منشور وارسته: استراتژی رژیم در مصاف با نسل جوان


فرصت را مغتنم شمرده و در آستانه مراسم چهار شنبه سوری که همواره با خیزش جوانان آزادی ستان در میهن تحت اسارت آخوندها مزین میشود، به نکاتی هرچند محدود در مورد استراتژی رژیم در مهار نسل جوان میپردازد. فهم و درک مسائل و خواستهای نسل جوان، همواره از مهمترین شاخصها و نمودهای رشد و حیات تکاملی در هر‌جامعه‌یی محسوب می ‌شود. چنانچه انرژی مضاعف قشر جوان در مسیر پیشرفت و توسعه به‌ بلوغ خود برسد، از مهمترین سرمایه‌های ملی محسوب می شود.
متأسفانه با برقراری نظام استبداد مذهبی ولایت فقها در ایران، جوانان دومین عناصر مهم جامعه بعد از زنان بودند که مورد خشم و نفرت آخوندهای حاکم قرار گرفتند و از پیوند با تحولات سیاسی ‌ـ‌ اجتماعی در سطح جهان محروم شدند. عدم‌ درک رژیم از بدیهی ‌ترین مطالبات این قشر عظیم موجب گسترش نارضایتی و سرخوردگی آنها شده که تبعات زیانبار این پدیده برای امنیت و ثبات رژیم، هم‌اکنون تبدیل به‌ معضل لاینحلی شده است. موضوع این نوشتار نیز پرداختن به‌ مسأله عدم‌تجانس نیازهای نسل جوان با فرهنگ ارتجاعی ولایت‌فقیه واستراتژی و پارادایم رفتار رژیم در مصاف با نارضایتی این نسل، خاصه در شرایط کنونی می ‌باشد.      سیاست رشد جمعیت:
اصولاً در هرکشوری موضوع ساختار جمعیت تا حدی گویای وضعیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آن کشور محسوب می ‌شود. توجه یا عدم‌توجه به‌ نیازهای توده‌ها توسط زمامداران آن کشور، رابطه مستقیم با ثبات و امنیت سیستم دارد. اگر چنانچه به‌ احتیاجات جمعیت روبه ‌رشد توجه کافی نشود، چه بلحاظ خلأ مناسبات دموکراتیک در جامعه و چه به ‌دلیل عدم برنامه‌ریزی صحیح اقتصادی و اجتماعی، موجب فشار مازاد جمعیت به ‌کل نظام حاکم شده و طبعاً می ‌تواند منشأ بی ‌ثباتی گردد.      
پس از استقرار استبدتد دینی در ایران، نگرش جدیدی نسبت به‌ رشد جمعیت در ایران پدیدار شد که به ‌موجب آن مبنای افزایش جمعیت بر‌اساس «رشد مسلمین» یا عنصر حزب‌الله بدون توجه به‌آثار و پیامدهای زیان‌بار آن تعریف گردید. با‌صدور فتوای خمینی و ترویج آن توسط مبلغین بنیادگرا در میان توده‌های فریب‌ خورده و با رفع موانع کنترل جمعیت، رشد جمعیت ایران به‌ رقم کم‌سابقه %4 درصد افزایش یافت. با نگاهی کوتاه به آمار جمعیت ایران اهمیت نسل جوان و تبعات آن بیشتر محسوس می شود.
در سال 2009، جمعیت شهری ایران در حدود 55 میلیون نفر (75 % ) تعریف شده است.  میانگین سنین  0 تا 14 سال: 24 درصد (18 میلیون نفر)، 15تا 29 سال: 35 درصد (26 میلیون نفر)، 30 تا 44 سال: 23 درصد (17 میلیون نفر)، 45 تا 59 سال: 12% (9 میلیون نفر)،  6 تا74 سال: 5% (4 میلیون نفر) و 75 سال و 1 درصد (1 میلیون این بدان معنی است که 80 درصد از ایرانیان زیر 45 سال و جوان هستند. در حقیقت، 60 درصد زیر 30 سال هستند و 70 درصد زیر 35 سال.  در حال حاضر متوسط سن جمعیت در ایران 27 سال است.(1)  به عبارتی در جامعه ای که سی سال نسل جدید آن در زیر یوغ استبداد مذهبی را سپری کرده،  مثل یک بمب بسیار خطرناک است که دیر یا زود منفجر خواهد شد. در واقع،  با دست رد زدن به سینه استبداد دینی و انقلاب علیه آن  مثل یک بمب بسیار خطرناک دیر یا زود برای انهدام رژیم  منفجر خواهد شد.
مطالبات جوانان و مبانی اندیشهٌ مقابله با آنها :
اگر در گذشته خواستهای نسل جوان حول مسائلی چون تأمین خوراک، آزادی و پوشاک، آموزش و تحصیل، تشکیل خانواده و ایجاد شغل قرار داشت، که جنبه‌های اقتصادی و فرهنگی محورهای آن‌ را تشکیل می‌دادند، اکنون در شکل پیچیده‌تری خود را بیان می‌کنند، به ‌نحوی که نیازهای طبیعی نسل جوان امروز ایران ابعاد سیاسی و ملی به‌خود گرفته است.  طبعاً، از آن‌جایی ‌که رژیم ولایت‌فقیه به ‌دلیل ماهیت ضدبشری و قرون وسطایی و ایدئولوژی قشری مذهبی خویش ، و مهمتر از آن به خاطر پیامدهای مهلک هرگونه انعطاف و عقب نشینی از سرکوب مطلق، ظرفیت پرداختن به‌مسائل جوانان را نداشته و ندارد از این‌رو باید تأکید کرد که تمام ناهنجاریهای موجود در جامعهٌ ایران، از‌جمله ناتوانی رژیم در بهبود شرایط زندگی نسل جوان ایرانی، معلول خصومت و ضدیت ذاتی و آشتی ناپذیر ولی فقیه و نظام ولایت فقیه، به ‌دموکراسی و مردم ‌سالاری است.  با‌توجه به ‌کمبودهای اساسی و همه جانبه اقتصادی ، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی نسل جوان در جامعهٌ تحت سیطره آخوندها، آسیب‌پذیری روحی در میان دختران و پسران جوان رو‌به‌ افزایش نهاده است و بعضاً آنها به ‌رفتارهای نامطلوب و تحمیل‌شده سوق پیدا می ‌کنند. افزایش جرم و جنایت، خودکشی، فرار از خانه، روی ‌آوردن به‌ خود‌ فروشی، اعتیاد به ‌موادمخدر، ولگردی و فقر، همه و همه ناشی از سرخوردگی و عدم ‌اطمینان به‌ آینده خود در حکومت آخوندی است. اما خوشبختانه در روی دیگر سکه ما شاهد بروز تحولی در میان نسل جوان شهری نیز هستیم که پیامدهای امیدوار‌کننده‌یی را نوید داده و چشم‌انداز روشنی را گواهی می ‌دهد. نسل جوانی که به‌خوبی میدان تحول را حس می ‌کند. نسلی که پتانسیل وصل به ‌مدافع منافع حیات سیاسی‌ـ‌ اجتماعی خویش، یعنی مقاومت ایران را در خود پی ریزی می‌کند. نسلی که شاهد فداکاری و از جان مایه گذاشتن قهرمانان دراشرف و لیبرتی در راستای تعین تکلیف نهایی با رژیم است. بله نسلی که با اتکاء به چنین پشتوانه ای، به فرمان آقای مسعود رجوی دست اندر کار تشکیل یگانهای ارتش آزادی برای کارزار بزرگ جهت خلع ید از آخوندها در سراسر میهن میباشد. طبعأ به‌همین منظور نیز نخبگان سیاسی در رژیم دست به ‌کار شده‌اند تا مانع دست یازیدن نسل جوان به‌مدافع حقانیت مطالبات خویش گردند. در این راستا خامنه‌ای، و تمامی شرکای قدرت مشترکاً دکترین مقابله با تفکر نواندیش در نسل جوان را به‌عنوان تهدید ثبات رژیم حول محورهای زیر ترسیم می ‌نمایند:
الف: حفظ و نگهداری الگو.

ب: دستیابی به‌هدف، که همانا حفظ نظام به‌هر قیمتی می ‌باشد.

پ: انهدام مقاومت و اشرفیان قهرمان.

به عبارتی انتقال گرایشها، اعتقادات، ارزشها و معیارهای اجتماعی و فرهنگی ارتجاعی آخوندی، به‌منظور حفظ و نگهداری کل نظام اجتماعی، که در‌واقع نهادینه نمودن تفکر حزب‌الله و انتقال آن به ‌نسلهای جدید می ‌باشد در دستور کار قرار می‌گیرد. بدین منظور رژیم در تلاش است که با دستیابی به‌ کانالهای انتقال فرهنگی جامعه و مهمتر از آن تقویت ارگانهای سرکوبگر بسیج و سپاه، سرنگونی و فروپاشی رژیم را به تأخیر بیاندازد. از سوی دیگر به ‌مقابله با معیارهایی که ساختار سیاسی رژیم را در خطر از‌هم ‌پاشیدگی و از‌هم‌گسیختگی قرار می دهد بر‌می ‌خیزد. بی ‌سبب نیست که حتی آخوند آرسن لوپنی چون خاتمی با اقرار به  رشد تضاد میان جوانان و رژیم هشدار می‌دهد: «خطری که همهٌ انقلابها را تهدید می‌کند، گسست میان دو نسلی است که یکی انقلاب کرده و دیگری بعد از انقلاب به‌ وجود آمده است»(2).  در واقع در مبانی اعتقادی و عملکرد رژیم، و به خصوص ورود آن به مرحله سرنگونی ، یک واقعیت عینی وجود دارد که حاصل آن رشد نارضایتی در میان اقشار جوان و پتانسیل روی ‌آوردن آنها به‌شیوه‌های قهرآمیز در مقابله با رژیم می‌باشد. آن نیرویی توان «تسخیر‌دل» جوانان را دارد که در تحقق خواستهای اصولی آنها از همه چیز خود گذشته باشد. حافظان منافع نظام به‌منظور مقابله با پتانسیل موجود و با اتخاذ شیوه‌های ضدملی و ضدانسانی تلاش می ‌نمایند تا حس وفاداری درمردم به ‌نظام به ‌منظور تبعیت و پیروی از دستورات و فرمانها و قوانین خود به‌ ویژه تعمیق آن در میان جوانان جهت امنیت و ثبات نظام تقویت گردد. زیرا که هدف نهایی همانا حفظ نظام به‌هر قیمتی می‌باشد: «وظیفهٌ بزرگ روحانیت در شرایط حساس کنونی، تلاش برای حفظ نظام اسلامی است»(3).             از‌جمله تاکتیک حفظ الگو، رسوخ در باورهای ساده‌اندیشانه و مذهبی جوانان روستایی است. زیرا که به ‌دلیل عدم ‌دستیابی آنها به ‌امکانات شهری (کامپیوتر، اینترنت و غیره) و با دریافت وعده‌های واهی از جانب سردمداران رژیم جذب مراکز سرکوب بسیج و سپاه می ‌شوند و از این طریق در مصاف جوانان شهری به ‌کار گرفته می‌شوند. در‌واقع با به ‌کارگیری یک روش ضد‌ملی و ضدایرانی، نسل جوان روستایی و شهری را به ‌مصاف با یکدیگر در جهت حفظ الگو، گسیل می ‌دارند.  «جامعهٌ ما جامعهٌ جوانی است و بسیج باید سعی کند در دوران صلح به‌جذب و کشش بیشتر جوانان بیندیشد»(4). رژیم سعی دارد در زمان درماندگی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خود نقش هدایت‌کننده جوانان به ‌سوی هدفهای ضد‌ ملی خود را در‌چارچوب دسته‌های عوامفریب از شکل‌گیری نسلی تازه از فرزندان که می ‌توانند وارث سهم بیشتری از نارضایتی باشند جلوگیری نماید. که از جمله  الویت  خط‌ مشی خامنه ای در رفع بحران و حفظ نظام است. اما نیروهای جوان با بی ‌اعتنایی به ‌ترفندهای رژیم و با نهایت هوشیاری و با استفاده از رشد تضادهای داخلی هر روز گام مهمی درراستای منافع خویش برداشته و در پیوند با عنصر اجتمائی و نیروی انقلابی پیشرو مسیر فروپاشی و سرنگونی نظام را استوارتر از همیشه در می ورند. در راستای استراتژی حفظ نظام به هر قیمت، استبداد دینی در ایران، به دلیل شکاف میان نسل جوان و رژیم و کاهش ضریب امنیت و از سوی دیگر بارزشدن وجه استقلال و اقتدار مقاومت در بحران منطقه بدنبال حذف نام مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت از لیست سیاه آمریکا، اقدام به طرّاحی دسایس جدیدی علیه جنبش انقلابی ایران می نماید.  بدین ترتیب با فضای پیشآمده در منطقه رژیم تلاش میکند تا جلو پیشروی مقاومت را با طرح استعماری سازش با غرب به شرط  نابودی مقاومت به اجرا درآورد.. در این رهگذر شاهد توطئه علیه حضور با اقتدار اشرفیان قهرمان در جوار خاک ایران هستیم. با اتکا به عناصر خود دز حاکمیت عراق تلاشهای تروریستی خود را افزایش داده تا مانع پیوند نسل جوان و مبارز ایران با الگوهای خود شود.

نتیجه گیری:
اگر در قلمرو جوامع در حال توسعه بعضاً به ‌دلایل فرهنگی و اجتماعی جمعیت در مقابل توسعه صف‌آرایی نموده است، در ایران امروز نیروی مولد جوان که اکثریت جامعه را تشکیل می دهند در مقابل حاکمیتی قرار گرفته‌اند که بزرگترین مانع حصول به‌ تعالی و پیشرفت می ‌باشد. در آغاز هزاره سوم ما شاهد تحولی در سرنوشت حکومتهای تمامیتخواه و مستبد در جهان میباشیم. بدین سبب اگرچه ممکن است که در اینگونه رژیمها سرکوب مردم برای مدتی ادامه بیابد، اما تغییرات اجتماعی نظیر رشد جمعیت جوان، ارتقاء مناسبات بینالمللی، پیشرفت تکنولوژی ارتباطات و از طرف دیگر جهانی شدن سرمایه و فشردگی مناسبات اقتصادی، فرهنگی و علمی، کار دیکتاتورها را روز به ‌روز دشوارتر میسازد و زمینه هایی را برای طرح اعتراضات و مخالفتها فراهم می سازد. بهار عرب اگر چه دوران بلوغ خود را طی میکند، خود بهترین بینه رشد توده های تحت ستم میباشد. اگر چنانچه یک مقاومت ترقیخواه و پیشتاز و متکی به عناصر فداکار که دارای تشکل و سازماندهی باشد، در صحنه حضور داشته باشد، با توجه به رشد وغلیان نارضایتی عنصر اجتماعی خاصه نسل جوان، میتواند در پیوند با مقاومت سازمان یافته ضربه نهایی و تعیین کننده را برای سرنگونی وارد کند. در این راستاست که اهمیت شورای ملی مقاومت  و نیروی محوری آن، سازمان مجاهدین خلق ایران، که محصول مبارزات تودههای تحت ستم ایران در یکصد سال اخیر میباشد بارز میشود. مقاومت ایران که همواره مدافع منافع سیاسی‌ـ‌ اجتماعی نسل جوان طی بیش از سه ‌دهه مبارزه برای کسب آزادی و برقراری نظامی مردم سالار و مبتنی بر جدایی دین از دولت بوده است، با عنایت به ‌حقوق پایمال شدهٌ این سرمایهٌ عظیم ملی، در میدان عمل حقیقی جدا از فدیه های ذیقیمتی که با پرداخت حد اکثربهاء مشعل فروزان این مقاومت را زنده نگه داشته اند، از یکسو و از سوی دیگر، حضور جوانان میهن در صفوف این مقاومت، چه در اشرف و لیبرتی و چه در داخل و خارج از میهن، خود بهترین گواه بر‌مسیری است که آنها در تعیین حق‌سرنوشت خود برای رسیدن به‌ مقصود نهایی یعنی برقراری یک نظام دموکراتیک ومبتنی از جدتیی دین از دولت و ملتزم به ‌موازین بین‌المللی پیش ‌روی دارند. لذا در ورای هرنوع دسیسه دشمنان آزادی و استقلال ایران، این مقاومت همواره مسیر خود را با سربلندی طی کرده است. نزدیک به یک قرن پیش مردم ایران با خون خود سند حق حاکمیت خویش را در انقلاب مشروطه به ثبت رساندند. درحالیکه اکنون این نظام که ختم طلبکاری ملایان از دوران مشروطهخواهی است، حق مسلّم مردم ایران برای استقرار حاکمیت ملی و مردمسالاری را غصب نموده و با نهایت افتخار نیز آنرا «منتسب به وحی» میداند. اما بدلیل رشد تضاذهای داخلی، بدلیل انباشت مطالبات مردم و بدلیل انزوای بین المللی و بدلیل ارتقا و اعتبار جهانی مقاومت به مدیریت شایسته رئیس جمهور برگزیده مقاوت ایران خانم رجوی میتوان به  این رهنمود راه یافت که:
1-    الیگارشی دینی به دلیل ماهیتش نه اراده تغییر در خود را دارد و نه وجدان آن را و فرجامی ‌جز سرنگونی برای آن متصوّر نیست. علی لاریجانی رئیس مجلس ملاها بدرستی اظهار میدارد که « ایران نمی تواند با تغییر موسیقی رفتار خود را عوض کند.» (5)
2-    نسل جوان در اوج آگاهی با اتکا به الگوی انقلابی خود در اشرف و لیبرتی هر‌شرایط و امکانی که برایشان فراهم می ‌شود نارضایتی و خشم خود را از حکومت آخوندها بیان می ‌دارند. از انتخابات فرمایشی 88 که با شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه مزین شد گرفته تا سالگرد روز دانشجو و یا مراسم ملی روز چهارشنبه سوری. بله این نسل انقلابی با  تشکیل ارتش آزادی که مراحل تکمیلی خود را سپری میکند، با گامهای استوار به سمت تعیین تکلیف نهائی در حرکت است.
3-    شورای ملی مقاومت با تمامی ‌عناصر تشکیل دهندهاش با اتکا به ملت ایران و با تجربه نیم قرن مبارزه علیه نظامهای دیکتاتوری اکنون دیگر به چنان بلوغی رسیده که همواره در مسیر تغییر و تحولات هیچگاه بیاختیار به استقبال پیشامدها نرفته و بلکه با چارهاندیشی از آن در مسیر رشد و تحکیم موقعیت استفاده میکند. هیچگاه در مقابل قواعد بازی دشمن جاخالی نکرده است زیرا که از اساس به این ترفندها اعتقادی نداشته و همواره با اتکا به مردم ایران راه خود را طی کرده است. با اشراف به فضای کنونی و عقیم ماندن توطئة رژیم علیه عالیترین مصالح مردم ایران به جراٌت میتوان گفت اکنون  تاکتیکهای رژیم در تمامی ‌حوزهها با شکست مواجه شده است.
4-    اکنون در مرحله تعیین سرنوشت رزیم  و آگاهی و آمادگی ملت شریف ایران، خاصه نسل جوان از یکسو و اوجگیری تضادهای داخلی در بالاترین سطوح قدرت از سوی دیگر، که خود متأثر از عملکرد سی سال مبارزه این جنبش آزادی ستان و غلیان توده های ناراضی می باشد، این امکان را می دهد که در چشم انداز نه چندان دور، در پیوند با مقاومت سازمان یافته، سرنگونی رژیم استبداد دینی را شاهد باشیم. جنبش مقاومت ملی و مردمی ایران، که چکیده و نتیجه بلافصل مبارزات دموکراتیک مردم ایران، از صدر مشروطیت تا جنبش ملی شدن نفت به زعامت زنده یاد دکتر محمد مصدق، و مبارزات انقلابی علیه  دیکتاتوریهای شاه و شیخ ، می باشد، عزم خود را جزم کرده تا یکبار برای همیشه حقوق یک قرن مبارزه ملت ایران را برای نیل به آزادی و حاکمیت مردم سالار، در یک نظام دموکراتیک و مبتنی بر جدایی دین و دولت، به ارمغان آورد. بله پیروزی ازآن  مردم و  نسل جوان ایران  و مقاومت سازمان یافته آنها است.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع:

1- برای اطلاع بیشتر به آمار ایران رجوع کنید به :  
(1)Statistical Centre of Iran َ (2) The US Census Bureau (3) Population Action
2 ‌ـ ‌سخنرانی خاتمی ـ اطلاعات بین‌المللی. اول آذر 1379  3 ‌ـ‌ سخنرانی خامنه ای ـ اطلاعات بین‌المللی. 26آبان 1379 4‌ـ ‌سخنرانی خاتمی در جمع فرماندهان بسیج ـ جمهوری اسلامی 8آذر 1379  5 -گزارش ایسنا، علی لاریجانی در نشست خبری با خبرنگاران رسانه‌های هند، 10 اسفند1391