حسین یعقوبی: گرانیگاه نبرد برای آ زادی

از زمان استقرار رزمندگان مقاومت ایران در خاک عراق و بویژه پس از تحولات بعد از جنگ در ان کشور، بحث بر سر این حضور دران نقطه از جهان همواره در کانون توجهات سیاسی قرار داشته است.

در اینکه استقرار نیروهای رزمی مقاومت خود ناشی از برایند مؤلفه های نبرد بی امان آنها با یکی از سفاکترین رژیم های سرکوبگر تاریخ میهنمان و تسلیم ناپذیری وعدم عافیت جویی آنان بوده است بر هیچ ناظر منصفی پوشیده نیست، مد نظر اما، تاثیرات تعیین کننده ای است که حضور سازمانیافته مجاهدین به مثابه نیروی پیشتاز در تحولات سیاسی ایران به جای میگذارد.

اصالت ریشه دار مجاهدین درعمق جامعه به یمن فدای بیکرانشان در مبارزه با دو نظام سرکوبگر، و بویژه در نبرد حماسی با فاشیزم مذهبی حاکم بر میهنمان از یک سو، واز طرفی برخورداری آنان از رهبریت بی همتا و رزمندگانی که در کوران مهیب ترین حوادث بر سر پیمان خود برای سرنگونی رژیم مومن بوده اند، از جمله عواملی هستند که به آنها جایگاه ویژه ای در مختصات تحولات سیاسی ایران داده است. نتیجتا سازمان مجاهدین خلق ایران چه در حوزه نظر و چه به عنوان یک تشکیلات منسجم و انقلابی، فارغ از حضورش در مکان جغرافیایی خاص، همواره در مرکز ثقل تحولات  سیاسی ایران پارامتری عمیقا تاثیرگذار بوده است .
 
و از این روست که دستگاه سرکوب و شکنجه رژیم آخوندی اساسا مقدم بر هر نیروی سیاسی دیگر، تلاشی و انهدام این تشکیلات قوی را از همان آغاز مقاومت تا به امروز، نه  تنها در سر لوحه اقدامات امنیتی و سرکوبگرانه خود قرار داده است،  بلکه این موضوع همواره در الویت "دیپلماسی" رژیم قرار داشته و دارد.
برای رسیدن به این هدف، رژیم هیچ ابایی ندارد که هم حتی در مهدکودکهای ایران شعارهای ضد غربی و ضد آمریکایی سردهد و همزمان برای خلاصی از دشمن خونینش به دست و پای آنان نیز بیافتد.

در٢٦ فروردین ١٣٦٥، رژیم خمینی از طریق ارگان رسمی خود، روزنامهٌ اطلاعات، خطاب به‌دولت فرانسه تصریح نمود:
“اگر فرانسویها می‌خواهند در رابطه با ایران تجدید ‌نظر کنند، پایگاههای منافقین ‌را برچینند. چرا فرانسویها اسیر آمریکاییها بشوند؟ شما منافقین را از کشورتان اخراج کنید، آمریکا خودش می‌داند آنها را کجا ببرد، بختیار و بنی صدر مال شما؛ در چنین صورتی است که مردم ما باور خواهند کرد که فرانسه یک کشور دوست است.“.

امروز سه دهه از آغاز مقاومت تمام عیار بر علیه ارتجاع حاکم میگذرد، بسیج تمام عیار رژیم برای رسیدن به این هدف شوم اما، با رذالت تمام و با بکار گیری تمامی ابزارهای ممکن ادامه دارد.

عبور مجاهدین از ابتلائات سهمگین البته همواره همراه با پرداخت سنگین ترین بهای ممکن و نثار جانهایی بوده است که هر کدام از آنها گنجینه ای گرانبها و قهرمانان به یاد ماندنی در تاریخ این میهن محسوب میشوند. اما مگر آنها بارها اعلام نکرده اند که حاضرند همه چیز خود را فدا کنند تا خلق محبوبشان از همه چیز برخوردار باشند.
و چنین است که مجاهدین، برامده از کوره های گدازان مبارزه و رزم بسان قهرمانان مشعل بدستی هستند که به بهای گذشتن از همه چیز خود به اعتماد به شدت اسیب دیده خلق حیاتی تازه میبخشند.

 اصولا در عصر افول ارزشهای انسانی نیاز مردم جهان به طورعام و مردم تحت ستم ایران به طور خاص به قهرمانان فداکار و انسانهای وارسته ای که در پروسه عمل بارها و بارها „نخواستن برای خود و خواستن برای دیگران“ را به اثبات رسانده باشند، نیازیست راهگشا و بن بست شکن، و نه  نشان از عقب افتادگی آنها، آنگونه که وادادگان سیاسی برای توجیه انفعال و پاسیویزم خود با پز روشنفکری تبلیغ میکنند.

و امروز کانون مقاومت برای آزادی که حکایتهای نبرد حماسی قهرمانان ان بعد از سه دهه هنوز در گستره میهن  بر زبانها جاریست،  پس از عبور از گردنه های هولناک در نقطه ای از جهان، نه در سواحل امن، بلکه درمیدان عمل و در گذر از دل طوفان ها چنان جلوه ای از جوهر انسانی را به نمایش میگذارد، که جدای هر محاسبه سیاسی،  سنت مقاومت تا پای جان و رد ننگ تسلیم طلبی را در بام جهان فریاد میکشد، که این خود نه تنها تیریست سرکش و کارامد بر قلب سیاه اهریمن حاکم بر میهنمان، بلکه "همان نوک پیکانی است که راه میگشاید" و الهام بخش مردم برای برخاستن است.

با روی کار آمدن دولت ارتجاعی مالکی که خود به مثابه امداد غیبی از آستین "شیطان بزرگ" پدیدار گشت و کشور عراق در سینی طلایی تقدیم ام القرا تروریسم گردید، علیرغم خلع سلاح مجاهدین و فشار فوق تصوری که از طرف رژیم و ایادی ان در دولت عراق بر آنها وارد میشود، مجاهدین به دلیل عناصر برشمرده بالا بیش از پیش در مرکز همه کنش و واکنشهای حیاتی رژیم قرار دارند.

اما در روزگاری که فرد گرایی افسارگسیخته زوال مبارزات آرمانگرایانه را فریاد میزند  و ارزشهای بورژوا زی بیرحمانه یکه تازی میکنند، میتوان به مقاومت جانانه و تسلیم ناپذیری پیشتازان مجاهد با دو نتیجه نگریست:

1- آزادی فراتراز تعریف عام ان، "لازمه دوام انسان در مقام انسان" تلقی میگردد و تسلیم ناپذیری در مقابل استبداد ولایت فقیه با پرداخت سنگین ترین بها، نه تنها یک پرنسیپ خدشه ناپذیر و اصولی در مبارزه برای آزادی است، بلکه به توده های تحت ستم جسارت میدهد و دینامیزم حرکت آنها است .
2- مقاومت با پذیرش سنگینترین بها و مرزبندی عمیقا رادیکال مجاهدین با هر گونه رویکرد سازشکارانه با قاتلان مردم ایران علاوه بر خصلت راهگشایانه اش، کارکرد دیگری نیز دارد که بسان آینه ای تمام قد ماهیت و رویکرد همه جریانات سازشکار و مبلغان   ایدئولوژی  بی هزینگی  را منعکس کرده و در معرض قضاوت مرم قرار میدهد. ادامه مسیر پر تلاطم  مبارزه ای که هر سان فراز و طراز نوینی از ازخودگذشتگی، شجاعت و طاقت انسانی را طلب میکند، به طور اتودینامیک درونمایه واقعی مدافعان دروغین آزادی را بارز میکند.  و درست در کادر این قانونمندی است که آندسته ازعناصر ارتجاعی که در بودن مجاهدین عرصه را بر خود تنگ دیده و نبود تاریخی خود را مسلم میدانند، برای حذف آنها از صحنه، همسو با تحرکات وزارت جهنمی اطلاعات آخوندی و البته با ماسکهای حقوق بشری برای دفاع از حقوق فردی مجاهدان اشرف و لیبرتی اشک تمساح میریزند.

 اینجاست که برای مثال درست در بحبوحه کارزار جهانی مجاهدین برای خروج از لیست آخوندی- استعماری تروریستی سر و کله یکی از ان ٣٧ خبیث مدعی ازادیخواهی (رسول نفیسی) در تلویزیون صدای امریکا ظاهر میشود و از اینکه مجاهدین بعد از خروج از لیست،“ جوانان را در امریکا فریب داده و جذب کنند“، ابراز نگرانی میکند. این حرف علاوه بر اینکه نوعی توهین به شعور انسان میباشد، البته مبین جایگاه راهگشا و امیدبخش مجاهدین نیز میباشد.

ادعای دفاع ازحقوق مجاهدان اشرف و لیبرتی با نادیده گرفتن عمدی بنیادین ترین حق آنها، یعنی حق مقاومت و انتخاب آگاهانه شیوه مبارزهشان و در نتیجه بازی کردن نقش قیم برای آنان، اگر ناشی از درکی نازل از مقوله آزادی نباشد، بدون تردید ریشه در پاسیویزم و بی هزینگی در مبارزه دارد.

اگر بپذیریم که اندیشه ارتجاعی خمینی ریشه در رسوبات فرهنگ ماقبل فئودالی داشت و بر ان اساس انسانها را موجوداتی نیازمند قیم میپنداشت، بنا براین میتوان انگیزه کسانی که حق انتخاب آگاهانه انسان راآن هم درعصر آگاهی توده ها و انقلاب اطلاع رسانی نادیده میگیرند، بدون تردید در عقب ماندگی فکریشان و در راستای همان دیدگاه واپسگرایانه جستجو کرد.

اکنون که رژیم قرون وسطایی ملایان که فاقد کمترین مشروعیت اجتماعی است و بنا بر همه شواهد موجود، پروسه اجتناب ناپذیر و پرشتاب از هم گسستگی در راس را طی میکند، بیش از هر زمان از انسجام تشکیلاتی اپوزیسیون اصلی خود در هراس است. از این رو پشتیبانی همه جانبه از پیشتازان قهرمان مردم ایران در اشراف و لیبرتی باید از مبرم ترین وظیفه هر ایرانی شرافتمند و ازادیخوه باشد.

٧ اردیبهشت ١٣٩٢