شبنم مددزاده ـ زندان اوین: من خطاب به شما که آمدید و رفتید، می‌نویسم

چند روزی است که زندان اوین و بازدید اعضای کمسیون امنیت ملی مجلس از آن، سر تیتر خبر‌ها شده است.

من خطاب به کسانی که آن روز آمدند و رفتند، می‌نویسم. کسانی که با دیدن آن همه سختی و مصیبت به دستاورد‌هایشان بالیدند.

شنیدند بی‌آنکه مسئولیتی در برابر حرف‌ها حس کنند. بی‌آنکه بدانند و یا بخواهند که بدانند از چونان هیأتی که از پس زمان‌ها آمده است، انتظار شنیدن از سپیده و طلوع نیست.

انتظار شنیدن جفاهای رفته هم از کلیدداران اوین نمی‌رود. تنها نکته حائز اهمیت از همه این تبلیغات، افتادن پرده‌های دروغ به دست خودشان بود. اعتراف به وجود زندانیان سیاسی و عقیدتی در زندان‌ها که تا همین چند ماه پیش، انکار می‌شد در جوابیه‌ها به قعطنامه‌های نقض حقوق بشر، تا کنفرانس و تا مصاحبه‌های مطبوعاتی.

بله، ما زندانیان سیاسی و عقیدتی هستیم. شما از "سلامتی کاملی" حرف زدید که دو سوم زندانیان اینجا از آن برخوردار نیستند. چند نمونه‌ای هم که صحبت‌هایشان به میان آمد، نتوانست غبار از چشم‌های شما بروبد.

بله، شما از کم سویی چشم "کبری بنازاده"، زنی ۶۲ ساله با پنج سال محکومیت، به علت عمل جراحی اشتباه در طول بازداشتش و از کلکسیونی از بیماری‌های "مطهره بهرامی" با ۵۹ سال سن و محکومیت ۱۵ ساله که دکتر زندان اوین، استراحت مطلق را برای او تجویز کرده و هنوز دستور عکس برداری برای تشخیص و درمان بیماری‌هایش اجرا نشده است تا بیماری لاعلاج "زهرا منصوری"، ۶۰ ساله. شما این شرایط را "سلامتی کامل" تعبیر کردید.

آن روز تمام واژه‌ها و کلمات و صدا‌ها از جفا‌ها و بی‌عدالتی‌هایی که بر آن‌ها رفته بود، می‌گفت و شما آن‌ها را نشنیدید. مهوش شهریاری، عضو هیات مدیره جامعه بهائیان ایران که از سال ۸۶ در زندان است، از ۲۰ سال حکمی که برای او و دیگر یارانش صادر شده است و از دو سال و نیم شرایط سخت نگه داری در ۲۰۹ وزارت اطلاعات گفت. ژیلا بنی یعقوب، روزنامه نگار که از حکم ۳۰ سال محرومیت از شغلش گفت. صحبت از ۱۵ سال حبس برای «مریم اکبری منفرد»، مادر سه دختر هفت تا ۱۴ ساله که وثیقه یک میلیارد تومانی او هم نتوانست فاصله بین او و فرزندانش را کم کند. یا «صدیقه مردای» زنی ۵۱ ساله که با اعمال نفوذ بازجوی دهه ۶۰ و حضور در دادگاه، به ۱۵ سال حبس محکوم شد.

آری این زنان همه در آنجا بودند، در پیش چشمان شما و شما، آن‌ها را ندیدید و رنج‌هایشان را نشنیدید.

شما گفتید که هیچ زندانی سیاسی و عقیدتی در رجایی شهر ندارید. این در حالی است که هشت نفر از ما زنان زندانی، برادر، همسر یا پدر و پدر بزرگمان در میان آن ۷۳ نفری هستند که هم اکنون در آن زندان نگه داری می‌شوند. ما نمی‌دانیم شما چگونه آن‌ها را انکار می‌کنید.

گفتید که اوین هتل است.

زندانیان با کمک خانواده‌هایشان این حداقل امکانات را برای تداوم سلامتیشان فراهم کرده‌اند. با تمام این‌ها من می‌پرسم، شما چرا راضی نشدید تا فرستادگان حقوق بشر سازمان ملل را در این هتل پذیرایی کنید تا ما هم به عنوان ساکنان این هتل، استقبال شایانی از مهمانانتان می‌کردیم و حق مهمان نوازی را به جا می‌آوردیم.

برای کمک به افزایش اطلاعات عمومی شما این را اضافه کنم که از این نوع هتل‌ها در این کشور فراوان است. از رجایی شهر گرفته تا کرمان و بهبهان و ایذه که درخشش ستارگانش چشمگیر است. آری شما از راز عمیق انسان‌ها بی‌خبرید. همچون زمستان که از راز درختان ایستاده، بدون آنکه بداند، نطفه بهار در زهدان آن‌ها بسته شده است.