م بهار: آن دو روز تاریخی

34سال پیش، خمینی انقلاب ضدسلطنتی ایران را ربود.

ین انقلاب از سیلاب خون مجاهدین و فدائیانی بر خاسته بود که در سیاهترین دوران اختناق شاه سلطه مخوف او را به چالش کشیده بودند. در دورانی که خمینی و خیل آخوندهای همسرشت او به گوشه یی خزیده بودند و جرأت کوچکترین زمزمه مخالف شاه را نداشتند، این قهرمانان، یگانه راه  شکستن بن بست مبازراتی را در فداکاری و جانفشانی عنصر پیشتاز یافته و به میدان های نبرد و به جانب تخت های شکنجه و چوبه های تیرباران شتافتند. دیری نپایید که صحت کشف بزرگ پیشاهنگان خلق به اثبات رسید، خون جوشان راهگشایان مجاهد و فدایی، فضای منجمد اختناق را در هم شکست و پایه های حکومت  شاهنشاهی را به لرزه درآورد.
اما  قیام مردم هنگامی آغاز شد که پیشتازان ضربه زدن به طلسم اختناق یعنی همان به قول پدرطالقانی گشایندگان راه جهاد، خود در بند و زنجیر بودند و خمینی با سوء استفاده از خالی بودن صحنه و با سود جستن از شرایط مساعد بین المللی و زدو بندهای پشت پرده، بر موج خون پیشتازان سوار شد و انقلاب را به سرقت برد. هدف خمینی آوار کردن انقلاب مردم ایران بر سر خودشان و همان پیشتازان راهگشا بود. سرقت انقلاب و به مسلخ بردن آزادی هایی که حاصل آن بود در ادامه به دومین واقعه تاریخی مهم این ایام یعنی حماسة 19بهمن1360 انجامید. جایی که باز هم همان پیشتازان در برابر آزمایش تاریخی دیگری قرار گرفتند. این سمبل های نسل بپاخاستة بازهم  درس فدا و پایداری تا آخرین نفس در برابر ظلم و دیکتاتوری را در تاریخ ایران بهثبت رساندند و بر هدف شوم خمینی که خاموش کردن همیشگی فریاد آزادیخواهانه مردم ایران بود، مهر ناکامی تاریخی زدند.  
در آن سحرگاه خونین در روز دوشنبه 19بهمن 1360، خیل پاسداران جنایتکار، کمیته چی ها و انبوه مزدوران اطلاعات رژیم آخوندی با تجهیزات نیمه سنگین و پشتیبانی هلی کوپتر به پایگاه سمبل زند انقلابی مجاهد خلق، اشرف رجوی و سردار خیابانی یورش بردند و جنگی نابرابر آغاز شد. در یک طرف اشرف و موسی و یاران پاکبازشان بودند و در سوی دیگر دشمن ضدبشری با صدها تن از مزدوران تا دندان مسلح و تمامی آنچه که رژیم میتوانست در آن صحنه مشخص به میدان بیاورد.
در اندک زمانی غریو سلاح های مجاهدین در آن سحرگاه سرخفام در دامنه البرز طنین  انداز شد. و آتش خشم خلق را بر سر و روی مزدوران فرو ریخت. وقتی پس از ساعت ها نبرد, صدای غرش مسلسل ها خاموش شد و  دود ناشی از انفجارها و سوختن پایگاه فرو نشست، نصیب دشمن چیزی جز پیکر به خون خفته مجاهدین نشد.
یکی از زندانیان سال60  اخیراً در گزارشی تشریح کرده است که چطور پیکرهای به خون خفته اشرف و موسی و مجاهدان همرزمشان را به حیاط زندان اوین منتقل کرده بودند و لاجوردی مجاهدان اسیر را دسته دسته بر سر این پیکرهای پاک میبرد و عربده میکشید که «رهبرانتان را ببینید» و «همه چیز تمام شد».
بیچاره خمینی و همه دژخیمان او نمیدانستند که «پایان فاجعه، آغاز حماسه بود»
آری آنچه در  19بهمن اتفاق افتاد یک پایان نبود. یک آغاز بود. فرازی پرشکوه از راهی که از آن روز تا امروز هر لحظه و هر روز اوجی بیشتری یافته و شتابی فزاینده پیدا کرده است.  
آن روز لاجوردی دژخیم مست از بادة قدرت و جنایت در کنار پیکرهای پاک شهیدان و در برابر دوربین تلویزیون گفت: «کمر مجاهدین شکست» و بعد هم سایر آخوندها گفتند: «تمام شدند». حالا 31سال بعد باز هم در روز 19بهمن هستیم و  جهان دارد نظاره میکند. چه کسی نمی فهمدکمرش طلسمش و همة ارکانش درهمشکسته و به سراشیب دوران سرنگونی رانده شده و چه کسی سرشار و جوان و شاداب بر قلة پیروزی ها ایستاده است؟ آیا این رژیم ولایت فقیه نیست که توسط مقاومت ایران طی 3دهه رویارویی پشتش بهخاک مالیده شده و اکنون در محاصرة بحرانها نه راه پس دارد و نه راه پیش؟ رژیمی که سردمداران و باندهایش بهاذعان رفسنجانی دارند یکدیگر را تکه تکه میکنند، در مجلسش جرقة انفجار خورده است، با فروپاشی و فلج اقتصادی فاصلهیی ندارد، عمق استراتژیکش در سوریه در حال فروریختن است و جاپایش در عراق در زیر پای مردم به پاخاسته و خشمگین میلرزد؟ و با جامعهیی روبهروست که زبانة آتش خشم انفجاریش -که آتشینترین در سراسر خاورمیانه است- از زیر خاکستر سرک میکشد؟ بله این وضعیت رژیمی است که آن روز در 19بهمن 31سال پیش سرجلادش از شکستن کمر مجاهدین دم میزد. در مقابل مجاهدین را میبینیم که به عنوان ستون فقرات مقاومتی سراسری و سازمان یافته متکی به نیرویی عبور کرده از انقلاب رهاییبخش مریم پرقدرت، استوار، سرفراز و منسجم ایستاده است. با اتکا بههمین نیرو، بهیمن رهبری پاکباز مقاومت، آنچه را که نشدنی مینمود، محقق کرده است. راهبندهای ارتجاعی و استعماری را درهم شکسته و قلههای پیروزی را درنوردیده است. مقاومت ایران با تلاش های شگفت انگیز رئیس جمهور برگزیده اش اکنون دو لشگر عظیم از پشتیبانان اشرفنشان و حامیان بین المللی دارد که با نیرو و انگیزهیی سرشار مبارزات آزادیخواهانة مردم ایران را پشتیبانی میکنند. بله حالا جهان شاهد و گواه است که چگونه فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران در آستانة مرگ و نابودی است و مجاهدین و مقاومت ایران خیز پرش نهایی را که پرش شیر است برداشته اند تا ایران زمین را از لوث وجود ولایت فقیه پاک سازند و بهاران جاویدان را به سرزمین شیرو خورشید بازگرداند.
اکنون این نسل عبور کرده از هفت دریای آتش و خون، با اعلام مؤسسان چهارم توسط مسعود رجوی و برپا دادن به ارتش آزادیبخش ملی ایران، آمادگی خود را در سراسر میهن اعلام میکند، آمادگی برای محقق کردن همان فرمانی که در برنامه های اخیر همیاری با سیمای آزادی، انفجار لبیکش را  در سراسر میهن و چهارگوشة جهان شاهد بودیم.  
این است معنی بقا و ماندگاری، آنگونه که سردار خلق موسی ترسیم کرده بود. او گفته بود: ممکن است ما را بکشید، ممکن است ما را زندانی کنید، اما این فکر ماندنی است و تأکید کرده بود که آینده مال شماست و نیروهای میرا از صحنه محو خواهند شد. امروز ما شاهد تحقق آن سخن سردار هستیم. آخر معنای شکست و پیروزی و فنا و بقا بستگی به دیدگاهی دارد که هرکس یا جریان با آن به هستی نگاه میکند. از نگاه آنکس که بودن و بقا را تنها در ادامة حیات حقیر و حیوانی خودش میبیند، البته که فدا شدن در راه آرمان و آزادی مردم نابودی و پایان کار است، اما آنکس که به بقای آرمان میاندیشد، اوست که میتواند در امتداد سنت حنیف و مسعود ماندگاری واقعی را رقم بزند.
سمبل زن انقلابی مجاهد خلق شهید قهرمان اشرف رجوی همین واقعیت در یکی از نامه هایش همین واقعیت را با زیبایی تمام تأکید کرده است. اشرف قهرمان جمله یی را نوشته که امروز هم گویای وضعیت دشمنان مجاهدین و مماشاتگران با آنهاست: «این سیل خروشان هستی است که پیش میرود و چقدر احمقند اینها، این سنگریزه ها که میخواهند جلو حرکت آبشار و سیل خروشان هستی را بگیرند. خنده دار است، با چی دارند میجنگند؟ با خدا؟».
البته واقعیت را از ابراز وحشت های مداوم دشمن ضدبشری به خوبی میتوان فهمید. این روزها آخوندها و کارگزاران رژیم از هر فرصتی استفاده میکنند تا از ترس مجاهدین جیغ بنفش بکشند. یک روز مجاهدین را  الهام دهنده اصلی قیامها اعلام میکنند و از قیام عاشورا، تا اعتراض بازاریان را به مجاهدین نسبت میدهند و یک روز مجاهدین را عامل اصلی شقه و انفجار تضادهای درون خود معرفی میکنند. علت این وحشت رژیم از مجاهدین چیزی نیست جز  آن که هسته اصلی مقاومت سازمانیافته مردم ایران در مصاف با سنگین ترین توطئه های دشمن پیروز بیرون آمده است و به اصلیترین تهدید موجودیت فاشیسم مذهبی تبدیل شده است. مجاهدان آزادی در اشرف و لیبرتی حملات نظامی دشمن و  ضرب‌الاجلها و توطئه های پیاپی آن را یکی بعد از دیگری به شکست کشانده اند و اکنون در مؤسسان چهارم ارتش آزادیبخش ملی ایران به ظرفیت و انسجامی بیمانند دست پیدا کرده اند. از سوی دیگر با فرمان برپایی یکانهای ارتش آزادیخش توسط رهبر مقاومت، بدنه این جنبش در داخل ایران نیز روز به روز در حال گسترش است.  
در عرصه جهانی هم خواست مردم ایران برای تغییر رژیم  که مقاومت ایران آن را نمایندگی میکند بیش از پیش به خواستی مشروع با استقبال گسترده افکار  عمومی جهان تبدیل شده است. این دستاورد بزرگی است که به یمن تلاشهای رئیس جمهور برگزیدة مقاومت ایران و یاری جبهه گسترده یی از وجدان های پاک و بیدار بشری در سراسر جهان حاصل شده است. اکنون حق  مردم ایران برای مقاومت و سرنگونی این رژیم به عنوان حقیقتی انکار ناپذیر و غیرقابل چشم پوشی در برابر همه قدرتها قرار گرفته است و عاملی تعیین کننده در شکل دادن سیاستهای جهانی است.
در سالگرد حماسة جاویدان 19بهمن 1360 و در آستانة سالگرد انقلاب ضدسلطنتی مردم ایران بار دیگر یاد و خاطرة شهیدان و قهرمانان این دو واقعة تاریخی میهنمان زنده والهام بخش و نوید دهندة پایان دیکتاتوری ولایت فقیه و فرا رسیدن بهاران پایدار آزادی وحاکمیت مردمی در ایران زمین است.