سید احمد غزالی: گفتاری درباره زن مجاهد ایرانی

طی دیدارهای بسیاری که با رزمندگان مقاوم ایرانی داشته ام و در خلال شرکت منظم در جلسات و کنفرانسهایی که در کشورهای مختلف اروپایی برگزار شده، من آموزشهای زیادی را از صدها تن از این رزمندگان مقاوم ایرانی فراگرفتهام. چونکه من فکر می کنم سرنوشت خلقهای ما در کشورهای عربی و اسلامی به همدیگر مرتبطند. این سرنوشت ها بطور خاص به آنچه که در کشوری بنام ایران گذشته و می گذرد در ارتباط است. نمی خواهم وارد جزئیات بشوم چونکه هر کاوشگری می داند که کشورهای عربی و اسلامی از سرکار آمدن خمینی در ایران بسیار تأثیرات منفی پذیرفته است. شکی ندارم که سرنگونی این رژیم و ایجاد یک نظام دمکراتیک در این کشور هم بر روی ما بسیار مثبت خواهد بود.

امسال در یک کنفرانس بزرگ زنان که توسط کمیسیون حقوق زنان شورای ملی مقاومت ایران بمناسبت روز جهانی زن در روز 9 مارس در پاریس برگزار شده بود، شرکت کردم. این کنفرانس با حضور شخصیت های سیاسی و فرهنگی و مطبوعاتی بزرگی از فرانسه، آمریکا، آلمان، اسپانیا، انگلیس و بلژیک وهمچنین هیئتهای پارلمانی و فعالان زن از کشورهای عربی و اسلامی برگزار شده بود. سخنران اصلی این کنفرانس خانم مریم رجوی بود که یک سخنرانی کاملی را از فهم مقاومت ایران در رابطه با نقش زنان در مقاومت و در جامعه ایران ایراد فرمودند.
روز بعد در جلسه ای در دفتر شورای ملی مقاومت در اورسوراواز در حومه شمالی پاریس شرکت کردم که در آن گروهی از فعالان زن عربی از کشورهای برادر در آن شرکت داشتند.
با اینکه من با جایگاه زنان و نقش آنان بویژه زنان مجاهد در جنبش مقاومت ایران آشنا هستم و آن را پی می گیرم، اما دیدم که جستجوی مسئله حقوق زنان در جهان عرب و اسلام بطور خاص با مبارزه زنان ایرانی برای کسب حقوق سیاسی و فرهنگی و اقتصادی برابر با مردان مرتبط است. نمی توان این حقوق را بدون پرداختن به یک نبرد جانکاه برای آزادی و دمکراسی که نزدیک به پنج دهه است توسط مردان و زنان مجاهد ایرانی علیه رژیمهای شاه و آخوندها پیش می رود، محقق کرد.
دیدم که زنان غربی و عربی برجسته شرکت کننده در  این دو کنفرانس همه با من هم نظرند در این باره که فاشیسم دینی یا حاکمیت دین فروشان و یا رژیم تروریستی مذهبی حاکم هرچه که اسمش باشد، آن خطر و چالش بزرگ آزادی و دمکراسی و حقوق بشر بطور عام و خطر و چالشی برای حقوق زنان بطور خاص می باشد.
با این فهم عمیق معادله موجود در اغلب کشورهای عربی و اسلامی و اقلیت های مسلمان خارجه نشین و با یک نگرش جدید در باره آنچه که طی دهههای اخیر در کشورهای عربی و اسلامی رخ داده، درمییابیم که مرکز و کانون این تفکر ارتجاعی و این فاشیسم دینی همان رژیمی است که 35 سال است در ایران حاکمیت می کند. نیازی به تفکر بسیار و یا بحث نیست تا اینکه بدانیم که پیشگیری از این بیماری مسری و این تهدید و رویارویی با این چالش تنها در جنبش مسلمان ایرانی نهفته است که به ارزشهای اصیل دینی متعهد هستند. همان جنبشی که به دمکراسی و آزادی تا بن استخوان معتقد است واز یک پشتوانه مردمی ریشه دار که با خون بیش از صد هزار شهید آبیاری شده برخوردار است. همان شهدایی که از این مکتب فکری فارغ التحصیل شده اند و برای تحقق این آرمان جان خود را نثار کردند.
همان جنبشی که علیرغم سرکوب مطلقی که آنها را  بیش از سه دهه هدف قرار داده، توانسته است که مبارزهاش را ادامه داده و بعد از هر ضربه ای که به آن وارد شده توانسته است ققنوس وار از خاکستر خود دوباره برخیزد.
مشیت خدا بود که ما در ایران و فقط در ایران شاهد وجود جنبشی با این خصوصیات باشیم که یک آلترناتیو واقعی را تشکیل می دهد که پایان دوران قرون وسطایی و سوء استفاده از دین و آیندهای از برپایی یک نظام دمکراتیک مردمی را بشارت می دهد. و این  نمونه ای است برای خلقهایی که همچون خلق ایران که بیش از سه دهه است رنج می کشند. با تأسف بسیار در هیچ کشور دیگری بجز ایران چنین جنبشی با این خصوصیات نمی بینیم . خصوصیاتی که منجر به رهایی خلقهای ما از نیروهای قرون وسطایی که می خواهد بنام اسلام بر سرنوشت خلقها حکم براند و فرمانروایی کند. در حالیکه اسلام و اصول اسلامی از این کردار بدور است. برای گواهی کافی است اشاره کنیم به حوادثی که طی سالهای اخیر در عراق و مصر و لیبی و تونس و یمن گذشته و آنچه که در کمین خلق سوریه برادر نشسته است آنهم بعد از این دوران خونینی که قلب انسان را بخاطر آنچه که بر سر این مردم آمده که تاریخ معاصر نظیر آن را به خود ندیده است، بدرد می آورد.
در اینجا می رسیم به آنچه که یک فعال زن سوری در یکی از این دو کنفرانس ایراد کرد و گفت کشتار و سرکوب و تروریسم و محدودیتهای غیر انسانی  که در کمپ ”لیبرتی” علیه اعضای مجاهدین خلق اعمال می شود، مسئله همه ما خلقهای عربی و اسلامی و خلق ایران است. چرا که یک ارتباط و پیوند بین مبارزه زنان مجاهد ایرانی در کمپهای ”اشرف” و ”لیبرتی” با مبارزه زنان سوری و مصری و تونسی و .. ودوستداران آزادی در کشورهای عربی و اسلامی مختلف وجود دارد.
می خواهم که بر این گواهی نکته ای را اضافه کنم که شهر ”اشرف” نمود یک بلوغ اجتماعی بزرگی است چرا که  الگویی است برای جامعه ای  که اعضای مقاومت ایران در کشورشان می خواهند بسازند. شهری مدرن در ساختار و پیشرفت که نیازهای زندگی را از همه جنبه ها پاسخگو بوده است. مهمتر آن روابط انسانی حاکم بر این شهر است که بر یک روابط بنا شده بر مساوات و برابری و احترام عقاید و ادیان و مذاهب مختلف متکی است.
زنان هم نقش خاص خود را در این جامعه پیشتاز دارند چرا که رهبری بدست زنان است. و مردان مجاهد با اراده مطلق خودشان شیفته پذیرش رهبری خواهران همرزمشان هستند. آنان اینطوری از سلطه مطلق مردسالاری و حاکمیت تاریخی مردسالاری رها شدهاند. و این کیفیت رفتار انسانی به یمن رهبری خانم مریم رجوی رئیس جمهور مقاومت ایران صورت گرفته که توانسته است طی یک مبارزه حقوقی دمکراتیک بر سیاست ظالمانه  و وحشیانه غرب فایق آید . سیاستی که جنبش مقاومت ایران را در لیستهای مختلف تروریستی آمریکا و انگلیس و کانادا و اتحادیه اروپا و.. برای رضایت و معامله با رژیم ایران قرار داد.
در اینجا به فهم معمای دیگری میرسیم. یعنی تمرکز بر رژیم حاکم بر ایران و دولت مالکی در عراق که با آن رژیم در حمله به مجاهدین خلق در اشرف و لیبرتی همکاری می کند. چرا که آنها می دانند مجاهدین خلق توانسته اند با خودکفایی در زمینه معیشتی و از خودگذشتگی در زمینه انسانی یک الگوی جدیدی از مکتب انسانیت مترقی متمدنانه ارائه دهند. و رژیم ولایت فقیه تاب و تحمل این حقیقت را ندارد. چرا که ولایت فقیه بر اساس حاکمیت فرد و مخالفت با حقوق زنان و زن ستیزی بویژه علیه آن زنانی که در جستجوی رهایی از یوغ استثمار و ظلم هستند، بنا شده است.
از این رو همه زنان عرب و مسلمان فعال برای حقوق زنان باید که یک انگیزه قوی از چنین الگویی بگیرند. می خواهم تأکید کنم که این دو جلسه که به آنها اشاره کردم و ترکیب شرکت کنندگان زن در آنها بشارت دهنده این است که دوران پوشاندن جنبش مجاهدین خلق در آستانه پایان است و جهان شروع به سخن گفتن از این تجربه غنی نموده است که ما مردم عرب و مسلمان بیش از دیگران به آن نیازمندیم.
تردیدی نیست که رژیم آخوندی قصد نابودی مجاهدین خلق را دارد و بیش از سی سال است که برای این جنایت تلاش می کند. اوج این تلاش بعد از جنگ ایران و عراق بود که دست به کشتار علیه هزاران هزار از زندانیان مجاهدین خلق زد و طی چند هفته 30 هزار زندانی را به قتل رساند. آن وظیفه دینی و سیاسی که بر دوش ماست، پشتیبانی از این نیرو و حمایت از آن است. نباید به رژیمهای حاکم بر ایران و عراق اجازه داد که به حملاتشان علیه آنان ادامه دهند و آنها را به قتل رسانده و مجروح سازند تا اینکه این الگو زنده و فعال بماند و بتوان از آن استفاده نمود.
نخست وزیر سابق الجزایر، رئیس کمیته عربی اسلامی دفاع از ساکنان اشرف  1فروردین1392