بی اعتنا به این جنایتها، میلیونها ایرانی برای یک تغییر دمکراتیک مصمم هستند.
این امر، بیش از هر زمان، در تظاهرات روز عاشورا در 27 دسامبر به چشم دیده می شد. نیروهای روحیه باخته رژیم پا به فرار گذاشته و مردم سازمانیافته تر و شجاعتر شده بودند. با توجه به اینکه رژیم تمام نیروهای سرکوبگر خود را بسیج کرده بود، نفس حضور مردم در تظاهرات، به خودی خود، معنی سیاسی بسیار عمیقی را دارد.
.
پشتکار و سماجت مردم برای سرنگونی در میان نیروهای رژیم ترس بسیاری برانگیخته است که بخشاَ خودش را ریزش نیروهایش و شکاف عمیق شونده و خارج کردن سرمایه ها از ایران متبلور می سازد. موقعیت ولی فقیه رژیم علی خامنه ای، بسیار لرزان است که رژیم را در تمامیتش تضعیف کرده است.
اما سوال هم اکنون در این نیست که رژیم سرنگون می شود یا نه، بلکه سوال این است که چه زمانی سرنگونی می شود. پرزیدنت اوباما در ابراز حمایت از قیامهای سراسری در ایران علیه رژیم خوب عمل کرده است. او همچنین برای تحریمهای سخت تر برای ممانعت رژیم برای دستیابی به سلاح هسته ای فشار می آورد.
در نظر مردم ایران, این اقدامات، هرچند قابل تحسین می باشند، اما به تنهایی کافی نیستند. بدتر از این که حمایتهای لفظی دولت اوباما در تناقض با موضع غیردوستانه اش به اپوزیسیون اصلی ایران، است. از سال 1997, آمریکا، بدرخواست ملایان، سازمان مجاهدین خلق ایران را در لیست تروریستی خود قرار داد. این اقدام بشدت توان سازماندهانه اپوزیسیون را در داخل ایران تضعیف کرده است در عین این که بخش عمده ای از اپوزیسیون را از حضور در صحنه سیاسی محروم کرده است . این امر فقر تصمیم گیری های سیاست گذاری در قبال رژیم ایران توضیح می دهد.
لیست گذاری های ناشی شده از تصمیم سیاسی توسط بالاترین مراجع قضایی اروپا و بریتانیا به دلیلی آنکه هیچ پایه و اساسی نداشتند، ملغی گردیدند. مجاهدین دیگر در لیستهای بریتانیا و اتحادیه اروپا نیستند که نشان می دهد سیاست ایالات متحده آمریکا, با نزدیکترین متحدانش همخوانی ندارد. برای مردم ایران, اقدام آمریکا در مانع تراشی برای پیشرفت اپوزیسیون نه تنها سئوال برانگیز است بلکه بار حمایت اخلاقی پرزیدنت را [از قیام] کاهش می دهد.
اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران که 120,000 از دوستان و خویشاوندان خود را در مبارزه با این رژیم از دست داده اند, از بزرگترین شبکه اجتماعی در داخل ایران برخودار است و یک عامل تعیین کننده برای رهبری اپوزیسیون در داخل کشور می باشند. محدود کردن با یک نامگذاری که با انگیزه های سیاسی صورت گرفته است، بخصوص در این برهه تعیین کننده، یک بی عدالتی بزرگ به مردم ایران است.
درحالی که دولت آمریکا در ترسیم سیاست خود در قبال ایران دست و پنجه نرم می کند، باید درک کند بایستی بداند که سیاست دو وجهی یا جنگ و ادامه مذاکرات با رژیم ایران یک سیاست اشتباه می باشد. راه حل سومی وجود دارد که مردم ایران و مقاومت سراسری و سازمانیافته آنها ارائه کرده اند, که بسیار کم هزینه تر از دو سیاست دیگر بوده است در عین این که منافع استراتژیک مضاعفی را با خود دارد.
این تمرکز مجدد سیاست آمریکا روی راه حل سوم دولت آمریکا را در دست یافتن به یک دریافت روشن تر از واقعیت ایران، توانمندتر می کند و آنرا قادر می سازد که سیاست خود را بطور واقعی تر و پراتیکتر، تنظیم کند.
علی صفوی عضو پارلمان در تبعید ایران, شورای ملی مقاومت می باشد.
http://www.huffingtonpost.com/ali-safavi/refocusing-washingtons-po_b_457070.html