سیزده پرسش از دستگاه های اطلاعاتی، امنیتی و قضایی
خانواده کیانوش آسا در آستانه 16 آذر اطلاعیه ی منتشر کرده اند و با گزارش جزئیات آنچه در روز شهادت کیانوش و روزهای پس از آن گذشته، پرده از ابهامات این قتل جنایتکارانه بر می دارند. این گزارش ذیلاً از نظرتان می گذرد:
باز شوق یوسف ام دامن گرفت پیر ما را بوی پیراهن گرفت
ای دریغا نازک آرای تن اش بوی خون میآید از پیراهن اش
ای برادرها خبر چون میبرید این سفر آن گرگ یوسف را درید
یوسف من، پس چه شد پیراهن ات بر چه خاکی ریخت خون روشن ات
بر زمین سرد، خون گرم تو ریخت آن گرگ و نبوداش شرم تو
تا نپنداری ز یاد ات غافلم گریه میجوشد شب و روز از دل ام
به نام حق و راستی و با سلام و درود به روان پاک و سر افراز کیانوش آسا، شهید جاودان وطن و سلام به ملت بزرگ ایران
در تاریخ پرحادثهی این مرز و بوم، زنان و مردان بسیاری بخاطر سرافرازی میهن و پاسداشت انسانیت، جان ارزشمند خود را فدا کردهاند و کیانوش به عنوان یک دانشجو نمونهای بارز در سالهای اخیر ایران بوده است که به عنوان نماد حقطلبی در حافظهی تاریخی ملت، از جمله دانشگاهیان ماندگار خواهد بود. آری کیانوش آسا، فرزند همهی ملت است.
در آغاز ما خانواده آسا ضمن تبریک شانزدهم آذر به ملت ایران به خصوص رهروان راه علم و دانش، انزجار خود را از کشتار مردم بیپناه سوریه توسط رژیم بشار اسد ابراز میکنیم و آرزو داریم روزی برسد در هیچ جای عالم، پاسخ ندای آزادی، آتش گلوله نباشد. همچنین همدردی و همدلی خود را با خانوادههای جانباختگان حوادث پس از انتخابات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸، آسیبدیدگان، زندانیان سیاسی و عقیدتی و فعالین راه آزادی و حقوق انسان ها اعلام می کنیم و نیز سپاسگزار و قدردان هموطنانی هستیم که به دنبال از دست دادن برادر و فرزندمان به طرق مختلف، تاکنون در کنار ما بودهاند.
ما تاکنون چند بار مواضع خود را در مورد قتل کیانوش عزیزمان اعلام کرده و تا حدودی افکار عمومی و مسئولین را از اوضاع و احوال و نظرات و انتظارات خویش آگاه نمودهایم. حال با زخمهای عمیقی بر قلب هایمان، تصمیم گرفتیم در پاسخ به اظهارات کذب برخی مسئولین و همچنین برای اطلاع عموم بخصوص کسانی که پیگیر پروندهی این جنایت بوده و هستند، نکاتی را یادآور شویم.
حدود سه سال و نیم از فقدان کیانوش، پارهی تن و امید فردایمان گذشت. او که حقیقت نسل سوختهی ماست، جایش را پیش خدا پیدا کرد و دیگر نیست که ستم و سیاهی را ببیند. اما خون این جوان نخبهی کُرد که مظلومانه بر خاک وطن ریخته شد همواره میجوشد و روزی دامنگیر قاتلانش خواهد شد؛ بدیهی است اشخاصی که بطور مستقیم یا غیر مستقیم در این جنایت دست داشتهاند باید محاکمه و مجازات شوند.
قاتلانی که امروز خوشحالند ولی در روز موعود، در دادگاه عدالت گریان خواهند بود و در آن زمان از گناه بزرگشان نخواهیم گذشت؛ چرا که حاصل زندگیمان را به گلوله بستند. به یقین آتش زیر خاکستر، در زمان شعله گرفتن، خشمگین و سوزاننده خواهد بود؛ نه امروز و نه آن وقت به هیچ وجه کوتاه نخواهیم آمد و با قدرت، حق خود و کیانوش را خواهیم ستاند. مگر میشود آه سرد و نالههای شبانه روز مادر، ماتم برادران و اشک خواهران، فراموش شده یا بی نتیجه بماند.
کیانوش از فرزندان آزاداندیش این سرزمین بود. کُرد یارسان اهل حق از ایل سنجابی و زاده کرمانشاه که با پشتکار قوی توانست تحصیلات ابتدایی، راهنمایی و متوسطه را در این شهر فقیر و جنگ زده با رتبههای عالی به پایان رساند. وی در بسیاری از المپیادها و مسابقات علمی-هنری دانشآموزی جزو نفرات برگزیده بود. هنوز دوران دبیرستان را به پایان نرسانده بود که پدر را از دست داد و از آن پس مادر به جبر زمانه برایش هم مادر بود و هم پدر.
مادری که نان از دهان خود میگرفت تا فرزندش بالنده شود، درس بخواند و به عنوان یک نخبه، نه با پول و رابطه و نه با کرنش در برابر بی سوادان، نالایقان و چپاولگران، که در عین تنگدستی، مستأجری و محدودیتهای فراوان اقتصادی ضمن کار کردن در کنار تحصیل، بخاطر کفایت و شایستگی به شأن و منزلت اجتماعی برسد. دانشآموزی که در مدرسه بخاطر عقاید شخصیاش به عنوان اقلیت مذهبی، از حداقل امکانات عمومی نیز برخوردار نبود، در سال ۱۳۸۲ با نه ماه مطالعه فشرده در رشتهی مهندسی شیمی، گرایش نفت و گاز، به دانشگاه رازی کرمانشاه راه یافت.
پس از اتمام دورهی کارشناسی، با چند ماه تلاش پیوسته، بلافاصله برای تحصیل دورهی کارشناسی ارشد در سال ۱۳۸۶ در دانشگاه علم و صنعت ایران، رشتهی مهندسی شیمی، گرایش طراحی، شبیه سازی و کنترل فرآیندهای نفت و پتروشیمی پذیرفته شد و تحصیلاتش را با موفقیت ادامه داد تا در خرداد ۸۸ به مرحلهی تدوین پایان نامه تحصیلی دوره کارشناسی ارشد رسید.
اما دفاع از حقوق خود و هموطنان، مجال دفاع از پایان نامهاش را نداد. او تا آخرین لحظهی حیات، تلاشگری موفق در راه علم و عرفان و هنر بود.
او علاوه بر فعالیتهای علمی، در عرصهی موسیقی و هنر نیز فعال بود. تنبورنوازی خودآموخته و قابل و در نقاشی، کاریکاتور و خطاطی نیز خوش ذوق بود. کیانوش با توجه به روحیاتش، اهمیت زیادی برای حفظ و نگهداری محیط زیست قائل بود؛ و سالها فعالیتش در انجمن زیستمحیطی جبهه سبز کرمانشاه (صلح سبز)، نشانگر این روحیه او بود. فردی مهربان، دلسوز، صبور، میهن دوست و عاشق کار و تلاش و زندگی بود.
کیانوش دانشجویی آگاه بود؛ او که دارای حساسیت و دغدغهی فراوان و مطالعهی گسترده در ضمینهی اوضاع اجتماعی، فرهنگی و سیاسی کشور و همواره پیگیر مسایل روز جامعه و دانشگاه بود در راهپیمایی میلیونی، میدان امام حسین تا میدان آزادی، همراه با مردم شرکت جست. اما پاسخ این حضور، دو گلوله بود که جانش را گرفت و ما را در اندوهی بی انتها فرو برد تا غم و رنجی فراتر، عمیق تر و عظیم تر از سال های سال آوارگی از جنگ، یتیمی، محرومیتهای گوناگون و وضعیت به شدت سخت مالی را به دوش بکشیم و برای همیشه در عزای کیانوش مهربان و خیرخواه بنشینیم.
حال اولین سوالی پیش میآید این است که چرا این اتفاق رخ داد؟ چرا کیانوش کشته شد؟ به چه جرمی؟ به کدامین گناه؟
شاید بهتر باشد در اینجا مختصری از اتفاقات ظهر روز ۲۵ خرداد ۸۸ تا تحویل پیکر بیجان کیانوش در ظهر ششم تیر ارائه گردد.
این اطلاعات از طریق پیگیری و صحبت با تعدادی از پرسنل بیمارستان رسول اکرم، اداره آگاهی شاهپور و کلانتریهای محدودهی خیابان و میدان آزادی، گزارش پزشکی قانونی، اطلاعات موجود پرونده در شعبه هفتم دادسرای جنایی، پرونده ای که در ماه های آغازین وقوع این جنایت در دادسرای واقع در ابتدای خیابان ۱۲ فروردین و زیر نظر قاضی شهریاری تشکیل شده بود، اظهارات بازجوها، بازپرسها و مقامات امنیتی و قضایی در زمان بازداشت اعضای خانواده و نیز مراجعهی ما برای پیگیری پرونده، صحبت با تعدادی از زخمیها و راهپیمایان غروب ۲۵ خرداد و دوستان و همراهان کیانوش در آن روز، اظهارات همسایگان پایگاه بسیج ۱۱۷ عاشورا که از پشت بام خانه شاهد وقایع آن روز بودند و گفتههای کسانی که او را بعد از اصابت گلوله اول (در حالی که از اطرافیان تقاضای کمک میکرد) از محل حادثه دور کرده اند، تصاویر و فیلمهایی که از طریق تلفن همراه و دوربینهای غیر حرفه ای توسط حاضرین ضبط شده و بین مردم دست به دست گردیده تا به ما رسیده یا در تلویزیونهای جهانی نمایش داده شده و اظهارات تعدادی از فرماندهان بسیج، سپاه، نیروی انتظامی و مقامات استانداری تهران، بدست آمده است.
آنچه برای ما روشن شده، این است که کیانوش در روز دوشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ ساعت ۱۲:۳۴ ظهر، پیام زیر را در وبلاگش منتشر کرده و آن را برای دوستانش ارسال میکند:
«سلام به همهی دوستان عزیز من دیروز خیابان مطهری بودم خدارو شکر مردم دارند حرکت میکنند بعد از اعتراضات ۴ شنبه دیروز هم میدان ونک خیابان مطهری خیابان ولیعصر میدان فاطمی دانشگاه شریف تهران و امیر کبیر صحنهی اعتراض و اعتصاب مردم و دانشجوها بود رئیس جمهور نامنتخب که قرار بود مصلی سخنرانی کند با دیدن اعتراضات سخنرانی را به میدان ولیعصر منتقل کرد تا در اتمام مراسم مانور قدرت بدهد اما بالاتر از میدان ولیعصر و در تقاطع مطهری انبوه مردم حاضر بودند که با وجود چند طیف مختلف از نیروهای سرکوب گر باز شعار حمایت از موسوی و اصلاحات و فریاد تقلب تقلب سر میدادند و بلافاصله نیروهای چماق بدست بسمتشان حمله ور میشدند و گاز اشک آور میزدند باور کنید تا حالا اینقدر موتور و چماق با هم ندیده بودم بسیجیها از ۱۲ سال گرفته تا ۶۰ سال برای سرکوب آمده بودند.»
سپس او در حدود ساعت ۲ بعد از ظهر به همراه چند نفر از دوستان دانشجویش برای شرکت در راهپیمایی از دانشگاه خارج میشود و از طریق مترو، خود را از ایستگاه دانشگاه علم و صنعت به ایستگاه میدان انقلاب میرساند در آنجا از مترو پیاده شده و به همراه دوستانش به جمعیت میلیونی مردم میپیوندد و مسیر میدان انقلاب تا میدان آزادی را به همراه راهپیمایان طی میکند.
در میدان آزادی، میان مردم بوده اما با شنیدن صدای گلوله و دیدن دود و آتش در نزدیکی میدان آزادی، به همراه سیلی از جمعیت حاضر، به محل حادثه یعنی خیابان محمدعلی جناح، کوچه صفا، نزدیک پایگاه بسیج ۱۱۷ عاشورا میرود. در آنجا تعدادی از حاضرین در حال شعار دادن علیه بسیجیان بودند. همچنین از دو طرف سنگ پرانی به سوی یکدیگر صورت میگیرد. پس از مدتی تحرکات و تحریکات دو طرف، نیروهای بسیجی مستقر در داخل و پشت بام پایگاه ابتدا با گلولههای مشقی و سپس با گلولههای جنگی و سازمانی، (بر خلاف ادعای مقامات بسیج و سپاه که گلولههای شلیک شده از اسلحهی بسیجیان در آن روز را غیر سازمانی عنوان میکنند) بصورت تک تیر و سپس رگبار به سوی حاضرین تیراندازی میکنند. در این میان کیانوش با گلوله جنگی، توسط یکی از این بسیجیان مستقر در پشتبام پایگاه مورد اصابت قرار میگیرد.
تصاویر زیر از ویدئوی موجود در فضای مجازی مربوط به لحظهی اصابت گلوله به کیانوش گرفته شده است.
او در لحظهی حادثه پیراهن سفید آستین کوتاه و شلوار جین آبی رنگ بر تن داشته است. خانوادهی آسا از مردم درخواست میکند چنانچه اطلاعات بیشتری از زمان حادثه و پس از آن دارند، از طریق آدرس الکترونیکی kianooshasa1388@gmail.com به ما اطلاع دهند؛ شاید به روشن تر شدن بیشتر واقعه کمک کند.
کیانوش پس از زخمی شدن، از مردم حاضر کمک میخواهد. پس از آنکه به کمک پنج نفر از مردم جابجا میشود، خود را معرفی کرده و اطلاعات شخصی اش را به آنها میگوید. سپس با آمبولانس بیمارستان یا اتومبیل یکی از شهروندان به بیمارستان رسول اکرم منتقل میشود.
بنا به اظهارات پرسنل بیمارستان مذکور در غروب دوشنبه ۲۵ خرداد، تعدادی از زخمیها و کشتههای آن روز، به آنجا منتقل شدهاند و در حالی که پزشکان و پرستاران مشغول مداوای زخمیها بوده اند، نیروهایی که یونیفرم سازمانی خاصی بر تن نداشتند، وارد بیمارستان شده و کنترل امور را بدست میگیرند و تمامی کشتهها و تعدادی از زخمیهای آن روز را از بیمارستان خارج و به مکان نامعلومی منتقل میکنند؛ این مسائل باعث اعتراض و تحصن پزشکان و پرستاران میگردد.
از آن زمان تا ظهر روز جمعه ۲۹ خرداد یعنی زمان تحویل جسد به پزشکی قانونی، اطلاع دقیقی از وضعیت کیانوش نداریم. در مدت چند روز مفقود بودنش، ما به مراکز و ارگانهای متعددی از جمله حفاظت اطلاعات ناجا، زندان اوین و کهریزک، پلیس امنیت، اداره آگاهی شاهپور، بیمارستانها و کلانتریهای محدودهی آزادی، دادگاه انقلاب و هر جایی که کمترین احتمالی برای پیدا کردن سرنخی از وضعیت کیانوش میرفت، مراجعه کردیم اما در همهی موارد نه تنها کمکی به ما نمی شد بلکه ما را با آن وضع نگران از جایی به جای دیگر و از فردی به فرد دیگر ارجاع میدادند.
از جمله در موردی یکی از افسران انتظامی گفت کیانوش در اوین زندانی میباشد و حاضر است با دریافت مبلغ ۵۰۰ هزار تومان، ظرف ۴۸ ساعت، خبر موثقی از وضعیت کیانوش و مکان دقیق نگهداری او به ما بدهد؛ ولی ما به خواستهاش عمل نکردیم. تا اینکه پس از چند روز جستجوی مداوم خانواده و دوستان و آشنایان، در صبح سوم تیر، ناباورانه تصویر جسد خونین کیانوش را در مانیتور پزشکی قانونی در میان تصاویر تعدادی دیگر از اجساد یافتیم.
تصاویری که از کیانوش دیدیم، دهان پر از خون، اثر دو گلوله بر بدن و چهرهی تغییر یافتهی او را نشان میداد؛ بطوری که برادرش (کامران) در ابتدا قادر به شناسایی او نشد، اما خواهرش تأیید کرد که آن، تصویر جسد کیانوش است. فردای آن روز در چهارم تیر با حکم قاضی از دادسرای جنایی، جسد توسط خانواده در سردخانهی پزشکی قانونی، رویت و شناسایی قطعی شد.
حال با توجه به این موارد و مواردی دیگر که تا کنون بارها در سازمانهای اطلاعاتی، امنیتی و محکمههای قضایی گفته ایم، پرسشهایی در ذهن داریم که تاکنون پاسخی برای آنها نیافتهایم ما همواره خواسته و میخواهیم که:
اول- چه شخص یا اشخاصی با مجوز چه فرد، افراد یا سازمانی و با چه قصد و هدفی، از پشتبام پایگاه بسیج ۱۱۷ عاشورا به سوی کیانوش تیراندازی کردهاند؟
دوم- طبق تحقیقات ما و بر اساس اظهارات شاهدان محل حادثه، ابتدا تنها یک گلوله به کیانوش اصابت کرده، سپس او زخمی و به بیمارستان منتقل میشود. چه کسانی، چرا و با چه مجوزی او را از بیمارستان خارج کردهاند؟ در حالی که به گفتهی پزشکان، زخمیها در حال مداوا بودهاند و نمیبایست جابجا میشدند.
سوم- اگر کیانوش در بیمارستان هنوز زنده بوده، پیکر زخمی او را چرا و به کجا منتقل کردند؟
چهارم- با اینکه کیانوش روز ۲۵ خرداد مورد اصابت گلوله قرار گرفته، اما تاریخ تحویل جسد به پزشکی قانونی ۲۹ خرداد است. در طول این چند روز پر ابهام، کیانوش که نه در بیمارستان و نه در پزشکی قانونی بوده، در کجا نگهداری میشده و چه شرایطی داشته است؟ آیا ارگان دیگری وجود دارد که جسد قبل از تحویل به پزشکی قانونی در آنجا نگهداری شود؟
پنجم- در بیمارستان رسول اکرم و احیانأ پس از آن، مراقبت های پزشکی در چه سطحی بوده است؟ آیا مداوای لازم و کافی بر روی کیانوش زخمی انجام گرفته است؟
ششم- اگر کیانوش در بیمارستان جانش را از دست داده، چرا بلافاصله به پزشکی قانونی منتقل نشده است؟
هفتم- وقتی برای شناسایی جسد به پزشکی قانونی مراجعه کردیم، علاوه بر اثر گلوله اول، اثر گلولهی دیگری در بدن او وجود داشت. از طرفی گزارش پزشکی قانونی ناقص بوده زیرا به این نکته که گلوله های موجود در جسد، از یک یا دو اسلحه و در یک یا دو زمان متفاوت شلیک شده یا خیر، اشاره ای نکرده است و فقط علت فوت را «اصابت گلوله» عنوان نموده است. چرا روز، ساعت فوت و دیگر جزییات نحوهی مرگ تشریح نشده است؟
هشتم- اگر دو گلوله، همزمان و در یک مکان به کیانوش اصابت نکرده، پس گلولهی دوم که یقینأ باعث مرگ او شده، کی، کجا، چگونه، چرا و توسط چه کسی به بدن زخمی او شلیک شده است؟
نهم- چرا نسخههایی از گزارش اسلحه شناسی و دیگر تحقیقات و گزارش های پرونده را تاکنون به ما یا وکیل پرونده تحویل نداده اند؟
دهم- با توجه به اینکه کیانوش ابتدا به بیمارستان رسول اکرم منتقل شده، اگر در آنجا جان خود را از دست داده، بنا به نزدیکی فاصله، باید به پزشکی قانونی واقع در غرب تهران تحویل داده میشد. چرا برخلاف روال معمول، جسد به پزشکی قانونی کهریزک که بسیار دورتر از بیمارستان رسول اکرم میباشد، تحویل داده شده است؟
یازدهم- تحویل دهنده جسد به پزشکی قانونی چه شخص یا اشخاصی و وابسته به کجا بودهاند و چگونه توانستهاند با آسودگی خاطر و بدون ترس از پیگیری و بازداشت، روزانه جسد خونین جوانی را که مورد اصابت دو گلوله قرار گرفته بود تحویل پزشکی قانونی دهند؟ چرا در نامه پزشکی قانونی بدون ارائه هرگونه جزئیاتی از آن شخص یا اشخاص تنها به عنوان «ناشناس» نام برده است؟
دوازدهم- عینک، لباسها، تلفن همراه و دیگر وسایل شخصی کیانوش در کجا نگهداری شده یا میشود و چرا آنها را به ما تحویل نمی دهند؟
سیزدهم- چرا با وجود دستگاههای اطلاعاتی، امنیتی و قضایی متعدد و بعضاً موازی تا کنون آمران و عاملان این جنایت معرفی، محاکمه و مجازات نشدهاند؟
بدین گونه برای همیشه دفتر زندگی کیانوش را بسته و در یک دنیا ماتم و اندوه را برای ما باز کردند. در این مدت چه روزهای سیاه و دشواری که بر ما نگذشت. غم از دست دادن کیانوش برای ما بسیار سنگین، فاجعهبار و زبان قاصر از گفتن آن میباشد. در این میان با خود میگوییم ای کاش نیروهای امنیتی، قضایی و نیروهای به ظاهر خودسر، از آزار خانوادههایی که عزیز خود را در حوادث پس از انتخابات از دست دادهاند پرهیز میکردند. بجز معدود افرادی در ردههای پایین تر مسئولیت که رفتار درستتری داشته اند، در اکثر موارد متاسفانه برخوردهای نامناسبی با ما صورت گرفت.
آیا بهتر نبود نیروهای امنیتی و اطلاعاتی بجای تحت فشار قرار دادن خانواده ای داغدار و عزادار و اطرافیانشان و ورود به حریم خصوصی آنان به اشکال گوناگون همچون شنود تلفن و کنترل رفت و آمدها، وقت و توان خود را برای رفع بخشی از ناهنجاریهایی که آشکارا و شبانه روز در سطح شهر کرمانشاه وجود دارد، صرف میکردند؟ خرید و فروش آسان مواد مخدر و داروهای روانگردان به هر مقدار، انواع فساد، فحشا و آسیبهای اخلاقی، زورگیری، فراوانی کودکان کار و خیابان، کودکان رها شده، تکدیگری بومی و غیربومی، ابتذال و تنفروشی، سرقت و ناامنی (در یک سال گذشته منزل ما سه بار مورد سرقت قرار گرفته است و در هیچ یک از موارد سارقان دستگیر نشدهاند)، عربدهکشی، گردنکشی و لاتگری با بازوهای بادکرده، افزایش وحشتناک مصرف قلیان، گسترش روزافزون خرافات، رشوهخواری، فالبینی و رمالی، از جملهی این ناهنجاریها است که با دقت کردن و قدم زدن در گوشه و کنار و مرکز شهر، پارکها، شهرکها و یا نگاهی به صفحات روزنامهها، این را برای کسانی که پیگیر شوند، روشن میکند.
همچنین سال هاست که کرمانشاه جولانگاه اراذل و اوباشی شده که با چاقو، قمه و شمشیر حریف میطلبند و کسی را یارای جلوداری آنها نیست. اینان به راحتی سوار بر موتور نمایش زور و قدرت میدهند، به این و آن حمله می کنند و هر کس که در دفاع از خود در مقابلشان بایستد با شدیدترین وضعی به او حملهور میشوند و با او برخورد میکنند. در اکثر موارد پیگیری های انتظامی و قضایی هم به دلایل متعدد از جمله بی عدالتی به جایی نمیرسد، در این حملات زنان و دختران هم از آسیبها مصون نیستند و به راحتی حق آنها نیز ضایع میشود و صلاح بر آن است که هر کس برای جلوگیری از ریختهشدن آبرویش، تسلیم شده و سکوت کند.
در این شرایط اسفناک زندگی در کرمانشاه، نیروهای اطلاعاتی و امنیتی نه تنها تاکنون اقدام عملی جدی و نتیجه بخشی برای پیدا کردن آمران و عاملان قتل کیانوش انجام ندادهاند بلکه بجای اینکه حافظ امنیت ما باشند، تهدیدی برای ما و اطرافیانمان شدند. آیا قتل کیانوش کم بوده که رفتار این نیروها، نیز باعث تحمیل اضطراب و فشار بر ما و دوستان و آشنایان مان شود؟ کار گذاشتن دوربین بر سر مزار کیانوش، کنترل رفت و آمد و تهدید خویشاوندان و آشنایان، به چه منظوری میباشد؟ در حالی که با وجود دوربین و کنترل همه جانبه، اراذل و اوباشی که چندین بار به سنگ مزار کیانوش تعرض کرده و به آن اسید پاشیدند و با کندن درخت سروی که مادر و دایهاش بر سر مزارش کاشتند به آن نیز رحم نکردند، هیچگاه بازداشت نشدند. ولی به بهانههای مختلف ما توسط پلیس امنیت، وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه بازداشت شدیم.
در زندان قزلحصار کرج و زندان دیزل آباد کرمانشاه، به بهانهی بازرسی بدنی، کامران را مجبور کردند تا برهنه شود و علاوه بر زندان اوین، یک ماه او را در بند زندانیان خطرناک، محکومین به اعدام و توزیعکنندگان و مصرفکنندگان مواد مخدر در زندان قزلحصار نگه داشتند. همچنین چند مرحله افسردگی شدید روحی برخی اعضای خانواده، باعث ماه ها بستری شدن در بیمارستان گردید. بازداشت و بازجویی از مادر، برادران و خواهران کیانوش و استفاده از چشمبند، برخوردهای غلط، غیرقانونی و توهینآمیز چه معنایی دارد؟ آیا این رفتارها انسانی است؟
باید گفت رفتار ارگانها و سازمانهای مسئول، خصوصاً در قوهی قضاییه در مواجهه با پروندهی قتل کیانوش بسیار ناعادلانه، سوالبرانگیز و به دور از انصاف و انسانیت بوده است. مسئولین ذیربط از وظیفه خود در این پرونده شانه خالی کرده، دروغ گفته و فرافکنی میکنند. دردآورتر و جالبتر اینکه در مواردی بجای محکومیت این جنایت بزرگ، بیشرمانه آن را انکار میکنند. دروغگو، خائن و خائن، ترسو است. اما در جواب دروغگویان و انکارکنندگان واقعیات باید گفت که اگر کیانوش کشته نشده پس چه اتفاقی برایش رخ داده است؟ و او اکنون کجاست؟!
مطمئناً تغییراتی که بلافاصله در شکل ظاهری ساختمان پایگاه بسیج ۱۱۷ عاشورا صورت گرفت نیز در راستای همین ادعا و برای پاک کردن صورت این مساله است؟!
بر کسی پوشیده نیست که مناطق مختلف از نظر امنیتی و نظامی تقسیمبندی شدهاند و هر منطقه مسئولی دارد و امکانات، تعداد نفرات، اسلحه ها، گلولهها و جزئیات یک مرکز نظامی ثبت بوده و در اختیار مقامات و سازمانهای فوق قرار دارد. چگونه ممکن است در یک پایگاه، گلولههای متعددی به سوی افراد شلیک شود اما مسئولین مربوطه نتوانند بفهمند چه اتفاقی و چگونه رخ داده است؟
با اینکه بارها گفتهایم دیه و مواهب نمی خواهیم، قاتل را معرفی کرده و پاسخ پرسش هایمان را بدهند، همواره مراجع مختلف به شکلهای گوناگون، به خانواده و وکیل مان پیشنهاد دریافت دیه داده اند. حضور افراد از طرف ارگانها و سازمانهای مختلف حکومتی در منزل ما و آوردن تابلو، لوحها و … برای به اصطلاح دلجویی به چه منظوری بوده است؟
کسانی هم بودند که تلاشهای فراوانی کردند تا به دلایلی جالب از جمله همنوردی کیانوش با دانشجویان در برنامههای کوهنوردی و تنبورنوازی برای آنها او را که به ملیت ایرانی و هویت کُردی خود افتخار میکرد، به حزب یا گروهی مشخص منسوب کنند تا بتوانند جنایت رخ داده را وارونه جلوه دهند و از این طریق خانواده را به سکوت وادار کنند. هر روز داستانی تازه به شکلی جدید و با سرمایهگذاری کلانی عنوان میشود. شاید امروز ثروت، قدرت و منفعت، نویسنده و کارگردان و بازیگران فیلم سرتاسر دروغ «قلادههای طلا» و امثال آن را به ساختنش ترغیب کند؛ ولی مطمئناً خون کیانوش و کیانوشها، خائنان راه آزادی این کشور را خوار و رو سیاه خواهد کرد.
ما، همهی مسئولین را به رعایت اخلاق، انصاف و انسانیت در گفتار و رفتار دعوت میکنیم. پیشنهادمان هم به مسئولین امنیتی این است در روزهایی با لباس عادی! و به قصد کنترل رفت و آمدها بر سر مزار کیانوش در قطعه ۵۸ آرامگاه باغ فردوس کرمانشاه یا آن حوالی حاضر میشوند، حرف های مردم را هم گوش کنند که چه میگویند و با چه عناوینی از آنها یاد میکنند! و نسبت به اعمال و رفتارهایشان چه نظری دارند.
از کسانی هم که سعی کردند از زبان خانوادههای جانباختگان حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری، نامزدهای معترض در انتخابات یا همفکران آنان را مسبب رخ دادن این جنایت بدانند و یا حتی یک یا چند نفر از دوستان و یا همفکران کیانوش را به عنوان قاتلانش معرفی کنند، باید پرسید در ذهنتان چه میگذرد؟ آیا دایه مهربانتر از مادر شدهاید که از طرف خانوادهی ستم کشیده ما این گونه سخن میگویید و برای این و آن خط و نشان میکشید؟ چه کسی به شما اجازه داده است در تریبونها و رسانههایی که ناعادلانه بر آن چنگ زده و اشغال کردهاید با گستاخی تمام به جای ما اینگونه ابراز عقیده کنید؟
در این میان بسیاری از نخبگان سیاسی و مدنی و برخی مدعیان اصلاح طلبی نیز، در حوادث پس از انتخابات، به درستی عمل نکردهاند و در مواردی تناقض، تضاد و کوتاهی در رفتار و گفتارشان نمایان شد
خانواده آسا آرزوی آزادی هر چه سریعتر همهی زندانیان سیاسی و عقیدتی کشور را دارد.
به امید آزادی و سرافرازی ملت ایران
خانواده آسا
۱۱ آذر ۱۳۹۱