سمپوزیوم واشینگتن، وظایف ملل متحد و دولت آمریکا درقبال بحران اشرف

روزشنبه 17 سپتامبر برابر با 26 شهریور ماه سمپوزیومی تحت عنوان سمپوزیوم واشینگتن، وظایف ملل متحد و دولت آمریکا درقبال بحران اشرف برگزارشد، در این سمپوزیوم شخصیتهای برجسته سیاسی و نظامی آمریکا شرکت داشتند،

 این شخصیتها عبارت بودند از: ژنرال چارلز والد
معاون ستاد فرماندهی نیروهای آمریکا در اروپا 2002 - 2006 
مدیریت طراحی و سیاست استراتژیک در ستاد نیروی هوایی 1998 - 1999

سناتور اسپنسر آبراهام
وزیر انرژی آمریکا 2001 - 2005
رئیس مشترک کمیته کنگره حزب جمهوریخواه 1991 - 1993

ادوارد  رندل
فرماندار پنسیلوانیا 2002-2011
رئیس حزب دموکرات  1999- 2001
رئیس انجمن سراسری فرمانداران آمریکا 2008- 2009
شهردار فیلادلفیا 1992 - 2000

http://www.youtube.com/watch?v=nrVZ8NOOXxw

ژنرال جیمز کانوی
فرمانده نیروهای تفنگداران دریایی آمریکا 2006 - 2010

مایکل موکیزی
وزیر دادگستری آمریکا 2007 - 2009

لوئیس فری
رئیس اف.بی.آی (اداره تحقیقات فدرال) 1993 - 2001

جان بولتون
سفیر آمریکا در ملل متحد 2005- 2006
معاون وزیرخارجه آمریکا 2001 - 2005

پروفسور الن گرسون
 حقوقدان برجستة آمریکا
 مشاور ارشد در هیأت نمایندگی آمریکا در ملل متحد 1998 ـ  2003

پروفسور الن گرسون، مشاور ارشد هیأت آمریکا در ملل متحد 1998 ـ  2003
صبح همگی بخیر. از این که تعداد زیادی از شما را در این روز بارانی می بینم، خوشحالم. تعدادی از شما از کالیفرنیا آمده اید، خوش آمدید. من بسیار خوشحالم که در این جمع سخنرانان محترم حضور دارم. من آلن گرسون هستم. شما ممکن است مرا به عنوان یک حقوقدان بین المللی، به عنوان فردی که به هیأت نمایندگی ایالات متحده در سازمان ملل متحد به عنوان مشاور خدمت کرده، بشناسید. من مدت زیادی را در آنجا صرف کرده ام و نوشته های زیادی در رابطه با «تعهدات» که موضوع صحبت امروز است، نوشته ام. تعهدات سازمان ملل متحد، ایالات متحده برای جلوگیری از یک بحران انسانی، چه بسا فراتر از یک بحران انسانی، در مورد اجتناب از مرگ، اجتناب از کشتار.

 من به عنوان یک مقام سابق در وزارت دادگستری و وزارت خارجه این واقعیت را میگویم که ما به حکومت قانون معتقدیم. آمریکا کشوری است که دادگاه نورنبرگ را بنیان گذاشت و مبنا و اساس آن مسئولیت در قبال جنایات بین المللی است. اما متأسفانه امروز شاهد نادیده گرفتن این مسئولیت هستیم.
لازمه اجرای حاکمیت قانون، به کار بردن آن به طور مساوی و برابر برای همگان است. این عمل ممکن نیست مگر اینکه استانداردهای این قوانین مشخص گردند. ما در حال حاضر با موضوعی مواجه هستیم که دادگاه استیناف آمریکا  از وزارت خارجه درخواست تجدید نظر کرده است. به مؤدبانه ترین بیان، سوال کرده است که بر اساس چه استانداردهایی افرادی را در لیست سازمانهای تروریستی نگه می دارد. زیرا نتایج این عمل به هیستری تبدیل می شود. نه هیستری در رابطه با افراد کمپ اشرف، بلکه هیستری برای کسانی که به ظاهر در حال حفاظت آنان هستند. منظورم دولت عراق است. و آن چیزی که از طرف وزارت خارجه دیده میشود، شرمآور است. متأسفانه باید بگویم ما از جانب وزارت خارجه شاهد بی تفاوتی فوق العاده در رابطه با این فاجعه انسانی بوده ایم.
خبرهای خوبی که الان شنیده می شود، خبر های خوب به این دلیل که ابرهای امید در افق دیده می شوند. به خاطر این که سازمان ملل متحد اخیرا تصمیم گرفته افراد مستقر در اشرف شایسته پناهندگی سیاسی هستند. و آنها نمی توانند به صورتی که دلخواه عراق است نگهداری شوند. 
خوشبختانه سازمان ملل متحد می تواند وارد عمل شود، وارد عمل شدن به این معنی نیست که این پا و آن پا کنند. وارد عمل شدن به این معنی است، قوانین سختی در صحنه به طور واقعی اعمال شود. بنابراین نفراتی که آنجا هستند باید به طور واقعی محافظت شوند. لذا ما فقط حرف نمی زنیم بلکه ما در مورد اقدامات عملی صحبت می کنیم. برای این که استفاده کلمه «تعهد» که موضوع صحبت امروز ما است، کلمه مهمی است. «تعهدات» چیزهای ساده یی نیستند که فقط به صورت ظاهری نوشته شوند، بلکه الزاماتی است که نیاز به اقدامات قوی و محکم دارد. ما در این جمع می خواهیم در مورد این تعهدات صحبت کنیم.

 

مایکل موکیزی، وزیر دادگستری آمریکا 2007 - 2009
متشکرم آلن، و با تشکر از شما خانمها و آقایان که در اینجا حضور دارید.
امروز صبح وقتی نیویورک را ترک می کردم و شما میتوانید آن را ببنید، کاروانی از دیپلوماتهای خارجی برای حضور در مجمع عمومی ملل متحد از هفته قبل وارد این شهر شدند. به زودی و بیش از حد زود، در یکی از این کاروانهای موتوری، اتومبیلی خواهد بود که محمود احمدی نژاد را به قلب این شهر میبرد. شهری که مردم آن پیشینه و فرهنگهای متنوع و انرژی خلاق دارند؛ تنوع و انرژی یی که او  قلباً و از اساس از آن بیزار است. به چه چیز میتوان امید بست؟ آیا میتوانیم امید را در آنچه که بهار عرب نامیده شده و در نیروهایی که در خاور میانه فراگیر شده است پیدا کنیم؟  واقعیت تلخ این است که آن جنبش تنها در کشورهای اقتدارگرا و نه در کشورهای توتالیتر موفق شده است. به عبارت دیگر، این جنبش در کشورهایی موفق شده است که در وحشیگریی که رژیم آن قادر یا مایل باشد به مخالفان تحمیل کند، محدودیت وجود دارد.
اما در کشورهایی که در آن هیچ محدودیتی در اعمال خشونت و بیرحمی که رژیم برای سرکوب مخالفان از آن استفاده کند، وجود ندارد، داستان به آن اندازه مسرت بخش نیست، و رژیم ایران در راس چنین رژیمهایی است.
در ماه فوریه گذشته وقتی که مصریها شروع به بر هم زدن اوضاع کردند، علی خامنه ای، رهبر رژیم، در نماز جمعه نه به فارسی بلکه به عربی صحبت کرد تا مطمئن شود حرفهایش به مردم مصر رسیده و آنها را تحت تأثیر قرار دهد.
او ادعا کرد که وقایع میدان تحریر ادامه طبیعی انقلاب ۱۹۷۹ ایران بود. بدیهی است که او از سرکوب قیام مردم ایران در سال ۲۰۰۹ که خود او دستورش را داده بود، شرمی نداشت. قیامی که در واقع عامل ایجاد بهار عرب بوده است، و دوباره میگویم رژیم وحشیانه و با نیروی حیوانی به آن پاسخ داد.

حتی قبل از اینکه مردم به خیابانها بریزند، آخوندها مردم را به طور بی سابقه یی اعدام و دستور اعدام هر کسی را که مخالفت کند، صادر میکردند.
با این وجود، وقتی که مردم شجاع با جرأت فراوان به خیابانها آمدند، رژیم ارتباط معترضان را با جهان خارج قطع کرد تا بتواند از وحشیگری بدون دیده شدن یا توجه جهان استفاده کند.
به طور خاص، من مطمئن هستم که بسیاری از شما در این اتاق بهتر از من میدانید که آخوندها مردم را به دلیل ارتباط با قرارگاه اشرف که اعضای سازمان مجاهدین خلق در آن به‌سر می برند، اعدام می کنند. به رغم اینکه رژیم ایران و همدستان آن در میان مقامات عراقی در تلاش برای بازگردادنشان به ایران یا نابودیشان هستند.
ما شنیده ایم افراد بسیاری به دنبال نشانه هایی بوده اند که ایالات متحده، که موردکینه احمدی نژاد و آخوندهای تهران است، گامهای محکمی بردارد و آن کاری را انجام بدهد که احمدی نژاد و آنهایی که مردم را به زنجیر کشیده اند بیشترین ترس و مخالفت را نسبت به آن دارند، یعنی حذف سازمان مجاهدین خلق از فهرست تروریستی سازمانهای خارجی وزارت امور خارجه. 
این امیدها تاکنون محقق نشده است و طنز آمیز به نظر میرسد و همانطور که آلن گرسون امروز صبح آن را گزارش کرد، امید اصلی برای ساکنان اشرف سازمان ملل متحد است. سازمان ملل متحد که در طی سالیان اخیر کارهای با شکوهی انجام نداده است، حداقل از طریق کمیساریای عالی پناهندگان عمل خواهد کرد تا به ساکنان اشرف کمک کند و چیزی را که توسط ژنرالهای آمریکایی در سال ۲۰۰۳ به آنها قول داده شد، یعنی استاتوی افراد حفاظت شده تحت کنوانسیون چهارم ژنو، تضمین نماید.
تاریخ برای بسیاری از ما شناخته شده است. و با این وجود خود را تکرار می کند: در دهه ۱۹۹۰ دولت ما برای ژست حسن نیت به رژیم تهران، سازمان مجاهدین خلق را در لیست قرار داد. با همه محاسبات، این کار برای تعامل با رژیم و شاید ترغیب رژیم به رفتار مسئولانه به عنوان یک عضو جامعه جهانی انجام شد.
اینکه آیا این سیاست عاقلانه یا احمقانه بود به کنار، هیچ شکی نیست که این سیاست شکست خورده است. تخاصم و تهدید حکومت ایران نسبت به ایالات متحده و نسبت به همسایگان خودش فقط بیشتر شده است.
در دولتی که من در آن خدمت کردم، این نامگذاری از ترس آن بود که اگر سازمان مجاهدین از لیست خارج شود رژیم ایران سلاحهای مرگبار از جمله بمبهای کنار جاده یی را به شورشیان در عراق تحویل میدهد. 
این هم یک سیاست شکست خورده بود زیرا همانطور که میدانیم اگر چه نامگذاری ادامه یافت، رژیم ایران سلاحهای مرگبار از جمله بمبهای کنار جاده یی را به شورشیان در عراق تحویل داده است.


امروز ما در کجا می ایستیم؟
در قرارگاه اشرف، این سازمان در سال ۲۰۰۳ سلاحهای خود را تحویل داد و تحت حفاظت بین المللی قرار گرفت، تا جایی که یکایک ساکنان اشرف یک کارت شناسایی به عنوان افراد حفاظت شده، که توسط ایالات متحده صادر شد، دریافت نمود.
این قرارگاه دوبار، در ژوئیه ۲۰۰۹ و در آوریل ۲۰۱۱، و هر دو بار در زمانی که وزیر دفاع آمریکا در عراق حضور داشت،  توسط نیروهای عراقی مورد حمله قرار گرفت. در حمله آخر(36)نفر از زنان و مردان بیدفاع به دست نیروهایی که توسط آمریکا آموزش دیده بودند و با استفاده از سلاحها و خودروهایی که آمریکا به آنها تحویل داده بود به قتل رسیدند و آمریکا هیچ کاری در این مورد انجام نداد.
در واقع، اگر چه تصاویر گرفته شده از این تهاجم نشان میدهد که نیروهای عراقی مرتکب این عمل شدند، برخی  از افراد وزارت خارجه چنان که گوئیا حمله توسط نیروهایی از ایران صورت گرفته باشد، از جابه جایی ساکنان اشرف به نقاط دیگر عراق حمایت کردند تا از امکان محو و نابودی ساکنان اشرف درجایی به دور از چشم جهانیان اطمینان حاصل کنند. 
همانطور که گفتم، کمیساریای عالی پناهندگان چند روز پیش تصریح و روشن کرد ساکنان اشرف که درخواست نامه پر کرده اند از حق پناهدگی برخوردار هستند.
اما ایالات متحده چطور؟ کشوری که آبراهام لینکلن در بحبوحه جنگ داخلی آن را آخرین و بهترین امید زمین قلمداد کرد؟ آمریکا چه کاری انجام داده است؟
اکنون که اتحادیه اروپا و انگلستان قاطعانه برای برداشتن نامگذاری تروریستی مجاهدین سالها پیش اقدام کردند و تشخیص دادند آن نامگذاری اصلاً مناسب نبوده است، من به شما می گویم دلایل محتوایی وجود دارد تا شک کنیم اصلاً هیچگاه مناسب بوده ولی حتی اگر بوده، پرونده روشن است که دیگر چنین پایه یی وجود ندارد. برای اینکه یک سازمان در لیست باشد، باید طی 10 سال گذشته درگیر تروریسم بوده باشد و این قانون است. همانطور که خاطرنشان کردم دادگاه استیناف آمریکا در واشینگتن روشن ساخته است دولت هیچ شواهدی برای توجیه نامگذاری ارائه نکرده است. دادگاه به وزارت خارجه گفت شواهدش مناسب نیست و موضوع را به وزارت خارجه ارجاع داد که اگر می تواند شواهد دیگری بیاورد تا ادامه نامگذاری را توجیه کند و وزارت خارجه برای یک سال درگیر این موضوع بوده است. از مجاهدین سؤالات کتبی را پرسیده است که اصلا هیچ ربطی به مناسب بودن نامگذاری ندارد و انواع مدارک بی ربط را ارائه داده، صرفاً برای اینکه کاری نکند و آن را کش بدهد.
بگذارید یک نمونه را بگویم و فکر می کنم پرده را از آنچه که در اینجا می گذرد بر میدارد: در یک مدرک غیر طبقه بندی شده وزارت خارجه گزارش می کند وقتی مقامات وزارت خارجه ایرانیانی را  که درخواست ویزا می کنند تا وارد آمریکا شوند در محلهایی نظیر آنکارا، باکو، برلین، دوبی و استانبول مورد سؤال قرار می دهند، آنها نظر خوبی نسبت به مجاهدین ندارند. حالا به این فکر کنید! اول اینکه آیا این ایرانیان نسبت به مجاهدین خوب فکر کنند یا بد،  در مورد اینکه مجاهدین باید به عنوان یک سازمان در لیست باشند، بی ربط است، فراتر از آن، وزارت خارجه در واقع با یک چهره مستقیم ادعا می کند مجاهدین را در لیست قرار داد و بعد از کسانی که متقاضی ویزا از وزارت کشور آمریکا هستند، میپرسد درباره مجاهدین چه فکر می کنند. معلوم است چنین افرادی که متقاضی ویزا به کشوری هستند که مجاهدین را لیست گذاری کرده، وقتی با چنین سوالی مواجه میشوند، طبعاً  نظرات نامساعد نسبت به مجاهدین ابراز می کنند. اگر یک دانشجوی سال اول کالج هم چنین شواهدی ارائه کند و از این نتیجه گیری در یک مقاله دانشگاهی حمایت کند، نمره مردودی می گیرد.
این یک استراتژی تأخیر نامحدود است. تقاضاهای مکرر از طرف هر دو جناح طیف سیاسی آمریکا، از فرماندار هوارد دین از ورمونت، و بیل ریچاردسون از نیومکزیکو، که هر دو دموکرات هستند، تا سفیر جان بولتون که اینجاست و شهردار سابق نیویورک رودی جولیانی، مدیر امنیت ملی تام ریج، دو رئیس سابق ستاد مشترک،  همه از آمریکا خواسته اند، از دولت خواسته اند که این نامگذاری ناموجه را خاتمه دهد. بنابراین وزیر چکار میتواند بکند؟ در حالی که محمود احمدی نژاد برای آمدن به نیویورک و صحنه سازی نمایش مستهجن سالانه اش در ملل متحد آماده میشود، میتواند کاری را که اتحادیه اروپا کرده، انگلستان کرده، انجام دهد و این نامگذاری شیطانی را بردارد، به عنوان یک خوشآمد عالی به احمدی نژاد در حالی که به نیویورک می آید تا به صورت کل بشریت تف کند.

http://www.youtube.com/watch?v=1H_bFdUPtkk


این فرصت بزرگی برای تغییر دینامیسمی است که تا الان غالب بوده و باید آن را کاملاً عوض کنیم. همچنین دو تأثیر دارد. اول اینکه به رژیم حاکم بر ایران نشان می دهد ما کار داریم و آماده ایم همه گامهای ضروری را برداریم تا این رژیم را تحت فشار بگذاریم و ثانیاً تمرکز رژیم را از روی دخالت در بهار عرب آن طور که با حزب الله و سایر مزدورانش عمل کرده و از دخالت در مصر، برداریم. آنچه ما میتوانیم بکنیم این است که فقط در اسم یک قدرت بزرگ نباشیم و مثل یک قدرت بزرگ عمل کنیم و نشان دهیم که حرفهای آبراهام لینکلن که ایالات متحده را بهترین وآخرین امید زمین توصیف کرد آن طوری که  وی گفته واقعی است و حرفهای او امروز صحیح تر از زمانی هستند که اولین بار درباره آن صحبت کرد. بسیار متشکرم.

ادوارد  رندل، فرماندار پنسیلوانیا 2002-2011، رئیس حزب دموکرات2000
از همه شما متشکرم و صبح بخیر به همه شما.
 شما میدانید که همة ما امیدواریم در مورد خروج مجاهدین از لیست به زودی تصمیم گرفته شود و من امیدوارم که این تصمیم بر اساس دو اصل پایه یی گرفته شود: اول اینکه ما بر اساس محتوا تصمیم بگیریم و نباید یک معامله سیاسی بکنیم. ما باید بر اساس محتوای پرونده تصمیم بگیریم. دوم این که ما باید تصمیمان را بر اساس ارزشهایی بگیریم که این کشور برای مدت طولانی در دفاع از آزادی و دموکراسی انجام داده است.  اگر تصمیم براساس این دو معیار گرفته شود، مجاهدین باید از لیست خارج شوند و خارج خواهند شد. این تصمیم توسط دو نفر گرفته خواهد شد. وزیر کلینتون و رئیس جمهور اوباما و آنها هر دو وکیل هستند. آنها هر دو وکلای خوبی هستند. آنها ممکن است به خوبی وزیر دادگستری موکیزی نباشند ولی وکلای خوبی هستند. و من از آنها درخواست می کنم، همانطور که در تظاهرات مقابل وزارت خارجه گفتم، از کاخ سفید و وزارت خارجه می خواهم به این مسأله به عنوان یک پرونده حقوقی نگاه کنند، برای این که همینطور است. زیرا شما قوانینی را تعبیر می کنید که بر اساس استانداردهای اولیه لغو نامگذاری مشخص شده اند. به این مسأله به عنوان یک پرونده حقوقی نگاه کنید و بگذارید مدارک را مورد بررسی قرار دهیم. در قانون چیزی به نام شاهدین متخصص و هیأت منصفه وجود دارد و اجازه میدهد اعتبار زیادی برای شهود متخصص قائل شوند. اعتباری که  آنها برای شهود متخصص قائلند، زمانی که این شهود اطلاعات دست اول داشته باشند، حتی بیشتر هم هست. اجازه بدهید به شهود متخصص که به طور عام درباره این مسأله صحبت کرده اند و با صدای رسا و روشن ابراز عقیده کرده اند، نگاهی بیاندازیم.
ابتدا، ما از کسی که به زودی اینجا صحبت خواهد کرد، رئیس اداره تحقیقات فدرال، در دوران ریاست جمهوری پرزیدنت کلینتون و بوش، لوئیس فری، که امروز در  کنار ماست خواهیم شنید. او مسئولیت داشت در مورد همه افرادی که در اشرف زندگی می کردند، تحقیق کند آیا تروریست هستند یا نه. و او به شما خواهد گفت که در این تحقیقات هیچ تروریستی را پیدا نکرد و علنا گفت که مجاهدین باید از لیست خارج شود.  و این رئیس اداره اف. بی. آی است هم در یک دولت دموکرات و  هم یک دولت جمهوریخواه  که از او شنیده اید. ما یک قاضی سابق فدرال را داریم و وزیر  دادگستری ایالات متحده که صحبتهایش را شنیده اید. در دوران مسئولیتش، وزیر دادگستری، مسئولیت رهبری مبارزه آمریکا علیه تروریسم را برعهده داشت، رهبری حفاظت کشور ما را در برابر تروریسم داشت. آن وزیر دادگستری یک مسئولیت سنگین داشت که بداند چه کسانی تروریست هستند. کجا هستند و تهدیدات کی هستند و کجا هستند و چه کسانی تروریست نیستند. قاضی موکیزی به طور مکرر در این مورد صحبت کرده است. اعتقاد قوی او براساس ملاحظاتش و همه مدارکی بود که در اختیارش قرار داشت مبنی بر اینکه مجاهدین یک سازمان تروریستی نیست. با رئیس پیشین اف. بی. آی، و  وزیر دادگستری پیشین ایالات متحده، پرونده تعیین تکلیف است. ولی ما نیاز نداریم که پرونده را بر اساس اظهارات این دو شهود متخصص ببندیم. زیرا شهود بسیار بیشتری را داریم. ما سه ژنرال ارشد و برجسته نیروهای مسلح آمریکا را داریم که در عراق خدمت کرده اند و هر یک از آنها با صدای رسا  و روشن گفته است که مجاهدین یک سازمان تروریستی نیستند.
ساکنان اشرف اعضای آزادیخواه روی زمین هستند. سه ژنرال عالیرتبه و مفتخر از جمله ژنرال شلتون. ولی اینها  همه شهود نیستند. ما سرهنگ وسلی مارتین را داریم و همانطور که می دانید، به عنوان فرمانده آمریکایی در اشرف، خدمت کرده بود، یک فرمانده آمریکایی که مسئولیت تمامی ضد اطلاعات کشور را داشت. او مستقیماً و شخصا ساکنان اشرف را مشاهده کرده است. او شخصاَ مسئولیت ضد اطلاعات نیروهای مسلح آمریکا را در عراق برعهده داشت و او به روشنی و با صدای رسا در همین هتل گفته است که مجاهدین یک سازمان تروریستی نیستند.

http://www.youtube.com/watch?v=528yVX43MfM


این باید کافی باشد. ولی اینها همه شهودی که ما داریم، نیستند. ما دو ارگان را داریم که متحدان نزدیک ایالات متحده هستند. انگلستان و اتحادیه اروپا. این دو متحد مورد اعتماد و مورد احترام، که احتمالا قوی ترین 2 متحد ما در جهان هستند. آنها با اقدامات اخیرشان به وضوح و با صدای رسا شهادت تخصصی داده اند, و با خارج کردن نام آنها از لیست (اتحادیه اروپا) گفتند اعتقاد دارند مجاهدین یک سازمان تروریستی نیست. لذا ما شهادتهای معتبر و شاهدین معتبر داریم و مدارک جانبی قوی. ولی این تنها چیزی نیست که ما داریم. ما حکم یک دادگاه را داریم. دادگاه استیناف واشینگتن که گفته است وزارت خارجه هیچ مدرکی نداشت که مطابق استانداردهای خودش باشد. شهود متخصص، شواهد جانبی، حکم یک دادگاه، اینها باید کافی باشند، اگر ما از قانون تبعیت کنیم و در مورد این پرونده بر اساس محتوایش تصمیم بگیریم، در این صورت بسیار بارز خواهد بود که مجاهدین تروریست نیستند و بهتر است همین الان آنها را از لیست خارج کنیم.
من گفتم که در مورد این پرونده بر اساس محتوا تصمیم بگیرید. این عدالت آمریکا است. این چیزی است که دموکراسی آمریکا بر پایه آن بنا شده است. ما باید در مورد این پرونده بر اساس محتوای آن تصمیم بگیریم. شما میدانید که همه در باره دو گروگان صحبت می کنند، دو فرد بیگناه که کوهنوردی می کردند و گم شدند و رژیم ایران آنها را بازداشت و به 8 سال زندان محکوم کرد و حالا آنها به ابزاری در مبارزه رژیم ایران علیه آزادی در آمریکا ، تبدیل شده اند. ما نمیتوانیم این معامله را علیه آن دو فرد خوب انجام دهیم. آنها افراد خوبی هستند و شایسته آزادی هستند و آنها هیچ جرمی مرتکب نشده اند. پرونده مجاهدین باید براساس متحوای آن تصمیم گیری شود. نمی تواند به یک برگ معامله تبدیل شود. نمی تواند برای دلایل سیاسی مورد استفاده قرار گیرد. کشورما نباید درگیر چنین اقداماتی بشود. من با تمام وجودم به این مسأله ایمان دارم.
اکنون میخواهم نکته یی را در باره اشرف بگویم. دولت مالکی تلاش کرد اقدامات دهشتناک خود را بر این اساس که این  افراد در لیست هستند، توجیه کند. هرچند که حتی اگر آنها در لیست باشند، توجیه تراشیدن ازاین مساله برای شلیک به افراد غیرمسلح و به خون کشیدن آنها، برای من مایه تعجب است. ولی اجازه بدهید چند لحظه در باره اشرف صحبت کنیم و درباره تعهداتمان. قبل از همه، و اول از همه ایالات متحده تعهد دارد به قولی که داده است، عمل کند. ما به افراد بیگناهی که بر اساس قول ما سلاح های خودشان را تحویل دادند, متعهد شدیم از آنها حفاظت کنیم. به نظر من، بهترین دوران دولت ایالات متحده و سیاست خارجی آن زمانی رخ داد که دولت کلینتون نیروی هوایی آمریکایی را برای نجات نیم میلیون شهروند کوزوو را از اعدام و  نسل کشی فرستاد. در کوزوو، استراتژی پرزیدنت کلینتون کارایی داشت و این افراد مورد اذیت و آزار قرار نگرفتند و این یک پیروزی بزرگ برای آزادی و دموکراسی بود. و وقتی رئیسجمهور اوباما عیناَ همین کار را با متحدان ناتو در باره لیبی انجام داد و مورد انتقاد قرار گرفت، خیلیها گفتند چرا شما ایالات متحده را درگیر می کنید، کارساز نخواهد بود، ولی من از او حمایت کردم وقتی که نتیجه موفق آمیز شد گفتم این حرکت پیشتازی بود و آمریکا باید این طور اقدام کند. اگر حرفی باشد، این است که باید از افراد بیگناه در برابر کشتار دفاع کرد و نکته کلیدی را در اینجا به خاطر بسپارید. در توضیح سیاستش، دولت اوباما گفت که ما اقدام کردیم زیرا نمی خواستیم یک نسل کشی در مورد مردم بنغازی رخ دهد و این احتمال بود که هزاران تن در بنغازی در صورتی که ما وارد نمی شدیم، کشته می شدند.
لذا ما نیروهایمان را به کوزوو فرستادیم تا مانع نسل کشی افراد بیگناه بشویم. ما سرباز نفرستادیم. نیروی هوایی را فرستادیم و همچنین ما نیروی هوایی را به لیبی فرستادیم که مانع کشتار افراد بیگناه بشویم. ولی در دو مورد، سربازان آمریکا دستور گرفتند که از صحنه عقب بنشینند درحالی که کشتار افراد بیگناه در اشرف صورت گرفت. شرم برما باد. شرم بر ما باد. اینجا ایالات متحده است. ما کارمان حفاظت از کرامت و حیثیت انسانی و حقوق بشر است. این شاخص هر دولتی است و از زمانی که من زنده ام، به آن پایبند بوده است. شرم بر ما باد و ما حالا نمیتوانیم اجازه بدهیم دوباره اتفاق بیفتد. خیلی خوب است که ملل متحد یک بیانیه داده است همان که دادستان موکیزی گفت ایالات متحده برای دولت مالکی به وضوح روشن کند ایالات متحده مسئول حفاظت 3400 تن در اشرف است. ما قول دادیم و این چیزی است که باید انجام دهیم. من میخواهم سخنانم را با این جملات تمام کنم که چند ماه قبل در اولین جلسه که انجمن شمال کالیفرنیا گذاشته بود، گفتم.
دولت آمریکا 5 هزار تن از جوانانش را درعراق برای چه از دست داد؟ برای دولتی مثل دولت مالکی؟ برای این که ما اکنون به ساکنان اشرف پشت کنیم و اجازه بدهیم آنها مورد کشتار قرار گیرند؟ من فکر نمی کنم این چیزی باشد که ما برای آن جنگیدیم. اشرف برای ما یک مسأله اخلاقی است وما هیچ انتخابی نداریم به جز آنکه کار درست را انجام دهیم. خارج کردن مجاهدین از لیست یک کار حقوقی است و کیس حقوقی به نفع بسیار قاطعی به نفع خروج آنها از لیست است.

 

 

ژنرال چارلز والد، معاون ستاد فرماندهی نیروهای آمریکا در اروپا 2002 - 2006 
از این که در این جمع هستم، خوشحالم. من با صحبتهایی که در مورد مجاهدین شد، کاملاً موافقم. مشخصاً درمورد کمپ اشرف و مجاهدین خلق  من ژنرال کانوی را سالهای زیادی است که می شناسم و با سفیر بولتون  مراوداتی داشته ام. من مایلم نظراتم را به طور عمومی در رابطه با دنیا بگویم و این که موقعیت شما و اهداف شما چگونه در آن می گنجد.
ما در تعهدات و مسئولیت هایمان در زمنیه سیاست خارجی وقتی به ایران می رسیم , رژیم آن یکی از مشکلات اصلی سیاست خارجی ما درجهان است. مشکل دستیابی رژیم ایران به سلاح اتمی از نظر سیاست خارجی، مشکل شمار یک در جهان است.
اگر به وضعیت جهانی، به عنوان مثال به بوسنی نگاه کنید که من در اولین حمله به آن شرکت داشتم و حتی قبل از آن در آلبانی، در کرواسی، ما به یک فرودگاه حمله کردیم. این حمله بر اساس جنایاتی بود که صرب ها علیه مسلمانان انجام می دادند و در واقع زمان زیادی طول کشید که ما این حمله را انجام دادیم. به نظر می رسد که ما بیشتر وقت را صرف انتظار می کنیم. در آن موقع ناتو و ملل متحد باید هم نظر می شدند تا یک حمله صورت بگیرد. وقتی به گذشته نگاه می کنم، از این عدم توان تصمیم گیری سیاسی بسیار ناراحت هستم، مردم روزانه در بوسنی کشته می شدند.
سربرینتسا را به یاد آوردم،  چندین نوبت در آنجا بودم. هشت هزار تن توسط صربها در یک نوبت کشته شدند. که در واقع  با حضور سازمان ملل متحد و ناتو صورت گرفت، دراین مورد نیروهای هلندی با سلاحهایشان عکس العملی از خودشان نشان ندادند، که به لحاظ اخلاقی، یک شکست بود. 

وقتی که مردم امروز درمورد رژیم ایران صحبت می کنند، من آنها را به عنوان یک تهدید می بینم و امروز آن را به عنوان یک رژیم نمی بینم، لحظه یی اعتماد وجود ندارد که بتوان با آنها مذاکره کرد.
آخرین گزارش سازمان انرژی اتمی میگوید رژیم ایران سه هزار کیلوگرم اورانیوم با غلظت ضعیف دارد. شما احتیاج به 1800کیلوگرم اورانیوم دارید تا آن را به غلظت 20-90% برسانید و به سلاح اتمی دست پیدا کنید  بنابراین آنها می توانند 2 یا بیشتر از 2 سلاح اتمی داشته باشند.
اگر شما اورانیوم 20% دارید، خیلی سریع به 90% تبدیل خواهد شد. امروز سازمان انرژی اتمی، بهرغم این  ادعاها که  ویروس کامپیوتری استاکسنت باعث کند شدن پروسه اتمی شده، رژیم ایران بیشتر از قبل اقدام به غنی سازی کرده است.
امروز این باور هست که رژیم ایران قابلیت اتمی شدن در 62 روز دارد, 62 روز سیکل دوره یی دیدار سازمان انرژی اتمی از ایران است.
اگر به این خیال باشیم که احمدی نژاد و یا رژیم ایران رفتار خود را تغییر دهد، خیالی باطل است.
من از اهداف این جمع حمایت می کنم. من از شما حمایت می کنم و فکر می کنم به عنوان یک کشور، باید بتوانیم راهگشا باشیم. این نشانه یک کشور قوی است و لاغیر.

سناتور اسپنسر آبراهام، وزیر انرژی آمریکا 2001 - 2005
اول از همه به خاطر این که امروز اینجا هستم متشکرم و من امیدوارم حامی موضوعاتی باشیم که امروز مورد بحث قرار می دهیم.
من این فرصت را داشتم که بخشی از فیلمهای کامل فاجعه یی که در ماه آوریل رخ داد را ببینم و احساسات من از حس اولیه سردرگمی به حس عصبانیت و به حس خشم تبدیل شد.
بعد از اینکه سنا را ترک کردم، به عنوان وزیر انرژی در اولین دوره رئیس جمهور بوش خدمت کردم و باز خودم را دخیل در موضوعاتی یافتم که مربوط به ایران بود. وزارت انرژی مسئولیت موضوعاتی مربوط به گسترش مواد هسته یی را دارد و در نتیجه این مسئولیت، اعمال رژیم ایران در آستانه قرن بیست و یکم باعث نگرانی زیاد ما در آن زمان شد.
در خلال آن زمان من فرصت کار با سفیر بولتون را داشتم، یک دوست قدیمی در موضوعات مختلفی که به طور مشخص به آنچه رژیم ایران سعی می کرد در رابطه با تواناییهای هسته یی اش بکند، مربوط می شد. در سال 2002 ما با هم با سایر اعضای مهم دولت کار کردیم تا تلاش کنیم همچنان که به خاطر میآورید بر تصمیماتی که توسط دولت روسیه گرفته میشد، غلبه کنیم (زیرا) تأسیسات هسته یی را که تا آن زمان یکی بود می خواست به طور فاحشی در ایران  گسترش دهد. ناگهان گفته شد که قرار است 5 یا شش تأسیسات در برنامه این توسعه قریب الوقوع باشد. سفیر بولتون و من و سایر بازیکنان بی وقفه با دولت روسیه کار کردیم تا آنها را متقاعد کنیم در آن زمان مسیرشان را عوض کنند.
ما به سمت مسیری میرویم که میتواند در آستانه یک فاجعه باشد، چنانچه رژیم ایران بتواند آن نوع برنامه هسته یی را که من فکر می کنم قصد دارند، تولید کند.
حوادثی که ما در مصر و در تونس و البته در لیبی و در جاهای دیگر می بینیم نشان می دهد مردم صدایی را میخواهند که آزادی میخواهد. آن چیزی را میخواهند که شما برای مردم ایران میخواهید و دموکراسی می خواهند. آنها تغییر عادات قدیمی، سنتهای قدیمی و روشهای قدیمی و جایگزین کردن آن با برخورد قرن بیست و یکم با آزادیهای فردی را می خواهند. و به نظر من سؤال است که آیا همان تشویقی که برای مصر و لیبی و حالا برای سوریه و سایر فعالان آزادیخواه این منطقه ارائه می شود، به آنهایی که در پی آرمانهای دموکراتیک در ایران هستند هم گسترش می یابد؟ و از آنچه من خوانده ام و دریافته ام حتی در همین چند روز گذشته، برای من روشن است که ما هنوز به آن نقطه نرسیده ایم و فکر می کنم فوق العاده تأسف بار است و معتقدم با وجودی که دنبال میکنیم چالشهای فوری تر را که امروز در اینجا برجسته شد، مهم است دولت آمریکا با رژیم ایران هم به همان صورت برخورد کند که با این کشورها از نظر دادن مشوقهای واقعی برای سایر افراد آزادیخواه آن کشورها، تا حرفشان را بزنند و خودشان را تحمیل کنند و نهایتاً مسیر کشورهایشان را تغییر دهند. این باید صورت گیرد. و جامعه بین المللی هم باید کمک کند که این تلاش را رهبری کند. نمیتواند فقط آمریکا باشد ولی بحثی نیست که با رهبری آمریکا این تلاش شانس موفقیت بسیار بیشتری خواهد داشت. بعضی از چیزهایی که باید صورت گیرند فکر می کنم روشن هستند. اول سابقه در موضوع سیاست هسته یی است. همانطور که گفتم ما صرفاً نمی توانیم اجازه دهیم برنامه هسته یی ایران برای آن کشور اساس توانایی تولید سلاح هسته یی را پایه ریزی کند. همینطور از نظر من توجیهی برای نقشی که روسیه در کمک و حمایت از این تلاش نشان داد نیست و امروز حتی از 10 سال پیش این توجه کمتر است.
شما میدانید از نقطه نظر بنیادی زمانی بود که دولت روسیه تشنه پول بود و برای در آمد مشکل داشت. و برنامه هایی نظیر ساختن رآکتور در ایران برای توسعه اقتصادی اجتناب ناپذیر بود. دیگر این که وقتی در جهان دلارهای نفتی برای گسترش هسته یی به کار میروند، درست نیست.
تا آنجایی که رژیم ایران منابع انرژیش را متعدد می کند، می تواند صادر کننده بسیار بزرگتری از مهمترین سوختش یعنی نفت و گار طبیعی بشود. بزرگترین رقیبش در منطقه کیست؟ روسیه. آیا به نفع منافع روسیه است که در واقع رژیم ایران را برای برتری در بازار تشویق کند تا اینکه رژیم ایران در موقعیت بسیار متفاوتی باشد که گازش را برای نیازهای برق خودش مصرف کند؟ بعلاوه آیا به نفع روسیه است که به رژیم ایران توانایی انجام کارهایی را بدهد که برنامه هسته یی اش اجازه آن را می دهد چون منطقه یی که با ملت روسیه هم مرز است را بی ثبات می کند.


بنابراین برای من کارهای روسیه که به طور خاص هیچوقت قوی نبوده و در حالی که زمان می گذرد حتی ضعیف تر می شود، منطق درستی است. ژنرال هم به این اشاره کرد. سؤال ساده این است که دقیقاً چرا رژیم ایران نیاز به یک برنامه هسته یی دارد؟ ما داریم راجع به کشوری صحبت می کنیم که تقریباً میزان نامحدودی از سایر سوختها را دارد که می تواند برای تولید انرژی در مصارف خودش استفاده شود چون نفت و گاز به وفور وجود دارد.
در واقع تهدید اصلی در همه اینها توانایی آنان، همانطور که امروز هست، برای تولید یا غنی سازی اورانیوم به سطحی است که می تواند سطح تسلیحاتی باشد.
جان بولتون و من ساعتهای بی شماری با محمد البرادعی و کارکنان، روزهای پشت سر هم و ماههای متوالی و سالهای متوالی را گذراندیم که آنها نگاهی به برنامه رژیم ایران بیندازند و از نزدیک آن را نظارت کنند و هر گونه نظارت لازم برای پیش گیری از اینکه این اتفاق بیفتد را داشته باشند و همیشه به ما اطمینان داده می شد که البته این صورت نخواهد گرفت.
ما به رژیم ایران فرصتهای زیادی دادیم و زمان زیادی برای تنظیم شدن از دست دادهایم. اما به نتیجه نرسید. آنچه که انجام گرفت دادن فرصت به رژیم ایران بود برای تولید برنامه هستهیی که در بارهاش صحبت کردیم و همین نتیجه سیاست تعامل و خرید زمان برای ساخت یک برنامه هستهیی است.
فکر می کنم نقش رژیم ایران به عنوان حامی از آنهایی که در پی بی ثبات کردن سایر دولتهای دوست آمریکا در منطقه هستند بیشتر یک موضع قاطع تر را برای آمریکا توجیه می کند و بنابراین هیچ موردی برای ایستادن در کنار به عنوان تماشاچی وجود ندارد در حالی که نیروهای دموکراسی در ایران دارند سرکوب می شوند. من فکر می کنم به طور خاص ناراحت کننده است و آمریکا در کمپ اشرف یک تعهد اخلاقی دارد که افراد آنجا را محافظت کند. شما این تاریخچه را بسیار بهتر از چند روز مطالعه من می دانید که به من آشنایی داده اند. ولی تنها میگویم از اقدامات کنگره که ایستاده و خودش را در این مورد بیان کرد و از آنچه سایر چهره های سیاسی کرده اند، تقدیر می کنم ولی دست آخر کنگره و دولت باید فراتر از قطعنامه ها و نوشته ها بروند ما باید بسیار قاطع تر باشیم. این یک موضوع جدی انساندوستانه است و نمی توانیم عقب بنشینیم و صرفاً خشونت را محکوم کنیم چه در مورد چیزی که قبلاً اتفاق افتاده است، چه موردی که در آینده اتفاق بیفتد. من معتقدم اگر بتوانیم جامعه بین المللی را برای پیشگیری از کشتار در لیبی که یکی از سخنرانان قبلی گفت گرد هم آوریم قطعاً به نظر می آید می توانیم همین کار را اینجا بکنیم و باید بکنیم.
همانطور که بعضی از شما می دانید من از یک خانواده عرب آمریکایی هستم. اصلیت من لبنانی است. اجداد من واقعاً در اوایل قرن گذشته در جستجوی یک زندگی بهتر و صادقانه به دلیل سرکوب در محلی که زندگی می کردند، بسیار شبیه به شما، به این کشور آمدند. من وقتی یک مقام رسمی بودم، این فرصت را داشتم که روی اهداف مختلفی که در اینجا به من وابسته هستند کار کنم و به همه آنها سر خواهم زد ولی میخواهم از یک نمونه، از چیزی که اتفاق افتاده، استفاده کنم که من بخشی از آن بودم. شاید منبعی باشد و نوعی تشویق برای آنچه که شما سعی می کنید، انجام دهید. من وقتی در سال 1994 به سنا آمدم، حدود 11 سال بعد از بمبگذاری تفنگداران آمریکایی در لبنان بود. به عنوان یک فرد با اصلیت لبنانی و حالا یک مقام رسمی طبیعتاً درجاتی از حساسیت را احساس کردم چون آنچه اتفاق افتاده بود هر دفعه ماجرایی از افراد لبنان یا تاریخ لبنان بود و تمرکز رسانه ها روی چیزهایی در مورد لبنان بود که به زحمت باعث می شد احساس خوبی داشته باشم. بنابراین میدانم نشستن در جایی که شما امروز نشسته اید چه احساسی دارد ولی در ضمن معتقدم که لازم بود روابط آمریکا با لبنان تغییر کند و آنجا باید تعامل بیشتری می بود و ما باید به مشکلاتی که میتوانست به روابط دوجانبه کمک کند، می پرداختیم. مهم بود که کمک کنیم لبنان در مسیر بهتری برای یکی از موضوعات بزرگ که ما با آن برخورد داشتیم، قرار گیرد تا توانایی اینکه شهروندان آمریکایی بتوانند به لبنان سفر کنند را به دست آوریم و همانطور که بعضی از شما به یاد میآورید در آن زمان ممنوع بود. به نظر من این یک موضع خیلی سرراستی می آمد.
شما عملاً میلیونها آمریکایی با اصلیت لبنانی را با بسیاری از خانواده ها داشتید که در لبنان بودند و نمی توانستند قانوناً برای دیدار بروند. منظورم این نیست که آنها دیداری از طرف اعضای تقریباً هر خانواده را نداشتند، آنان راههایی را برای رفتن پیدا می کردند ولی شرایط راحتی نبود و تهدیدات زیادی همراه داشت. بنابراین من رفتم در سنا کار کنم. من می گویم این تلاش آمریکا، تکی بود. ما متحدین بزرگ دیگری داریم که شرایط یا ارتباطات فرهنگ لبنانی خودشان را تشخیص داده اند ولی یک روندی بود که سعی کنیم همکاران را آموزش دهیم و آنها را مطلع و وادار کنیم، بهتر درک کنند چه چیزی در معرض خطر است و چرا درست بود که آن را عوض کنیم. این یک قایقرانی سخت بود و واقعاً نیاز به پشتکار زیادی داشت و علت اینکه من به طور خاص در مورد این ماجرا صحبت می کنم به این دلیل است، جایی که ما با بیشترین درجه مقاومت روبرو بودیم، وزارت خارجه بیش از هر جای دیگری بود. این یعنی من برای پیدا کردن حمایت و کمک تلاش میکردم. از مجلس تا سنای آمریکا، تا سایر بخشهای شاخه اجرایی تا صحنه عمومی تا مردم می فهمیدند چرا معنی دارد که عوض کنیم. ولی در وزارت خارجه نمی فهمیدند و هر شش ماه سیاست بازبینی می شد و هر شش ماه هر سال ایده برداشتن ممنوعیت رد می شد و دلایل این رد به همان اندازه گیج کننده بود که از نظر حقوقی مشکوک بود و صادقانه لحن سیاسی زیادی در آنها داشت، مثل برخی از دلایلی ما که در استماعها درباره مجاهدین و کمپ اشرف شنیدیم.
پیام من به شما این است که این ظاهرش همان چالشها را دارد و شما باید مصمم باقی بمانید. ما در هدفمان مصمم ماندیم چون برایمان مهم بود. این تهدید، عواقب یا میزان عواقب آن نبود و من قبول دارم که به اندازه قربانیان در اینجا آنقدر بزرگ نبود ولی به روشنی اگر ما ممنوعیت را برمی داشتیم، روابط عادی تر و فرصتهایی وجود داشت تا از مردمی حفاظت کند که مریض بودند و نمی توانستند کمک بگیرند و خانواده هایشان نمی توانستند به آنها برسند و کمک بدهند. بنابراین من این را از شما می خواهم. خوشبختانه شما می دانید در کنگره متحدین بسیار قوی دارید که حالا به این هدف شما ایمان دارند و خوشبختانه شما مجموعه یی از رهبران افکار عمومی را در کنارتان دارید و همانطور که بسیاری از سخنرانان گفتند هر گونه شکی که آیا این یک کیس واقعی است و آیا این یک بحث معتبر است، خدشه دار است با مطالعه نوع افرادی که شواهد را بررسی کرده اند و نتیجه گیری کرده اند که این هدف معنی می دهد. مهمتر اینکه شما یک کیس اخلاقی قوی دارید. این یک کیس اخلاقی قویست که شما واقعاً نیروهای تاریخ را در طرف خود دارید. بنابراین من امروز گفتم در حالی که لحظاتی ممکن است به نظر ناامید کننده بیاید، حتی ممکن است لحظاتی باشد که به نظر بی نتیجه بیاید، ولی زمان آن است که استقامت به خرج دهید و موفقیت خواهد آمد. من معتقدم شاید به آن زودی که شما میخواهید نباشد ولی اتفاق نخواهد افتاد، مگر اینکه شما به فشار آوردن روی موضوع ادامه دهید، پیش بروید، مردم را آگاه کنید و بگذارید صدایتان شنیده شود. نهایتاً در سال 1998 صدای ما شنیده شد. نهایتاً وزارت خارجه شاید به دلیل بحثهای متقاعد کننده ما، شاید به دلیل ضعف شرمآور موضع آنها، شاید به دلایل دیگری که من نمیدانم خودش را عوض کرد و ممنوعیت مسافرت را برداشت و من روزی را پیش بینی میکنم که شما هم نهایتاً از موفقیت لذت می برید در حالی که به آنچه یک جهت گیری اخلاقاً متقاعد کننده و فوق العاده مهم در این تلاشهاست، ادامه می دهید.
من بهترین آرزوها را برای شما دارم و خوشحالم که اینجا باشم برای آنکه حمایت کنم.

 

لوئیس فری، رئیس اف.بی.آی 1993 - 2001
خانمها آقایان صبح شما بخیر. این برای من مایه افتخار است که در اینجا باشم، ما میدانیم که ساکنان اشرف این برنامه را نگاه میکنند، ما میخواهیم امروز صبح یکی دو چیز را به آنها بگوییم. ما در یک خلأ در اینجا عمل نمیکنیم. ما میخواهیم به آنها بگوییم که آنها مایه افتخار ما هستند و ما بسیار تحت تأثیر فداکاری آنها هستیم و ما از آنها میخواهیم که هرگز امیدشان را از دست ندهند و هرگز هرگز هرگز هرگز دست از مبارزه شان برندارند.
ما امروز که اینجا صحبت میکنیم عصبانی هستیم، با یک عصبانیت آشکاری امروز صبحت میکنیم چرا که همانطور که شما در صحبت ها شنیدید، چه بر اساس پایه های حقوقی و و فاکتهای پایه یی، تا بحال موفق نشده ایم که وزارتخارجه را مجبور کنیم که تصمیم شان را روی حذف مجاهدین ازلیست بگیرند، دادگاه استیناف آمریکا در ماه  اوت 2010 چند اظهار نظر بسیار مهم را مطرح کرد. اول اینکه به وزیر خارجه گفت او حق قانون اساسی را در مورد مجاهدین خلق ایران را نقض کرده است. دوم اینکه که ما به پرونده اداری نگاه کرده ایم و برایمان مشخص نیست وزیر چگونه تصمیمش را اتخاذ کرده است وقتی که حتی خود وزارت خارجه در مدارکی که ارائه داده نسبت به اعتبار شاهدین و منابعش برای نگاه داشتن مجاهدین در لیست برای 14 سال گذشته دچار تردید است. لذا دادگاه این را مجدداً به وزارت خارجه با فرمانهای مشخصی برگردانده، برای آنکه  که به وزارت خارجه داده است که چگونه این بازبینی صورت بگیرد، گزارش داده شود و تصمیم گرفته شود.
اکنون ماههاست، یعنی بیش از یک سال است که هیچ چیزی به جز سکوت و تأخیر از جانب وزارت خارجه  شنیده نشده است.
 این خودش دلیل خوبی است که نشان میدهد یک خلاء بسیار بزرگ، یک سوراخ عظیم در موضع وزیر خارجه وجود دارد. و دقیقاً به همین دلیل است که هیچ تصمیمی یا گزارشی توسط وزیر اتخاذ و داده نشده است. و شما سخنان برخی از افراد را که درگیر این موضوع شده اند، شنیده اید. من اینجا جدول نتایج را جلویم دارم که میخواهم برای چند لحظه آنها را مرور کنم. شما میدانید چه کسانی میگویند این یک سازمان تروریستی نیست؟ نه یک خبرنگار، نه یک نفر که در شوهای دراماتیک هست، نه یک نفری که ناشناس بوده است. منظورم این است که توجه کنید، تازه من همه را لیست نکرده ام. ما یک مشاور امنیت ملی رئیس جمهور، وزیر دادگستری، دو رئیس اطلاعات مرکزی، یک رئیس آژانس امنیت ملی، یک وزیر امنیت داخلی، یک دستیار وزیر خارجه برای ضد تروریسم، یک فرمانده ناتو، یک فرمانده سنتکام، چند سفیر، دو فرمانده نیروهای تفنگداران آمریکایی، رئیس ستاد مشترک ارتش داریم. شما میتوانید تصور کنید برای یک لحظه که هرکدام از اینها شامل رئیس اف بی آی هرگز میگویند که این یک گروه تروریستی نیست، اگر حتی کوچکترین مدرکی وجود داشت که نشان میداد این گروه در واقع تروریست است؟ بگذارید به شما بگویم که نحوه کارکرد دیگر این شهر چگونه است. همکاران من، من هزاران تن از همکارانم را در اف بی آی دارم، قاضی موکیزی صدها همکار دارد که در وزارت دادگستری هستند. شما تصور کنید که اگر کوچکترین مدرک وجود داشت که این یک گروه تروریستی هست همه ما از دوستانمان تلفنهایی را دریافت میکردیم که به ما میگفتند میدانی، لویی، ژنرال، فرماندار، و... این چیزی نیست که خوب باشد شما درگیرش شوید. هیچکدام از ما چنین چیزهایی نشنیده ایم و چنین تلفنهایی دریافت نکرده ایم. در حقیقت هیچکس هیچ چیزی به جز صدای توخالی از وزارت خارجه نشنیده است.   


اما نکته کلیدی این است که عملکرد وزارتخارجه یک نمایش پاسیو نیست. استمرار لیست گذاری مجاهدین برخلاف همه فاکتها، همانطور که از دو وکیل متبحر شنیده اید، یک عمل پاسیو نیست. بلکه برعکس این مبنایی هست که در عمل ما «مجوز کشتار» به نفع رژیم ایران و متأسفانه نخست وزیر عراق صادر کرده ایم. نخست وزیری که به بهای فداکاری زنان و مردان آمریکایی اکنون بر مسند قدرت نشسته است. و این مجوز کشتار به دفعات مورد استفاده قرار گرفته است، از دادگاههای نمایشی در ایران، دستگیری، شکنجه و کشتار مردم، یا جنایاتی که شما در این ویدئو از وقایع 8 آوریل دیدید.
بنابر این ما تا الآن بحثهای حقوقی را شنیدیم، بحث هایی را بر پایه فاکتها را شنیدیم. وزارت خارجه هم رسماً هیچ چیزی را به پرونده اضافه نکرده و هیچ چیزی هم به جایی درز نداده است.  دلیلش خانمها و آقایان این است، صادقانه و بدون تردید بگویم به خاطر این است که این یک سازمان تروریستی نیست. هیچ مدرکی برخلاف این وجود ندارد و در سال 1997 وقتی که در لیست قرار گرفت، به خاطر مقاصد سیاسی بود. رئیسجمهور جدید به اصطلاح مدره رژیم ایران روی کار آمده بود و دولت دموکرات آن موقع گفت باید او را تست کنیم و کار معقول این است که او را تست کنیم. و همانطور که وزیر دادگستری اینجا گفت این کار کاملاً غیرمعقولی بود. رژیم ایران در دوران روی کار بودن دولت جمهوریخواهان در آمریکا در سال 2004 مجدداً این را مورد آزمایش قرار داد. همان قرار داد را رژیم پیشنهاد کرد، گفت شما بمبهای جهنده کمتری برای کشتن آمریکاییان جوان در عراق خواهید دید به شرطی که این سازمان را در لیست نگه دارید، ما این کار را کردیم. برعکس بمبهای جهنده بیشتری ارسال شدند.
بنابراین من فکر میکنم که یک جنبه دیگری را میخواهم بررسی کنم. ما به لحاظ حقوقی، به لحاظ فاکتها  تلاش کردیم، بگذارید برای یک لحظه یک مسیر دیگری را تست کنیم و ببینیم که آیا این چیزی را در  اذهان یادآوری میکند؟ من به رئیس جمهورمان پوئن زیادی میدهم برای اینکه بحران لیبی را خوب پیش برد و به رغم اینکه خیلی طول کشید ولی دولت مسیر درستی را اتخاذ کرد. نهایتاً وقتی که این کار انجام شد در کاخ سفید به صورت علنی جشن گرفت و دو اصل کلیدی برای دخالت مستقیم ایالات متحده آمریکا در وضعیتهای مشابه مورد تأکید قرار داد.

 

آنها به نیویورک تایمز اصل اول را گفتند: آمریکا مسئولیت دارد از یک  نسل کشی در چشم انداز جلوگیری کند. اصل شماره 2: آمریکا در جایی که امنیت شهروندان آمریکایی به طور مستقیم مورد تهدید نیست، به تنهایی اقدام نخواهد کرد. لذا اجازه بدهید از دولت بخواهیم که این دو اصل را به بحران تعمیم دهد.
آمریکا در این رابطه نیاز ندارد که به تنهایی عمل کند. سازمان ملل متحد، انگلستان، اتحادیه اروپا، هزاران پارلمانتر، و دهها متخصص از سراسر دنیا همین را گفته اند. 
و همه ما در اینجا بر این نکته واقفیم. لازم نیست که در رابطه با ماحصل این تحولات، به حدس و گمان پرداخت. آنچه رژیم تهران و متحد آن مالکی میخواهند فقط یک چیز صوری نیست، بلکه آنها فعالانه مشغول توطئه چینی برای نابودی تنها گروه یا مقاومت سازمانیافته علیه رژیم تروریست تهران هستند. و دوست و همسایه آنها بشار اسد که نزدیک به شش ماه است مشغول کشتار آزادیخواهان در سوریه است.
 بنابراین این گروهی است که ما نیاز نداریم برای درک اهداف طولانی مدت و کوتاه مدت آنها نقشه یی ترسیم کنیم. اتحادیه اروپا اخیراً نیروی نظامی قدس رژیم ایران را به خاطر ارائه کمکهای تکنیکی و مادی به اسد برای سرکوب قیام شجاعانه علیه حکومت او محکوم نمود. متحدین و حامیان آنها افرادی هستند که بیشترین اثرگذاری را در قبال امنیت و رفاه این 3400 نفر دارند. طنز تاریخی این است که تنها وزیر خارجه آمریکا و خامنه ای امروزه میگویند که نام سازمان مجاهدین باید در لیست باقی بماند. ما میدانیم که رژیم ایران از طریق وزارت اطلاعات فعالانه در آمریکا تبلیغات خود را القا کرده و مرتباً اطلاعات غلط و دروغ علیه مجاهدین پخش میکند و میخواهد آن را به عنوان یک سازمان تروریستی, منجمد کند و هر آنچه که هدف این رژیم است، معرفی نماید.
 وزارت اطلاعات رژیم فعالانه در این کارزار نقش دارد.
در سال 1997، از طرف وزیر امور خارجه با من تماس گرفته شد و شکایتی مطرح شد مبنی بر اینکه چرا از اعضای تیم کشتی ایران که جدیداً به آمریکا دعوت شده بودند انگشت نگاری میشود؟ و این یک جنجال بزرگی در وزارت امور خارجه به راه انداخته بود که چرا ما از کشتی گیران ایران انگشت نگاری میکنیم. ما جواب دادیم که در بین این کشتی گیران معمولاً یک مأمور وزارت اطلاعات است، معمولاً فردی که بدهیکل است. و دلیل اینکه ما انگشت نگاری میکنیم این است که آنها را از استفاده از امکان نفوذ مأموران وزارت اطلاعات که فعالانه شبکه هایی را در آمریکا ایجاد کرده اند برحذر داریم. آنها این کار را علیه مجاهدین میکردند. و پاسخ وزارت خارجه بسیار ناچیز بود وقتی این گروه در سال 1997 در لیست گنجانده شد. ما در اف.بی.آی آن را به عنوان یک تصمیم سیاسی میدیدیم و به ما مربوط نبود. اما از نقطه نظر عملی، ما منابعی را صرف بررسی این سازمان نکردیم چراکه باور نداشتیم پایه حقیقی وجود داشته باشد که نامگذاری این سازمان به عنوان یک سازمان تروریستی را توجیه کند. بنابراین ضروری است که وزیر خارجه تصمیم خود را اتخاذ کند.
ما نمی توانیم تعلل کنیم و مانع تراشی کنیم و سؤالات مسخره یی را مطرح کنیم که هیچ مبنای واقعی و ذیربط به این تصمیم نداشته باشند. اگر حقایقی بودند که طبقه بندی شده اند و نامگذاری را ضروری می سازند، خانمها و آقایان ما حتماً در باره آنها می شنیدیم. اگر چنین چیزی می بود، ما اسناد شکایت دادگاه را داشتیم. شما روال معمول را می دانید، یک کسی یک چیزی را به واشینگتن پست درز می داد. یک کسی در برابر کنگره قرار میگرفت و می گفت ما نمی توانیم جزئیات را بگوییم ولی این یک سازمان تروریستی است.
ما هیچ  یک از آنها نشنیده ایم. نه در پرونده ها و نه در هیچ سوراخ دیگری و دلیلش این است که هیچ مبنای واقعی وجود ندارد. لذا ما می خواهیم امروز یک روش دیگر را توصیه کنیم. فاکتها کارساز نبوده اند. قوانین کارساز نبوده اند. لذا چرا ما از دولت نمی خواهیم که دو اصل را به اجرا بگذارد. دو اصلی را که در مطبوعات حول آن پیرامون لیبی تبلیغات زیادی کرده است.
اف. بی . آی، با آنها مصاحبه کرد. همه در قرارگاه اشرف مورد تحقیق قرار گرفتند و نتیجه این بود که هیچ کس در این جا نیست که ما بتوانیم مشخص کنیم که گرایش یا پتانسیل تروریسم دارد. لذا، اینها فاکتها هستند. در مورد اصل دوم، وزیر نیازی ندارد به تنهایی عمل کند. رئیس جهمور نیازی ندارد به تنهایی عمل کند.
او می تواند، متأسفانه آخرین مسافر این قطار باشد ولی می دانید که شتابی که این گروه از آن برخوردار است، انگلستان، اتحادیه اروپا و ملل متحد است. ما وظیفه داریم که اقدام کنیم و حتی اگر با بازیگران دیگر دست به اقدام نزنیم، اگر این دو اصل را به اجرا بگذاریم، ما باید بلافاصله مجاهدین را از لیست خارج کنیم و باید همین هفته صورت گیرد. و بیشتر از یک لغو نامگذاری صرف، ایالات متحده باید اقدامات فعالتری انجام دهد تا ساکنان اشرف را حفاظت کند ایالات متحده تعهد دارد و به این تعهد باید عمل کند.

ژنرال جیمز کانوی، فرمانده نیروهای تفنگداران دریایی آمریکا 2006 - 2010
با تشکر،
خانمها و آقایان، ظهرتان بخیر، متشکرم از فرصتی که به من دادید تا در اینجا در کنار این گروه برجسته از سخنرانان باشم، من یکی از سه ژنرال در این پنل هستم، دو ژنرال نظامی و یک ژنرال غیر نظامی. من امروز صبح در مورد سخنرانیم  فکر میکردم که چه باید بگویم و پیامم چه باشد. من فکر میکنم که به عنوان فرمانده سرویس و فرمانده ستاد مشترک به تجربیات اخیر برگردم.
من دوست دارم امروز در مورد پیش بینی تیره ام در مورد آینده روابط میان رژیم ایران و ایالات متحده آمریکا صحبت کنم.
اگر کمی به عقب برگردیم، 2 سال پیش یک نمونه بسیار خوب را دیدیم وقتی که قایقهای توپدار رژیم ایران سربازان نیروی دریایی انگلستان را دستگیر کردند. اگر آنها سربازان آمریکایی بودند، اگر آن قایقها بر یکدیگر آتش گشوده بودند و عده یی هم کشته و زخمی شده بودند،  این یک نمونه از اشتباه محاسبه است و من در مورد موضوعی صحبت میکنم که خیلی به سرعت میتواند به یک موضوع بزرگ و مهم تبدیل شود.
اگر شما برآنچه که امروز اتفاق می افتد نگاه کنید با توجه به دخالت مستقیم و مشخص رژیم ایران هم در عراق و هم در افغانستان، سربازان آمریکایی کشته میشوند و ایالات متحده در حال حاضر به آن توجه زیادی نمیکند و به نظر میرسد هنوز به دنبال همان خطوطی است که در تابستان حتی بدتر از آن هم بود،گرچه به نظر میرسد که این رو به تغییر است.
تعداد عوامل رژیم ایران و درجه دخالتشان در افغانستان که ما شاهدش هستیم، در حال افزایش است، مخصوصاً در خصوص سلاحهای دوربرد.که من فکر نمیکنم ایالات متحده آمریکا بتواند بدون حضورش در آنجا از آن جلوگیری کند.
چندی پیش در رادیوی ان پی آر درست در نزدیکی سالگرد یازدهم سپتامبرکه ملت ما اخیراً تجربه کرده است شنیدم احتمال دست داشتن رژیم ایران در آن اقدام تروریستی و با آن تروریستها بیشتر میشود، و در حال حاضر یک گروه در سنا برای بررسی و تحقیقات درمورد آن تشکیل شده است.
ما همگی با نگرانی منتظر نتیجة آن هستیم ولی آنچه که از نظرها پنهان مانده و موجب نگرانی مبرم میشود این است که در 24 ماه آینده رژیم ایران به سلاح هسته یی دست خواهد یافت. اخیراً رئیس سازمان بین المللی انرژی اتمی هم گفت که این دقیقاً هدف و برنامه رژیم ایران است. آنها از برنامه غنی کردن 20 درصد اورانیوم برای انرژی به برنامه غنی سازی 60 درصد که درجه غنای لازم برای تولید سلاح هسته یی است، رسیده اند. رژیم ایران خواهد گفت که این برای دستیابی به منبع انرژی جایگزین است، اما مثل این است که یک اسکیمو بخواهد فریزر بخرد، خب آنها احتیاجی به آن ندارند.


پس به اینجا میرسیم که راه حلها مان چیست؟ چه کاریست که ما با توجه به سیاست خارجی مان میتوانیم انجام دهیم؟
رئیس جمهور اوباما، در زمانی که کاندیدای انتخابات بود گفت که یک ایران با سلاح اتمی غیر قابل قبول است. او در حال حاضر به عنوان رئیس جمهور دقیقاً این جملات را بکار نبرده است ولی او چنین علائمی را داده است. پس آیا جنگ سرد در مورد ایران کارایی دارد؟ شاید، ولی من به شما توضیح خواهم داد که این آغاز مسابقه دسترسی به سلاح هسته یی در منطقه خاورمیانه خواهد بود و این ازدیاد چنان فزاینده خواهد بود که ما شاهد عواقب آن در کشورهایی خواهیم بود که برای چندین دهه چنین احتمالی نمیدادیم.
حرکت بعدی با یک درجه کمتر شاید حمله نباشد ولی بمباران آن سایتهای اتمی است، آن سانتریفوژها، یا هدفهایی با قابلیت ساخت آنها، ما میتوانیم این کار را بکنیم. اما تنها نتیجه آن ایجاد تأخیر در ساخت آن است. نمیتوان آن را بازداشت، فقط میتوان آن را به تعویق انداخت.
در کنار این راه حلها که گفتیم، پاسخ خشن اسرائیلی ها به تمام این جریان باید اضافه شود، شما احتیاج ندارید به زمان دوری برگردید تا ببینید که دسترسی رژیم ایران به سلاح اتمی یک تهدید حیاتی برای اسرائیل محسوب میشود. و آنها تاریخچه یی از عکس العمل به چنین تهدیداتی دارند که نشان میدهد آنها شاید بدون موافقت یا با موافقت آمریکا به آن دست بزنند. و هنوز این ممکن است به راحتی ما را هم درگیر چنان وضعیتی کند.
آنها سلاحهای آمریکایی را به پرواز در خواهند آورد، بمبهای ساخت آمریکا را خواهند انداخت و با استفاده از موشکهای آمریکایی از کشورشان دفاع خواهند کرد و اینطور مفروض خواهد بود که ما نیز در انجام اینکار به آنها کمک میکنیم، فارغ از اینکه ما واقعاً اینکار را بکنیم یا نکنیم.
من معتقدم این به یک حمله به رژیم ایران منجر خواهد شد، من تلاش میکنم برای شما یک پرتگاهی را ترسیم کنم که در آنجا وجود دارد و تقریبا هفته به هفته به آن نزدیک میشویم.
بنابراین خانمها و آقایان. هیچکدام از این انتخابها خوب نیستند. این یک واقعیت است. و فکر میکنم که این ارزیابی من که در ارزیابی ستاد مشترک ارتش هم هویدا هست اینست که اینها هیچکدام انتخابهای خوبی نیستند در غیر اینصورت یکی از آنها را برمی گزیدند.
و این ما را رهنمون میکند به بحث در رابطه با مجاهدین خلق ایران و تا ابعادی قرارگاه اشرف، به آنچه که به راه حل سوم معروف است، یعنی تغییر از داخل و این ایده که بالمآل آنچه که مجاهدین خلق و ساکنان اشرف آن را نمایندگی میکنند، راه حلی هست که میتوان تغییر را محقق کرد بدون اینکه درگیر جنگ شده و مردان و زنان جوان کشته شوند. تجربه من با ساکنان اشرف مستقیم ولی محدود بوده است. یک هفته بعد از اینکه ما بغداد را تحت کنترل در آوردیم، ما مسئولیت برخی اعضای مجاهدین خلق ایران را در کمپی در جنوب غربی جایی که ما در آن مستقر بودیم، به عهده گرفتیم. این خبر خوبی برای ما نبود که تعدادی به اصطلاح تروریست را در میانمان داشته باشیم در حالیکه میخواستیم در آن نقطه مأموریت مان را پیش ببریم. لذا من افسر عملیات و فرمانده گردانی که مسئولیت آن منطقه را به عهده داشت مأمور صحبت با مجاهدین کردم تا از اهداف آنها مطلع بشویم. آنها وقتی نزد من برگشتند سرشان را تکان دادند و گفتند اینها تروریست نیستند، آنها بیشتر از بنیانگذاران قانون اساسی کشورمان تروریست نیستند. آنها میخواهند مستقل عمل کنند. آنها روابط خوب و حسنه یی با عشایر داشتند و روی موضوعات خودشان متمرکز بودند. بعدها وقتی که من به فرماندهی تفنگداران دریایی آمریکا منصوب شدم، مسئولیت حفاظت قرارگاه اشرف با من بود. در یکی از سفرهای متعدد به این منطقه، من این فرصت را داشتم که به قرارگاه اشرف بروم و با تفنگدارانم صحبت کنم و با نفرات آنجا صحبت کنم و مجدداً همان تصویری که از قبل از آنها داشتم در ذهنم تأیید شد. افراد معمولی مانند هرکدام از ما، که میخواهند آزاد زندگی کنند، از آنچه که در آنسوی مرز میگذرد خوشنود نیستند، اما هرکاری که از دستشان برآید انجام میدهند. البته نه به نحو تروریستی، بلکه با زنده نگاه داشتن خودشان، اینکه افکارشان شنیده شود، و اینکه میخواستند آنچه را که آنها یک دولت غیر مسئول میدانستند، تغییر دهند.
خانمها و آقایان، آنچه که در چند ماه قبل در قرارگاه اشرف اتفاق افتاد اکنون به طور خلص شرم آور است. ما به عنوان یک ملت، همانطور که بارها اینجا مطرح شده است، یک مسئولیت اخلاقی برای حفاظت از ساکنان اشرف داشته ایم. ما سلاحهای آنها را گرفتیم، آنها را در یک مکان محدودی محصور کردیم، ساکنان اشرف آزادی حرکت ندارند، آنها در یک مکان کوچک به مساحت چندین مایل مربع محصور شده اند، و بعد آنها هدف شلیک مستقیم قرار گرفتند.
میدانید، ما به جوانترین سربازانمان آموزش میدهیم که مسئولیت اخلاقی در شرایط جنگ و در قبال دشمنان مان داریم. من فکر میکنم که ما یک مسئولیت اخلاقی داریم و میخواهم یک گام فراتر بروم و بگویم به عنوان یک ملت، یک ضرورت اخلاقی داریم، تا همین مسئولیتها را از کشوری بخواهیم که چنین رفتاری را با این افراد انجام داده است. و این مسئولیت است که امروز به میزان زیادی ما راجع به آن صحبت کرده ایم و ما باید به این مسئولیت قیام کنیم.
بگذارید صحبتهایم را با این تمام کنم که یک ملت نهایتاً آنچه را که بهترین منافعش هست، انجام خواهد داد. شما هرگز نمیتوانید پیش بینی کنید یک ملت چه عکس العملی نشان خواهد داد زیرا آن بستگی به شرایطی دارد که مستمراً در حال تغییر هستند، دینامیسمها متفاوت هستند. اما این اعتقاد عمیق من است که ما به کمک کسانی که توسط ساکنان اشرف نمایندگی میشوند نیاز داریم تا به ما برای مقابله با این بحران مقابل رویمان یاری رسانند، همان درگیری و تخاصمی که در مقابلمان چشم انتظار است و با هیچ درگیری دیگر در دهه های گذشته قابل مقایسه نخواهد بود. از حضور شما در اینجا متشکرم.


جان بولتون، سفیر آمریکا در ملل متحد
بسیار متشکرم و افتخار بزرگی است که امروز در اینجا باشم و به شما خیرمقدم بگویم تا در رابطه با این مسائل بسیار حیاتی صحبت کنیم. شما در مورد دلایل لغو حذف نام مجاهدین از لیست وزارت خارجه زیاد شنیده اید. شما در رابطه با خطر جدی که متوجه ساکنان کمپ اشرف است و برخی اقدامات که باید در راستای حفاظت صورت گیرد مطلعید. من میخواهم نه تنها در رابطه با این موضوعات بلکه همچنین در رابطه با منافع استراتژیک ایالات متحده صحبت کنم و همچنین آنگونه که من فکر میکنم سیاست ما باید شکل بگیرد تا این اهداف مشخص را به دست آوریم و تضمین حاصل شود که امنیت دراز مدت ایالات متحده و دوستان و متحدین ما در سراسر جهان حفظ شود.
واقعیت این است که رژیم تهران امروز دربرگیرنده تمامی خصائل یک تهدید مستمر علیه صلح و امنیت بین المللی است. این رژیم به دنبال دستیابی به تسلیحات کشتار جمعی است و در واقع بانکدار اصلی تروریسم بین المللی بشمار می آید. و این رژیم یکی از بیرحم ترین سرکوبگران مردم خود در جهان است. به قول معروف،«سه خطا و بازی تمام»! این رژیم باید ساقط شود و سرنگونی باید تبدیل به سیاست آمریکا شود. شما میدانید که تغییر رژیم یک سیاست جنجال برانگیز است. ما امروز تلفیقی از جمهوریخواهان و دموکراتها را در اینجا داریم. در طول چند ماه گذشته شما میدانید که ما در لیبی موفق به تغییر دادن رژیم شدیم و من مفتخر به این امر هم هستم. این شیوه یی است که ایالات متحده باید با تکیه به آن رهبری کند من یکی از نفراتی بودم که در سال های 2003 و 2004 مسئولیت مذاکره با لیبی جهت نابودی برنامه تسلیحات اتمی آن را داشت. میتوانید تصور کنید که در شش ماه گذشته چه اتفاقی می افتاد چنانچه او هنوز برنامه تسلیحات اتمی خود را داشت؟ او تمام مشروعیتی را که ما به او داده بودیم زمانی از دست داد که اقداماتی را در راستای سرکوب ملت خود و تهدید به بازگشت به ارتکاب تروریسم در سطح بین المللی اتخاذ نمود.
برخی رژیمها هستند که النهایه رفتار آنها تغییر نخواهد کرد. این رژیمها متاثر از جهان خارج از خود نیستند. آنها خود را اصلاح نخواهند کرد چون چنین کاری مترادف با تغییر کل رژیم خواهد بود و به نظر من این ماهیت رژیمی است که امروز در تهران در قدرت است. ما گامهای مختلف و متعددی را طی این سالیان آزموده ایم تا این رژیم را وادار به گردن گذاشتن به نرمهای بین المللی در زمینه تسلیحات اتمی و بسیاری دیگر از پهنه ها کنیم، اما تمامی این راهها با شکست مواجه شده اند. ما گزینه دیپلوماسی و مذاکرات با این رژیم را امتحان کردیم. بگذارید از افعال مشابهی استفاده کنم. مذاکرات با رژیم تهران حول تسلیحات اتمی آن شکست خورده اند. مذاکرات در حال شکست خوردن هستند. و مذاکرات شکست خواهند خورد. ما گزینه تحریمهای اقتصادی را هم آزموده ایم و در راستای تغییر رفتار رژیم شکست خواهد خورد. این نتیجه بسیار ناخوشایند است ولی هیچ شکی در مورد آن نیست. ما نمیخواهیم حتی فکر استفاده از نیروی نظامی علیه برنامه هسته یی رژیم ایران را بکنیم اما همانطور که سناتور مک کین در سال 2008 گفت: «اگر گزینه های شما عبارتند از رژیم ایران مسلح به تسلیحات اتمی و از طرف دیگر حمله کردن به برنامه تسلیحات هسته یی آن، هیچ شکی وجود ندارد که باید گزینه نظامی را بررسی کرد».
اما راهی وجود دارد که از رسیدن به آن نقطه جلوگیری کند و این راه سرنگونی رژیم است و این کار هرچه زودتر انجام شود احتمال اینکه رژیم پیشاپیش به تسلیحات هسته یی دست یابد کمتر میشود. اینکه گزینه ها ناخوشایند هستند بدین معنی نیست که باید یکی از آنها را برگزید. اگر نتوانیم گزینه یی را انتخاب کنیم با رژیمی در تهران مواجه خواهیم بود که دارای تسلیحات هسته یی است و اگر هم این نتیجه یی ناخوشایند می نماید، تصور کنید که عکس العمل چه خواهد بود. آیا فکر میکنید میتوان این رژیم را با استفاده از تسلیحات اتمی به عنوان ابزار بازدارند آن را مهار کرد؟ فکر نمیکنم. فکر نمیکنم که محاسبات آنها مشابه محاسبات شوروی سابق در جریان جنگ سرد باشد. و حتی اگر هم مشابه باشد، کیست که بخواهد در سایه تهدید نابودی هسته یی زندگی کند؟ تمرکز سیاست ما باید بر روی متوقف کردن گسترش تسلیحات اتمی باشد. و خطر بسیار جدی و به نظر من تقریباً حتمی این است که اگر رژیم تهران موفق به کسب تسلیحات اتمی شود، عربستان سعودی، مصر و ترکیه و شاید سایرین هم به تسلیحات اتمی دست خواهند یافت. بنابراین، در طول 5 تا 10 سال که در این زمینه مدت زمان کوتاهی است، نزدیک به شش دولت مسلح به تسلیحات اتمی در منطقه وجود خواهد داشت و این خود پیش زمینه خطر و بی ثباتی و در نهایت یک هولوکاست اتمی است. بنابراین چه باید کرد؟ پاسخ ما باید چه باشد؟

به نظر من اولین قدم ما باید این تصمیم باشد که کمک به مخالفان رژیم تهران در حیطه منافع ملی ما است. حال، راههای گوناگونی برای انجام آن وجود دارد. باید بسیار در این مورد محتاط باشیم تا به رژیم این دستاویز را ندهیم که ما قصد از بین بردن مردم را داریم. این به وضوح نیت ما نیست. ما نمی خواهیم کسی به واسطه کمک ما مارک بخورد.
ما نمیخواهیم با کمک خود وجهه کسی را آلوده کنیم. اما نگرانی از این امر که رژیم ایران از کمکهای ما به عنوان سوژه یی برای تبلیغات خود استفاده خواهد کرد این استدلال را توجیه نمیکند که پس ما هیچ کاری نباید انجام بدهیم. چه ما کمک کنیم یا نکنیم رژیم ادعا خواهد کرد که آمریکا به اپوزیسیون کمک میکند. آنها تا بحال این کار را کرده اند. نگاه کنید به آنچه در تابستان سال 2009 بعد از انتخابات به وضوح تقلبی پس از آن انجام دادند که مردم به نشانه اعتراض به خیابانها سرازیر شدند. از رئوس حرفهای احمدی نژاد این بود که مردم به نیابت از آمریکا و انگلستان به خیابانها آمده اند. ما میدانیم که این حرف درست نیست. 20 سال است که ما نتوانسته ایم اقداماتی را در راستای کمک به اپوزیسیون انجام دهیم که باید به آنها دست میزدیم. اپوزیسیون به اشکال گوناگونی ظاهر میشود و یکی از عناصر مرکزی آن سازمان مجاهدین خلق ایران بوده است.
اولین باری که من با مجاهدین آشنا شدم طی مدت زمانی بود که در حیطه کنترل تسلیحاتی و امنیت بین المللی در وزارت خارجه کار میکردم و بسیار درگیر برنامه تسلیحات هسته یی رژیم ایران بودم. این گروه که صادقانه بگویم قبل از آن هیچوقت اسمش را نشنیده بودم، مرتب کنفرانسهای مطبوعاتی برگزار میکرد و جوانب مختلفی از تلاشهای مخفیانه تسلیحات اتمی رژیم را افشا مینمود. بنابراین من تلاش کردم بیشتر در مورد آن مطالعه کنم چون اغلب مطالبی که میگفتند، اگرچه به باور ما با اطلاعاتی که ما داشتیم قابل تأئید بود، اما هنوز علنی نشده بود. باید بگویم که من تشکر میکنم که آنها این اطلاعات را علنی کردند چراکه به آن تعداد از ما که نگران پیش رفتن رژیم در این زمینه بودیم این امکان را داد که نشان دهیم رژیم تا چه حد جلورفته است.
وقتی در دولت بودم بسیار شیفته مطالعه داده های اطلاعاتی بودم، یعنی اطلاعات خام و تحلیل اطلاعاتی و هرچه که میتوانستم به دست آورم. بنابراین هرآنچه را که میتوانستم در رابطه با مجاهدین خواندم. من مدعی نیستم که همه چیز را دیده ام، اما هیچ چیزی ندیده ام که نامگذاری مجاهدین در لیست را توجیه کند. وقتی در وزارت امور خارجه کار میکردم، در فقدان فاکت و شواهد، بدنبال دلایل احتمالی نامگذاری مجاهدین رفتم. همانطور که سایرین هم امروز اشاره کردند، به زبان ساده هیچ شکی وجود ندارد که عامل اصلی گنجاندن نام مجاهدین در لیست در زمان دولت کلینتون این امید بود که رژیم تهران این عمل را به مثابه هدیه یی خواهد دید که منجر به متقاعد کردن آنها به گفتگو خواهد شد. این امید شکست خورد. از اول دولت بوش تا وقتیکه وزیر امور خارجه رایس در انتهای عمر آن تصمیم به ابقای نام سازمان مجاهدین در لیست گرفت، این امید ادامه داشت که چنین عملی منجر به متقاعد کردن رژیم ایران برای گشودن باب مذاکرات در رابطه با برنامه تسلیحات اتمی خواهد شد و این امید هم با شکست مواجه شده است. ما میدانیم که هماهنگ کننده ضدتروریسم در انتهای عمر دولت بوش و همچنین افسر حقوقی وزیر رایس هر دو با وزیر بحث و جدل کردند که در حیطه قانون و سیاستگذاری این نامگذاری را نمیتوان ابقا کرد. او این مشاوره را رد کرد. اظهاراتی از طرف افسران ارتش وجود دارد که در عراق خدمت کردند و مسئول نظارت بر کمپ اشرف بوده اند و آنها گفته اند که نه تنها هیچ اطلاعاتی وجود ندارد که از این نتیجه گیری حمایت کند که مجاهدین از تروریسم حمایت میکند بلکه درست برعکس.


بنابراین امروز به نظر میرسد ما در یک دو راهی واقعی قرار داریم که آیا تمام فرآیند نامگذاری سازمانهای تروریستی خارجی متکی به پایه های قانونی خود خواهد بود و به فاکتها اجازه خواهد داد که در جایگاه راستین خود قرار گیرند یا اینکه این لیست به وسیله نیات سیاسی فاسد خواهد شد. فکر میکنم این امر موجب شود که تمام اعتبار ما در جنگ با تروریسم از دست برود. اگر ما صرفنظر از نیات سیاسی تروریستها با عمل تروریسم مخالفیم، پس باید درک کنیم که افرادی که ناعادلانه نامگذاری شده اند باید از لیست حذف شوند.
فرماندار رندل به دو کوهنورد آمریکایی اشاره کرد که در ایران به گروگان گرفته شده اند. من شایعاتی در وزارت امور خارجه شنیده ایم که روشن است ما میخواهیم این دو شهروند آمریکایی به سرزمین خود بازگردند. آنها را به طور ناعادلانه یی بازداشت کرده اند. من نمیدانم به چه دلیل در نزدیکی مرز ایران و عراق مشغول به کوهنوردی بوده اند. من نمیدانم چرا این کار را در کوهستان آپالاچیان نکردند. اما به هر حال، دولت آمریکا مسئول است که از شهروندان خود صرفنظر از اینکه چگونه با مشکل مواجه شده اند حفاظت کند. و من فکر میکنم که ما باید از هرگونه امکان رهایی آنها استقبال کنیم اما این کاملاً با سیاست درازمدت ما متغایر است مبنی بر اینکه با تروریستها مذاکره نمیکنیم و فراموش نکنیم که رژیم ایران خود به عنوان دولت حامی تروریسم نامگذاری شده است.
ما نباید به احمدی نژاد، سپاه پاسداران و آخوندها این مشوق را بدهیم تا آمریکاییهای بیشتری را بگیرند و در تصمیم خود در رابطه با نامگذاری مجاهدین به امید این که دو کوهنورد رها شوند، تاخیر کنیم.
محمود احمدی نژاد هفته دیگر در نیویورک خواهد بود و کارهای مختلفی در این رابطه میتوان انجام داد. من هم آنجا حضور خواهم داشت. توقع ندارم که با او ملاقات کنم. اما خیلی دوست دارم که در رابطه با عملکردش چندکلمه به او بگویم. ما باید موضوع نامگذاری مجاهدین را حل کنیم. ما باید به اصول قانون احترام بگذاریم. ما باید اجازه دهیم فاکتها در جای مناسب خود قرار گیرند و اگر هم فاکتها آن طور که من متوجه شده ام حاکی از آن است که نامگذاری باید اکنون لغو شود، پس هرچه زودتر بهتر. ما باید اقداماتی را در راستای احترام به تعهدات خود انجام دهیم و از ساکنان کمپ اشرف حفاظت کنیم. ما باید اصرار ورزیم که دولت عراق به تعهدات خود طبق کنوانسیون چهارم ژنو احترام بگذارد و از افرادی که استاتوی پناهندگی حق آنهاست، که ساکنان اشرف به روشنی از این استاتو برخوردارند، حفاظت به عمل آورد. و ما باید هر آنچه را که میتوانیم انجام دهیم تا از اپوزیسیون مشروع علیه رژیم مستبد تهران حمایت کنیم.
از شما بسیار متشکرم.