محمد حسین توتونچیان: غرامت عظیم و رسوایی بزرگ

در تاریخ آمده است وقتی‌ اسکندر مقدونی به ایران حمله کرد داریوش سوم همواره از لشکریان اسکندر فرار میکرد، تنها مقاومتی که در مقابل این لشکر وحشی و لجام گسیخته شکل گرفت مقاومت یک سردار ایرانی‌ به نام آریو برزن بود که راه را سه‌ روز بر لشکریان اسکندر بست. بعد از فتح این گلوگاه اسکندر در صحنه حاضر شد از فرمانده هانش پرسید چه گونه این گلوگاه را فتح کردید؟ گفتند: چوپانی در مقابل اندکی‌ ناچیز طلا راه میان بر را به ما نشان داد. دستور داد چوپان را آوردند. پاهایش را سر و ته به درختی بستند و با شمشیر از وسط دو نیمش کردند و بدینسان بود که آن چوپان مظهر خیانت و جدّ بزرگ همه بریدگان و خیانتکاران قرار گرفت. بعد از آن در طول تاریخ هر گاه که دیکتاتورها در مقابل  دلاورانی سلحشور قرار می‌گرفتند به باز تولید این چوپان می‌ پرداختند. این چوپان روزگاری در کسوت افشین ظاهر شد و بابک خرمدین را از قلعه کلیبر به نزد خلیفه در بغداد برد، روزگاری دیگر در کسوت خالو قربان ظاهر شد و مخفیگاههای سردار جنگل را به دشمن نشان داد و زمانی در کسوت آخوندی مرتجع به نام کاشانی، مرشد خمینی، به نهضت ملی و ضد استعماری مردم ایران به‌رهبری دکتر مصدق، خیانت کرد، به ارودی دیکتاتوری شاه و کودتای ارتجاعی - استعماری 28 مرداد پیوست و بدین سان در سر نگونی حکومت ملی‌ مصدق سهیم شد. در زمان ما، اما به دلیل ماهیت مادون ارتجاعی و فوق دیکتاتوری رژیم جمهوری اسلامی، این چوپان با تولید پست ترین و ضدانسانی ترین محصولات این پدیده به صحنه آمده است. کسانیکه حیله گری و قساوت رژیم جمهوری اسلامی را در زندانها تجربه کرده‌اند میدانند که تسلیم در مقابل این رژیم پایان کارشان نیست. بلکه باید به هر ذلتی در مقابل آخوند ها تن دهند. رژیم مضافا بر به کارگیری تمامی ارگانها و تریبونها و کارگزاران و عوامل رسمی تبلیغاتیش برضد مجاهدین، انرژی و امکانات و بودجه های سرسام آوری بر روی ترویج و انتشار و نشخوار مهوع ترین کثافات و فرافکنی های آخوندی - پاسداری توسط مزدوران استخدام و اعزام شده به خارجه برضد مجاهدین و مقاومت ایران به عنوان دشمن اصلی و تهدید اصلی موجودیت خود اختصاص میدهد و در این زمینه به خصوص در این مرحله حساس که وحشت سرنگونی تار و پود این رژیم را به لرزه درآورده به نحو دیوانه واری همه رکوردها را پشت سرگذاشته است. تلاشی مذبوحانه و کاری عبث که تا به حال به ضدّ خودش تبدیل شده است. در قانون مبارزه میزان غرامت را طرف غالب و در اینجا برای مزدور وزارت اطلاعات آخوندها تعیین می‌کند. بنا‌ بر این هر چه وزارت بد نام می‌خواهد باید همان باشد. به همین دلیل است که مزدور پست و ابلهی چون قربانعلی حسین نژاد ادعا می‌کند که صدام حسین روزانه صد هزار بشکه نفت به مجاهدین می‌داده که در ماه به سه میلیون بشکه میرسیده است. اصلا هم به این فکر نمیکند که مجاهدین این سه میلیون بشکه نفت را چگونه میفروختند. او نیازی به فکر کردن ندارد. هر چه که طرف پیروزش دستور میدهد باید اجرا کند. به همین سیاق هم همکار مزدورش بتول سلطانی، با خزیدن به زیر قبای ملا و گشتاپوی آخوندی، باید بسا غرامتهای ذلت بار بپردازد. غرامت را رژیم منجمله از جنسیتش می‌خواهد و او باید به صحنه بیاید و خود را در انظار عمومی با نشخوار و فرافکنی استفراغات آخوندی‌ لجن مال کند. آیا این آخر کار اوست؟ هرگز. نتیجه اینکه هر کس با هر بهانه و دست آویزی از افشای مأموران اعزامی وزارت اطلاعات گزیده میشود باید قبل از هر چیز نگاهش را به خودش معطوف بدارد. چون یا مادون است یا ریگی به کفش دارد، از سنخ خدمات رسانی به آخوندهای حاکم و در هر دو حالت اراجیف همین ذلت طلبان دست مایه و توجیه حمله به اشرف و لیبرتی را فراهم می‌کند و اینچنین از رشیدترین و فداکارترین فرزندان خلق قربانی می‌گیرد. اینان همان کسانی هستند که اسب را برای دیکتاتور زین میکنند تا بر مردم بتازد و ناموس خلق را به تاراج ببرد. در جنگ میان مردم ایران و رژیم ضدبشری حا کم بر وطنمان هر کس با هر بهانه و دست آویزی آب به آسیاب آخوند ها بریزد به نفرین ابدی مردم دچار خوا هد شد. بی‌شک وقتی‌ خورشید طلوع کند چشمان شب زدگان را تهی خواهد کرد.
۲۴ بهمن ۱۳۹۱