دیکتاتوری شقه شقه شده ی ولایت فقیه که در چنبره ئی از بحران های لاعلاج داخلی و خارجی زمین گیر شده, راه خروج از بن بست های سیاسی , اقتصادی و اجتماعی را یقیننا در صدور هر چه بیشتر بحران به خارج از مرزهای کشور جستجو میکند. بویژه آنکه بحران انتخابات پوشالی رژیم نیز پیش رو و باند های داخلی حکومت به مانند ,, گرگان هار ,, برای گرفتن هرچه بیشتر سهم در حاکمیت, به جان هم افتاده و روزی نیست تا علیه یکدیگر یقه درانی نکنند.
اینکه چرا خامنه ای درسخنرانی نوروزی خود عربده تروریسم و جنگ افروزی میکشد, یقیننا از ,, آشفتگی و پریشانی ,, نظامی حکایت دارد که به آخر خط رسیده و ازجمله کشتی صدوربینادگراییش به گل نشسته است. همان بنیادگرائی هار و قرون وسطائی مذهبی که برای مردم و میهنمان قریب سی سال است, کشتار, شکنجه, فقر, محنت, فحشا، بیکاری، بدبختی و گرانی را بهمراه آورده است. همان بنیادگرائی مذهبی و سرکوبگری که برای دستیابی به سلاح هسته ئی, تمامی زیر بناهای اقتصاد ی و مالی کشور را تا مرز نابودی کامل پیش برده است. و مانند قمار بازی که همه ی هستی خود را از دست داده , راهی جز ادامه ی هرچه بیشتر و بیشتر این بازی نمی بیند. دیکتاتوری مذهبی بخوبی به این واقعیت ها واقف است بطوریکه ولی فقیه طلسم شکسته درلابلای جملات دستچین شده اش به گوشه ها ئی از این وضعیت نابسامان چنین اعتراف میکند: ,, بله تحریم ها اثرگذار بوده است. این هم اشکال اساسی در خود ما است که اقتصادمان وابسته به نفت است ,,.
روی دیگر این سخنان ولی فقیه ارتجاع همان ترجمان ورشکستگی رژیم است که فشار آن را حاکمیت و باند های چپاول گر آن بردوش مردم سوار کرده اند. برای نمونه اکنون تورم در کشور در حالی به نحو افسارگسیخته بالا میرود که دولت پاسدار احمدی نژاد طی هشت سال گذشته بیشترین درآمد ارزی حاصل از فروش نفت را در تاریخ ایران داشته است. بخش بزرگی از این درآمد ها را رژیم صرف,, سرکوب داخلی، تهیه سلاح اتمی، صدور تروریسم و بنیادگرایی و چپاول حکومتی,, کرده و تنها مقدار ناچیزی از آن را به بازار اقتصادی و تولیدی کشور وارد نموده است که آنهم عمدتا هزینه ی واردات کالاهای بنجل خارجی شده است. همان صادرات بنجلی که که خود اکنون عامل ویرانگر دیگری برای تولیدات داخلی شده است.
خامنه ای در رابطه با بحران اقتصادی و پیامدهای اجتماعی آن در عین تلاش برای ناچیز و کم اهمیت جلوه دادن آن، نتوانست از اشاره و اعتراف به گوشه یی از آن گرانی وحشتناک و بیکاری و فقر گسترده و فشار بر اقشار کم درآمد در ایران وجهی از این بحران اقتصادی و پیامده های آن است تا جائیکه اکنون به شهادت آمار و ارقام سفره ی بخش بزرگی از مردم از مایحتاج عمومی و مواد غذائی روزبروز خالی تر شده است اقشار آسیب پذیر جامعه که به گفته ی مقامات رژیم اکنون بیش از 80 درصد از جامعه را تشکیل میدهند, ناچارند تا بخش بزرگی از اقلام غذائی ضروری که مدتی است به خاطر گرانی و کمبود، در زمره کالاهای لوکس در آمده اند، را از سبد روزانه خود حذف نمایند. این بحران اقتصادی و پیامدهای اجتماعی آن، در کنار دیگر بحرانهای درونی و بیرونی و بین المللی، رژیم را به جای پاسخگویی به سمت تشدید سرکوب و اختناق و اعدام و بگیر و ببند و تسریع در تلاشهایش برای دست یابی به بمب اتمی در کادریک سیاست انقباضی در داخل و در صحنه بین المللی است. تشبثات مذبوحانه ای که رژیم را از آتش وخشم و خروش خلق در زنجیر و مقاومت سازمان یافته آن که سرنگونی این رژیم را رقم میزنند، در امان نخواهد ماند.
مهرداد هرسینی
4 فروردین 1392