”مینیاتور یک واقعه تاریخی“-( قسمت چهارم)

اقتباس و تلخیص: ناهید همت آبادی                  

اثر :اشتفان تسوایگ
…اما نتوانست بخوابد. بیتابی درون خواب را از چشمانش می ربود و در بیتابی آزاردهنده گنگ و تلاطم روحی شدید، چون دریای توفانی که به راست و چپ می غلطید، خواب از دیدگانش بیشتر می گریخت. بهتر نبود که برخیزد و اشعار را مرور کند؟ اما کلمات بر مردی انگار مرده چه تأثیری میتواند داشت. برای مردی که خدا او را به فرودست کشیده بود. او را که از سیر مقدس زندگی دور افتاده بود با آنکه نیروی دورن هنوز غلیان می کرد، اسرارآمیز و جستجوگر بر او فشار می آورد و ناتوانی او را بر نمی تابید.
هندل از جا برخاست و با دستان لرزان شمع را روشن کرد. راستی مگر یک بار معجزه یی او را از فلج جسمی نجات نداده بود؟ شاید که خدا راه رهایی و تسکین روح او را نیز بداند! نور شمع را روی صفحات شعرگرفت و در صفحه اول خواند: (ناجی)… آه… دوباره یک قطعه مذهبی و آغاز چنین بود: (آرامش خواهی یافت !) و این کلمات، این واژه های جادویی.... نه، اینها اصلاً کلمات نیستند. این پاسخی از سوی خدا یا ندای فرشتگان است که از اوج آسمان در قلب سرد نومید او انعکاس می یابد و طنین زیبا و دلپذیر آن درون پریشان و روح بی سامان را آرامش می بخشد. کلماتی انگار هم خالق و مخلوق. و هندل… این کلمات را پیش از آنکه تماماً خوانده و احساس کرده باشد، بسان نوای موسیقی که در اصوات پرواز می کنند، فریاد سر می دهند، می سرایند، می خوانند و جاری می شوند، شنید…دروازه های خوشبختی دوباره گشوده شدند. هندل دوباره موسیقی را درون خود احساس کرد و شنید…
 دستها هر صفحه را که ورق زدند، لرزیدند. ندایی او را فرامی خواند، فرامی-خواند و قدرت کلام اشعار، درون او جریان می یافت و: (”خداوند چنین به سخن آمد! “) آیا این کلمات خطاب به او نیست؟ تنها خطاب به او و آیا این همان دستی نبوده است که زمانی او را فروافکند و اینک بر فراز می-دارد؟ و( ” تو را متبرک خواهد ساخت“ ) آری این اتفاق برای او رخ داده است. تیرگی از قلب گریخته و درخشش و خلوص انوار مترنم جایگزین آن گردیده و چه کسی جز پروردگار چنین قدرت کلام را در بیان ” ین ننس“ شاعر نهاده است. اگر نه خداوند، چه کسی دیگر بر نیاز او آگاه است؟ (” آنان که به راه خدا صدقه می دارند“) و آتشی که از  قلب مشتعل برمی خیزد تا آسمان سر می کشد و هندل درون دل باخود گفت: پاسخ ده، به این ندای درخشان که در زیبایی و قدرت کلام شاعر نهفته است، پاسخ ده. آن را با ”پوسانه“ها، آواز همسرایان و خروش ارگ پاسخ ده همانگونه که اول” کلمه“ و ”روح مقدس“ انسان را برانگیخت و همه آنان را که نومید در تاریکی سر می کردند و ” جهان سراسر آغشته به تاریکی بود“ و باور نمی داشت کسی ” احیا“ را که در لحظه موعود فرا خواهد آمد.
و… همه اشعار را نخوانده هنوز، آواز سپاس، درون او خروشید. و خداوند را ستود که بر امور آگاه است. او که قلبهای رنجدیده را آرامش خواهد بخشید. ”سپس فرشته خدا به سوی آنان فرود آمد“ با بالهای نقره فام و روح او را لمس کرده و گشود و آنگاه هزاران نغمه و سرود که گویی به یک آواز و از آن او تبدیل شدند بی هیچ خواندن، ستودن یا فریاد شادی برکشیدن، به طنین برخاستند:” ستاش باد پروردگار را “… ادامه دارد
+) پوسانه از جمله سازهای فلزی بادی ست که صدایی بسیار پرطنین و رسا دارد.