مهرداد هرسینی: مسیر تهران آزاد از لیبرتی میگذرد

جمله ی فوق نه تبلیغ است و نه گزافه گوئی، بلکه برآمده از واقعیت های سرسختی است که چرخ زمان بدرستی برای مردم و مقاومت ایران در راه رسیدن به حاکمیت مردمی، حقوق بشر و دمکراسی رقم زده است. مسئله روز ما ایرانیان اکنون به یمن این واقعیت ها ” لیبرتی “ و شرائط تحمیل شده بر آن است.

اکنون با گذشت بیش از سه ماه از موشک باران سبعانه زندان لیبرتی توسط دیکتاتوری تروریستی خامنه ای که طی آن هشت تن از مجاهدان آزادی به شهادت رسیدند و بیش از یکصد تن دیگر مجروح شدند، و با نگاهی به داده ها به یقین می توان گفت که  طی این مدت شرائط انسانی در لیبرتی نه تنها بهبود نیافته، بلکه سخت تر و سخت تر شده است.

موضوع اصلی یعنی نبود ” امنیت وحفاظت “ همچنان لاینحل باقی مانده و تمامی تعهداتی را که ملل متعهد و نمایندگی آن یونامی به سرکردگی  مارتین کوبلر، این نامه رسان گشتاپوی آخوندی، داده بود، یکی پس از دیگری برای هزارمین با به فراموشی سپرده شده اند. وضعیت متزلزل فعلی  در زندان لیبرتی و شرائط بسیار مخاطره آمیز زندگی برای 3100 تن از ساکنان  تا حدی است که دولت ایالات متحده نیز امکان حملات مجدد در هر لحظه را پنهان نمی کند. از یک سو مساحت بسیار کوچک، فقدان ساختمان و پناهگاه، برداشتن تی والهای حفاظتی توسط دولت مزدور مالکی و خودداری از دادن امکانات حفاظتی به ساکنان بعد از حمله مانند کلاهها و جلیقه های حفاظتی و بازگرداندن تی والها، اکنون  لیبرتی را به غایت آسیب پذیر تر کرده است. از سوی دیگر وضعیت بهداشتی و شیوع بیمارهای واگیر دار وضعیت در لیبرتی را بحرانی تر کرده است و خرابی بنیادین زیرساختها به خصوص سیستم فاضلاب، محیط زندگی را برای ساکنان فوق العاده آلوده کرده است.
 
در یک کلام و با وجود تهدیدات بالفعل اکنون دیگر می توان گفت که پروژه ی انتقال ساکنان از کمپ اشرف به لیبرتی، یک پروژه ی شکست خورده است سناتور توریسلی، در جلسه ی پارلمان اروپا که از سوی کمیته ی دوستان ایران آزاد و یاران اشرفیان در تاریخ 27 مارس 2013 برگزار شده بود خاطر نشان کرد: ” ما در مورد امنیت این افراد قول داده بودیم، ملل متحد تعهد داده بود، ما قرار بود از جان آنها حفاظت کنیم، اما اینکار را نکردیم. ”

اما اکنون نکته ی مهم دیگر وجود  تهدیدات بسیار بالا علیه جان اشرفیان و ساکنان زندان لیبرتی است،  بویژه پس از سفراخیر آخوند مصلحی، رئیس گشتاپوی خامنه ای  به بغداد و دیدار و مذاکرات وی با دولت دست نشانده ی مالکی، این خطرات ” شکل و محتوای ” دیگری بخود گرفته اند. این آخوند جنایتکار با بی شرمی هرچه تمامتر پرده ها  را در رابطه با نیات شوم سفرش به عراق  کنار زد و از جمله گفت :” هدف از این اقدام ایجاد هماهنگی با دستگاه‌های امنیتی و اطلاعاتی به منظور تنگ کردن عرصه برای منافقین و اخراج آنها از خاک عراق بوده است “ ( سایت حکومتی مشرق 22 فروردین 1392)


کوبلر در یک دروغ آشکار و در یک کر هماهنگ شده با گشتاپوی آخوندی اکنون فشار را بر ساکنان لیبرتی افزایش داده است. وی از 210 تن از ساکنان میخواهد تا خانه و کاشانه و یاران 26 ساله اشان را رها کرده و به ” نا کجا آبادی“ بروند که حداقل چشم انداز روشنی بری آن متصور نیست. و چه زیبا سناتور توریسلی پاسخ داد: ” حال فرض کنیم 500 نفر هم خارج شوند، 2700 نفر دیگر در آنجا بدون حفاطت، بدون کلاه خود، بدون جلیقه بدون امکانات امنیتی باقی می مانند. اگر من به شما در این سالن می گفتم که این سالن مورد حمله قرار خواهد گرفت، 10 نفر از شما می توانید خارج شوند، و الباقی می مانند و با مرگ مواجه می شوند، آیا شما می رفتید؟ و اگر می رفتید چه نوع آدمی هستید؟ چه افرادی حاضرند در کمپ لیبرتی زندگی کنند، اگر فرزندان، برادران، خواهران، همرزمان خود، افرادی که 26 سال با هم زندگی کرده اند، چند نفر به سمت درب می شتابند و الباقی را می گذارند که برای جان خود بجگند، چه جور آدمی هستند؟“ ( جلسه ی پارلمان اروپا 27 مارس 1392)

بله کوبلر و مماشات گران  از ساکنان لیبرتی میخواهند که ” خط خیانت “ به یکدیگر را پیش گرفته و پاسیویته را تبلیغ کنند. در یک کلام دست از مبارزه بکشند ، نادم شوند و تسلیم شیخ جرار خامنه ای و حکومت سفیانی اش شوند. کوبلر نه می فهمد و نه توان فهم این نکته را دارد که هم اشرفیان و هم ساکنان زندان لیبرتی ” بیدی نیستند که با این وز وزها ” بر خود بلرزند، زیرا ” هیهات ” را سالیان سال است که  گفته وایذا  پرچم مبارزه را برای رسیدن به آزادی و حاکمیت مردمی برداشته اند. این همان جوهر و رمزی است که بسیاری از مماشات گرایان ، از جمله نماینده ی یونامی هرگزآن را درک  و فهم  نخواهند کرد. بقول سناتور توریسلی: ” آنچه در کمپ لیبرتی رخ می دهد کاملا بخش از رویاروئی نهائی برای یک ایران آزاد است. در حالیکه ما تلاش کرده ایم با آنها مماشات کنیم، آنها را تامین کنیم، با آنها مصالحه کنیم، اما نتیجه اش شکست بعد از شکست بوده است، بالاخره در نقطه ئی باید حرف را قبول کرد. بعضی وقت ها باید با واقعیت روبرو شد “ ( همان منبع بالا)

جا دارد تا خانواده ها ، دوستان و یاران اشرفیان در هر لباس و هر موقعیتی، در این لحظات بقول شمس تبریزی ” یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا“ باشند. به خواسته ی ساکنان لیبرتی  برای بازگشت به اشرف، وسکنان در خانه و کاشانه ی 26 ساله اشان احترام بگذاریم و نه خاک ” تسلیم و وادادگی “ بر چشمان آنها بپاشیم. و چنین باد

21 فروردین 1392