با سرنگونی رژیم سابق عراق و باز شدن درهای این کشور بروی آمریکایی ها و بهدنبال آنها در آنروز ”رژیم ولایتفقیه ”، اغلب محافل سیاسی و اطلاعاتی اطمینان داشتند که سازمان مجاهدین خلق در معرض باد فنا قرار گرفته و کارش تمام است و تبدیل به خبری از گذشته خواهد شد. این اطمینان بیدلیل نبود و تنها بر فرضیات یا تحلیلها و پیشبینیهای سیاسی بنا نشده بود بلکه روی محاسبات بر اساس آنچه که روی زمین جریان داشت بنا شده بود، زیرا جدال سختی که بین رژیم آخوندها و این سازمان وجود داشته و همچنان دارد، به یک فرصت طلایی بیهمتا بالغ شد به نحوی که رژیم ایران یکباره و ناگهان خود را در مقابل 3500تن از اعضای سازمان مجاهدین خلق در اشرف یافت که در شرایط و فضایی تیره و تار و ابرآلود و ناروشن قرارداشتند.
قرارگاه اشرف و پس از آن کمپ لیبرتی، از سال2003 تاکنون تبدیل به موضوعی حیاتی و مهم شده است، و یکی از دلایل اصلی که باعث شد نوری مالکی در کرسی نخست وزیری بماند همین موضوع است، یعنی قولی که مالکی به رژیم ایران ”در مقابل حمایت از وی برای ماندن در کرسی حاکمیت ”داد، پایان دادن به این موضوع بود، و قطعاً درگیری های خونباری که بین افراد بیدفاع قرارگاه اشرف و نیروهای تا دندان مسلح عراقی روی داد که یکی از برجستهترین و خطیرترین آنها کشتار 8آوریل 2011 بود که منجر به قربانی شدن 36تن از ساکنان اشرف و مجروح شدن نزدیک به 500تن دیگر شد، تا کشتار اخیر در اثر موشک باران گستاخانه که توسط باند واثق البطاط وابسته به ولیفقیه علیه کمپ لیبرتی انجام شد، و عجیبتر از همه اینها، اطلاعات موثقی از درون رژیم ایران است که حاکی از تصمیم رژیم به وارد کردن ضربات دیگری شبیه آنچه که باند البطاط مزدور انجام داد، میباشد.
سوالی که با قدرت خود را مطرح میکند این است که: چرا رژیم ایران برای حمله به این ساکنان بی دفاع اصرار دارد آن هم در زمانی که همه رسانههای عربی و جهانی را از این ادعا پر کرده که سازمان مجاهدین خلق دیگر تأثیری در داخل ایران ندارد؟ این همه زحمت برای گروهی که هیچ اثری روی امنیت و ثبات رژیم ندارد برای چیست؟
بیش از یکسال پیش، در یکی از جلسات عمومی، محمد مصلحی وزیر اطلاعات ایران، اولیاء امور دانشجویان را مخاطب قرار داد و گفت: خواهش میکنم به فرزندانتان در مورد پیوستن به تشکیلات سازمان مجاهدین خلق هشدار دهید زیرا آنها چیزی مانند پدرانشان در مورد مجاهدین نمیدانند، اما باید بپرسیم: چه کسی اقدام به جذب این جوانان به صفوف سازمان مجاهدین خلق میکند؟ آیا اجنه هستند یا از سیارههای دیگر میباشند؟ قطعاً آنها از فرزندان مردم ایران در شهرهای مختلف و مناطق همین کشور هستند، و این اعتراف مهم این واقعیت را فاش میکند که جوانان ایرانی همچنان شیفته و هوادار ایدهها و اصول سازمان مجاهدین خلق هستند. . در سال2009 و در دوران قیام مردمی علیه رژیم در پی شلوغی ناشی از انتخاب مجدد احمدینژاد که به قیام علیه رژیم ولایتفقیه تبدیل شد، برای اولین بار در تاریخ رژیم ولایتفقیه، عکس های ولیفقیه پاره و به سرنگونی او فراخوان داده شد، در آن روز رهبران رژیم و در رأس آنها خامنهای ظاهر شدند و سازمان مجاهدین خلق را سرزنش کردند که آنها ”از قیام سوءاستفاده کردند و آن را به نفع خود تغییر دادند ”اینجا مجدداً سؤالی که خود را مطرح میکند این است که: آیا برای یک سازمان آسان است که روی چنین قیام عظیمی هژمونی پیدا کند اگر ارتباط و توافق و سنخیت بین ایدهها و اصول و اهداف این سازمان با آرزوها و خواست های این مردم بپاخاسته وجود نداشته باشد؟
اواخر سال گذشته، وقتی این سازمان توانست از لیست تروریستی آمریکا خارج شود که به دلیل دام و تله خبیثانه رژیم و با فریب آمریکایی ها در یک معامله ”پوچ و شکست خورده ”در آن قرار گرفته بودند و آمریکایی ها بعد از یک خواب طولانی بیدار شدند- رژیم با اظهاراتی بسیار تند، دست به حمله شدیدی علیه دولت آمریکا بهخاطر این اقدام آنها زد ”در حالیکه این تصمیم اساساً قضایی بود و مجاهدین خلق قبل از پیروزی سیاسی، در زمینه قضایی پیروز شدند ”، اما این اظهارات تا امروز همچنان ادامه دارد و سؤال در اینجا دوباره این است که: اگر سازمان آنچنانکه شما ادعا میکنید حضور و تأثیری در داخل ایران ندارد شما چه ترسی از خروج آن از لیست تروریستی دارید؟ از زمان خروج سازمان مجاهدین خلق از لیست تروریستی آمریکا آنها در دو پرونده مهم و بسیار حساس دست به عمل زدهاند که عبارتند از:
_ پرونده حقوقبشر در ایران که سازمان خواستار ارجاع آن به شورای امنیت است، و شکی نیست که این طرح وقتی در سطح بینالمللی گوش های شنوا پیدا کرد، گام ملموسی به جلو برداشت، باران هم در ابتدا قطره قطره است اما بعد سنگین میبارد.
_ پرونده بهرسمیت شناختن مبارزه مردم ایران و مقاومت ملی آنها برای آزادی و دموکراسی و نفی به رسمیت شناختن رژیم سرکوبگر تهران، این موضوع نیز به خاطر اهمیت و جدیت این پیشنهاد، تبدیل به نقطه توجه و بررسی محافل بینالمللی شده است.
اهتمام غیرعادی رژیم به تعقیب ساکنان اشرف و لیبرتی و نیز دنبال کردن تمامی فعالیت های داخلی و منطقهیی و بینالمللی سازمان مجاهدین خلق، بر یک امر واحد دلالت میکند که به وضوح خورشید در روز روشن است، و آن اینکه این سازمان جایگزین حقیقی و واقعی و روی زمین رژیم است، با نگاهی موشکافانه به پهنه عام اپوزیسیون ایران، نهایتاً درمییابیم که سازمان مجاهدین خلق تنها نیرویی است که رأس رژیم را شقه میکند و تکیهگاه هایش را ویران کرده و پایههایش را میلرزاند، و رژیم آخوندی که به خوبی میداند نیروی مؤثری که زمینه را برای سرنگونی رژیم شاه آماده کرد کسی غیر از مجاهدین نبوده است، امروز تمام وجودش از تکرار این سناریو به لرزه درآمده است، و قطعاً این تغییر در راه ایران است و گریزی از آن نیست.
6فروردین1392