براستی چه چیزی اینهمه ترس و تسلیم طلبی در مقابل رژیمی که به گفته خودشان محکوم به زوال و نابودی است را توجیه می کند؟
اگر آنها را متهم به ترس از قیام مردم نکنیم، چه چیز دیگری برای ارائه کردن در چنته دارند؟
نگاهی به اتفاقات بعد از افتضاح مراسم 22 بهمن که به بار آوردند، نشان می دهد که آنها از گذشته درس نگرفته و همچنان مردم را به سازش و تسلیم در مقابل خشونت و جنایات رژیم فرامیخوانند.
بعد از تظاهرات 22 بهمن که علیرغم تلاشهای همه جانبه رژیم، مردم توانستند تداوم قیام شجاعانه خود را تضمین کنند، اتفاقات و رویدادهایی که در درون نظام ولایت رخ داد، حاکی از ادامه گسست و غیرقابل حل بودن تضادها و تعمیق شکاف در بالا بود.
در اسفند ماه امسال سه رویداد نه چندان مهم ولی پرسرو صدا در درون نظام ولایت فقیه رخ داد. اولین آنها نشست مجمع تشخیص مصلحت نظام بود که با ریاست رفسنجانی برگزار گردید. قبل از تشکیل این نشست، ذهن و حواس جماعت «اصلاح طلب» رانده شده از نظام، روی عدم ابقای رئیس این مجمع در پست خود متمرکز شده بود. به دنبال اختلاف و شکاف عمیق شونده بین او و ولی فقیه، این امر، منطقی به نظر میرسید و عده ای از هر دوسو، روی آن شرط بندی کرده بودند. این کار اگر انجام می شد از نظر اینها اگرچه یک قلدرنمایی از طرف ولی فقیه، ولی شانسی برای قوی تر شدن طرف مقابل بوجود می آورد تا از وزنه سنگین این آخوند کهنه کار استفاده کند. این نمایش آنطور که منتقدان ولایت فقیه خواستند پیش نرفت و رفسنجانی در یک زدوبند ضمنی و شکننده، ریاست خود را بر این ارگان خنثی که بوی پوسیدگی آن مشام حتی شرکت کنندگان را آزار می داد، حفظ کرد.
جلسه مجمع تشخیص مصلحت نظام با سخنرانی رئیس، و گردوخاک تغییر قانون انتخابات آغاز شد. از همان ابتدا که محسن رضایی دبیر این ارگان مصلحتی، اعلام کرد که قانون انتخابات دستکاری می شود، طرفداران کم فهم «گشایش در نظام ولایت» و کج فهم های معتقد به «تغییرات تدریجی» در این نظام، از اجابت یکی از خواسته های آقای میرحسین موسوی مبنی بر تغییر در سیاست انتخابات، دم زدند و این شائبه را پراکندند، که نقطه آغاز تسلیم ولی فقیه و سازش با آنها، با هدایت رفسنجانی آغاز شده است. این جریانات که در خارج کشور خود را «اتاق فکر جنبش سبز» می نامند، تا جایی پیش رفتند که خوشبینانه، از تن دادن ولی فقیه به آزادی زندانیان «سبز» و برگشتن سپاه پاسداران به داخل پادگانها تا پایان سال، صحبت و آنرا تبلیغ نمودند. در پایان هم برای خالی نکردن دست خود تا دیدن نتیجه این پیشنهادات مدبرانه!!، این اقدامات نسیه را، ترفندهای بی نتیجه ولایت خواندند.
اما جلسه مجمع تشخیص مصلحت نظام بی سرو صدا خاتمه یافت و نتیجه آنرا آخوند «علی رازینی» معاون آدمکش رئیس قوه قضائیه رژیم در حاشیه نشست مجمع، به این شرح ارایه داد:
«طرح مجمع تشخیص مصلحت نظام در خصوص کمیسیون انتخابات به عنوان پیشنهاد تقدیم رهبر معظم انقلاب می شود و در صورت تصویب ایشان به مجلس ارائه خواهد شد...».کلیات این طرح که اینهمه سروصدا حول آن ایجاد شده است، از آن جهت مهم می نماید که گویا نظارت استصوابی شورای نگهبان را برای تایید صلاحیت کاندیداها در نمایشات انتخاباتی رژیم، منتفی، و این امر به ارگان دیگری محول می شود.
این توهمات بچه گانه در مورد تزلزل و تسلیم ولی فقیه در این مورد بخصوص، یکبار دیگر با تاکید «رضا طلایی نیک» معاون امور قوا و شوراهای دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظام، در گفتگو با خبرنگاران بر آب نشست. نامبرده با صراحت اعلام کرد که«هر گونه تغییر و اصلاح در قوانین انتخابات در چارچوب قانون اساسی و سیاستهای کلی نظام پس از ابلاغ مقام معظم رهبری فقط در مجلس انجام میشود و لذا برخی شبهات و ابهامات مطرح شده در هفته اخیر مبنی بر ورود مجمع در قانونگذاری صحت ندارد. کنار گذاشتن شورای نگهبان و کاهش و وظایف اختیارات آن درهیچ پیشنهادی مطرح نشده است. شورای نگهبان از نهادهای تضمینکننده اسلامیت و جمهوریت نظام است و تضعیف شورای نگهبان یا مجمع تشخیص از رفتارهای انحرافی است که باید دوستداران نظام مراقبت کنند.»به این ترتیب این اجلاس به پایان رسید و رئیس، صندلی خود را حفظ کرد اما «سر زخم» همچنان باز ماند.
رویداد دوم این ماه برگزاری پرسروصدای هفتمین اجلاس دوره چهارم مجلس خبرگان رژیم بود که آنهم با همین انتظار آغاز شد که آیا رئیس آن می تواند صندلی خود را ولو با پایه های لرزان حفظ کند یا نه؟
پیشتر بعضی از مقامات باند ولی فقیه در صحبتها و مناسبتهای مختلف، با تهدید حذف رفسنجانی از ریاست مجلس خبرگان، از او خواسته بودند سربراه شود و جانب ولی فقیه را بگیرد. سردمدار و رقیب اصلی رفسنجانی در این عرصه آخوند یزدی بود که از سالها قبل در خصومت و رقابت با رفسنجانی گوی سبقت از دیگران ربوده بود. اجلاس خبرگان خفته و فرسوده با غیبت رقیب اصلی رفسنجانی به بهانه بیماری برگزار شد. در ابتدا رفسنجانی یادی از او کرد و گفت «آیت الله یزدی بیمار است و باید ملاحظه بیماری شان را کرد» و بعد صحبتهای خود را در سکوت و بی تفاوتی و خلسه خبرگان ادامه داد.
مسایلی که رفسنجانی در این سخنرانی مطرح کرد چیز تازه ای نداشت. تنها تغییر در لحن او و باج های پی در پی اما نسیه به ولی فقیه ارتجاع بود که هیچکدام از ایادی خامنه ای را گول نزد.
در این جلسه رفسنجانی ابتدا زمزمه های سر داده شده قبل از برگزاری اجلاس برای بکار انداختن مکانیسمهای خلع ولی فقیه که طبق قانون در صلاحیت و قدرت مجلس خبرگان است، را به کلی سرپوش گذاشت و با صراحت از توان و صلاحیت ولی فقیه در آرام کردن اوضاع دم زد. او ضمن تشکر از حضور میلیونی مردم در 22 بهمن، حضور (منافقین) در پارلمان اروپا را توطئه آمریکا خواند و دین خود به ولی فقیه را در این مورد ادا نمود. رفسنجانی تاکید کرد که که رهبر نباید «سیبل» شود و هرکس هر چه کرد به اسم او تمام شود. و بالاخره اذعان کرد که برای وحدت باندهای مختلف و آرام کردن اوضاع هیچکس را بهتر از رهبری نمی شناسد.
کلیه این باجهای نسیه به گوش سنگین دارودسته ولایت فرو نرفت. شاهرودی و دری نجف آبادی در سخنرانیهای خود به صراحت از او خواستند موضع خود را در برابر ولی فقیه روشن کند. بعضی دیگر گفتند که صحبتهای رفسنجانی خبرگان را قانع نکرده است.
در این اجلاس دو میهمان هم دعوت شده بودند. منوچهر متکی وزیر امور خارجه، ظاهرا برای اطمینان دادن به دایناسورهای ارتجاع در مورد رفع خطر تهدیدات خارجی، و محمد علی جعفری فرمانده سپاه پاسداران، برای توضیح و توجیه و اطمینان دادن به آنها در مورد مهار تهدیدات داخلی و خطر مردم.
البته وظیفه این فرد با توجه به نقش او در سرکوبی و کشتار مردم، به خط کردن فسیلهای خبرگان در پشت خمیده ولی فقیه و ترساندن کسانی باید بوده باشد که چشم و گوش به رئیس آن سپرده اند.
اجلاس خبرگان با صدور یک بیانیه در مدح و رسای ولی فقیه خاتمه یافت. در این بیانیه که دری نجف آبادی آن را قرائت کرد، خامنه ای به عرش اعلا برده شد و از او در اداره کشور تمجید فراوان به عمل آمد و «فتنه» مردم خاتمه یافته تلقی شد.
سومین صحنه آرایی بعد از تشکیل و خاتمه اجلاس خبرگان روی داد. بارعام ولی فقیه به خبرگان و رئیسش
در این جلسه که بشدت غیرعادی می نمود، ولی فقیه ارتجاع در جمله ای تهدید آمیز به رفسنجانی خطاب به حاضرین گفت:
«در نظام اسلامی برخلاف غالب کشورهای مدعی دمکراسی، باندهای قدرت و ثروت تعیین کننده آرای مردم نیستند و ملت به تشخیص خود تصمیم می گیرد البته ممکن است این تشخیص در موردی غلط باشد اما بهرحال تصمیم مردم است و باید در مقابل آن تسلیم بود.»
خامنه ای مسئله اساسی نظام را حفظ هویت و مرزها و شاخص های آن تعیین کرد و گفت
«کسانیکه هندسه و هویت نظام را که در قانون اساسی و حکمیت و داوری قانون متبلور شده است قبول دارند جزو مجموعه نظام بشمار می آیند اما افرادی که با حرف و عمل و تحریک، این مبانی را زیر پا می گذارند به دست خودشان صلاحیت حضور در مجموعه عظیم نظام را از دست می دهند.»
صحبتهای خامنه ای در این جلسه در ابتدا بصورت کامل در پایگاه خبررسانی او منعکس نشد. پاسخ ولی فقیه به اقدامات مجمع تشخیص مصلحت، برای تغییر قانون انتخابات، در تاریخ 19 اسفند در متنی جدید با اضافه کردن موضوع انتخابات، چاپ و به اطلاع «برادران سابق» و «خواص بیبصیرت»، به شکل زیررسانیده شد.
«این طرح وقتی در مجمع تشخیص مطرح بشود، بالاخره نظر مجمع، نظر مشورتی است؛ این پیش ما خواهد آمد و آن چیزی را که معتقَد (مورد اعتقاد) ماست، اعمال میکنیم و به عنوان سیاست کلی گفته میشود. شورای نگهبان وظایفی قانونی دارد و به این وظایف مصرح در قانون اساسی (که نظارت بر انتخابات و تشخیص صلاحیتها و این چیزهاست) باید تعرض نشود».
این قسمت از صحبتهای خامنه ای نشان از تهاجم ولی فقیه به رقیبانی است که سعی می کنند او را با نصیحت به راه راست بکشانند. خامنه ای با دیدن تردیدها و ترس های طرف مقابل هر روز جری تر می شود و ترفند جدیدی بکار می گیرد.
حرف آخر ولی فقیه، فرمان به تسلیم و اطاعت بی چون و چرای مخالفین است. او در عین ضعف و فرسودگی با لجاجت سعی در کنترل اوضاع و بقول خودش «خواص» دارد هرچند که در این کار ناموفق است.
هرچه اوضاع انفجاری تر می شود و اعتراضات و قیامهای مردم اوج و شدت بیشتری می گیرد، او کنترل خود و اوضاع نابسامان رژیمش را بیشتر از دست می دهد. این حقیقتی است که امروز برکسی پوشیده نیست و عربده های توخالی و تهدیدهای او کسی را حتی در درون نظام نمی ترساند.
همانطور که در بالا گفته شد، معلوم نیست کسانی که بسهم خود فرصت 22 بهمن را با سازش و تسلیم طلبی محض از مردم گرفتند و به شکست مفتضحانه تاکتیک خود به کرات اذعان کردند، چگونه بار دیگر آرزو دارند مردم به آنها گوش کنند و فرصت درخشان چهارشنبه سوری را با تبلیغ این گونه تاکتیک ها به نفع رژیم بسوزانند. این تلاشها و فرافکنی های آنها اگر برای حفظ این رژیم پوسیده و باقی ماندن در «هندسه» نظام نیست، پس برای چیست؟
نابسامانی و ضعف ولی فقیه و ترس او از ایجاد تغییرات حتی اندک در درون نظام در موارد بالا بخوبی مشهود است. سئوال برای کسانی که به این امر باور دارند اینستکه آیا در حال حاضر فشار اجتماعی در همه زمینه ها، کار را به نفع مردم هموارتر می کند یا سازش و تسلیم و نرمش مدعیان، با عامل و باعث این همه فلاکت؟
به نظر می رسد معنی فشار از پایین نزد این مدعیان، فشارهای کنترل شده بمنظور چانه زنی در بالاست و نه حتی در خدمت «تغییرات تدریجی» مورد ادعایشان در این نظام.
ترس مردم مدتهاست فروریخته و همراه با آن، تهور و شجاعت آنها برای به میدان آمدن برای تغییرات رادیکال و سرنگونی کامل این رژیم خودنمایی می کند و این آن چیزی است که ترس و وحشت از آینده را در وجود سازشکاران نهادینه کرده است.
چهارشنبه 19 اسفند 88 برابر با 10 مارس 2010