قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس، که نیروهای تحت اختیارش، بدون شک خون دهها هزار مردم بیگناه را در سراسر جهان به گردن دارند، در یک جمله بحث را روشن کرد و گفت که کشتار سبعانه مجاهدین در ١٠شهریور "از عملیات مرصاد بزرگتر است".
اشاره به عملیات فروغ جاویدان با نام رژیم ساخته مرصاد، نشان از شرایطی دارد که خیلی از دوستان و هواداران مقاومت هم شاید به اشراف لازم را نداشته باشند و باید در اینجا از تحلیل قاسم سلیمانی به عنوان نقطه مختصات بحث نام برد و در مورد آن تعمیق و تفکر لازم را به خرج داد .
وقتی ارتش آزادیبخش در عمق صد کیلومتری میهن، با گله های پاسداران تا دندان مسلح در نبرد بود و فوج فوج آنها را به زمین انداخت، تا اینکه در یک قرارگاه غیر مسلح تحت محاصره، با شلیک به سر و چشم و دهان مجاهد دست بسته، حیات پر افتخار و پر سابقه و رزم این قهرمانان در تاریخ میهن ادامه یابد، تفاوت ظاهری صحنه برای همه آشکار است. اما سلیمانی اهل شوخی نیست، هزاران افعی مار خورده را بلعیده است، او از لرزه سرنگونی که رژیم هنوز از یاد آوری ان بر خود میلرزد، یاد میکند!
اشراف او به این مقایسه از دُرافشانی های خیلی از مدعیان سیاسی کار بسیار بیشتر است. در این مورد باز هم رژیم خواهد گفت کما اینکه بیانیه محور و ستون فقرات رژیم یعنی سپاه همه ی ناگفته ها را گفت و با قبول مسئولیت علنی و آشکار نشان داد که دشمن وجودی و کلیت رژیم را در هیئت این سازمان مجاهدین و مقاومت دانسته و میداند. صحنه از سال ٥٩-٦٠ تا الان همین بوده و هست.
به این زمینه توجه داشته باشیم و آن را در ادامه بحثمان، مورد عنایت قرار دهیم.
در واکنش به این جنایت ضد بشری، سیل محکوم کردن از طرف مردم ایران در داخل و خارج جامعه را فرا گرفت، رژیم که قهقه های پیروزی در گلویش گیر کرده بود، سراسیمه تلاش کرد تا با این موج همدردی مردم با فرزندان مظلوم و مجاهدش، مقابله کرده و با سر هم بندی جعلیات، که اینها در تهران ترور میکردند و بچه آتش میزدند و چه ها و چه ها.. در توجیه جنایت ضد بشری، از بار مسئولیت خودش و سلیمانی و سپاه قدس و مالکی بکاهد و بار جنایت را به دوش قربانی بیاندازد.
در همین برهه نیز، جماعتی از "کنشگران" دو زیستی، با محکوم کردن کشتار در جمله ی اول، در جمله ی دوم خود قربانیان را مسئول قتل خودشان دانستند، اتهام زدن به رهبری مجاهدین، در زمانی که هم ردیف مسئول اول این سازمان، خود از اولین شهدای این واقعه هولناک بود واقعا چه هدف سیاسی را دنبال میکند؟
حسین باقرزاده که در دنائت "طبعش خلاف نیست" و زمانی پا بر خون برادر گذاشته، تبلیغ رفسنجانی و خاتمی میکرد، الان هم خود را نماینده ی جامعه مدنی ایران دانسته و در مقام مدعی العموم سئوال میکند که: "یعنی این سؤال باید برای اینان مطرح باشد که چرا جامعه سیاسی ایران در کلیت خود وقتی میخواهد جنایتی چنین عریان و فجیع را محکوم کند لازم میبیند بر افتراق و مرزبندی خود با مجاهدین تأکید بورزد و مسئولیت آنان را یادآور شود. چرا این کار در موارد دیگر صورت نمیگیرد؟ "
خوب! سئوال است دیگر! آیا فقط از سر خیر خواهی و جهل است! میخواهد بداند که عطش دانش را سیراب کند؟
ایشان ادامه میدهد:
"کسانی اگر در گذشته در عدم انتقال زودتر اعضای مجاهدین به بیرون از عراق رهبری را مقصر دانستهاند (درست یا نادرست) - امروز به خود حق میدهند که رهبری مجاهدین را نیز در مسئولیت فاجعه اخیر سهیم بدانند. آن روز اگر مجاهدین به انتقادات آنها گوش میکردند، یا تغییر روش میدادند (و امروز ما شاهد این فاجعه نبودیم) یا نشان میدادند که چرا آن چه منتقدان میگویند وارد نیست( و امروز از سب و لعن آنان در امان بودند)“.
تغییر روش یعنی دست از سر "مرصاد" برداشتن، یعنی از تأکید بر سرنگونی، کوتاه آمدن، یعنی وارد بازی گرگم به هوا شدن با باندهای درونی و حاشیه ای رژیم و وارد شدن به مرداب " گفتمان تعامل و مسامحه" با قاسم سلیمانی!
خوب، چرا راه دور برویم، "گفتمان" با برادر صحرارودی، چه نتایجی بیولوژیک برای طرف مذاکره در بر داشت؟ آیا پرونده ی حکومت ولایت فقیه مملو از لکه های خشک خونی نیست که بازپرس پرونده بر جای گذاشته است؟
ایشان با قیاس به نفس، از اینکه مجاهدین به گوشه ی امنی در دنیا، پناه نیاورده اند، شدیدا انتقاد میکند و به عنوان پیشگو و یا شاید سخنگو ی آینده حاج آقا قاسم اظهار لحیه میفرمایند:
"بسیاری معتقدند که عراق پس از صدام جای مطمئنی برای مجاهدین نبوده و رهبری سازمان در انتقال اعضای خود به خارج از عراق در طول ده سال گذشته تعلل کرده و خطرات چنین حوادثی را خریده است. مجاهدین میتوانند این گونه انتقادات را همچنان نادیده بگیرند و در صورت تکرار حوادثی از این قبیل سرزنش بیشتری را متحمل شوند و بر انزوای سیاسی خود بیفزایند."
البته توضیح کیفیت "سرزنش بیشتر" را به خود حضرت باید واگذار کرد، در نظر نگارنده که این فقط بوی خون بیشتر و دم تکان دادن به قصابان سلیمانی است ،که اگر باز هم مجاهدین دست بسته را قتل عام کنید، ما بیشتر به انها خواهیم تاخت، خیالتان جمع باشد! تف بر شرافت نداشته تسلیم طلبان! آیا نباید بیشتر و بیشتر، چهره کریه این مدعیان را افشاء کرد؟ آیا نباید تسلیم طلبی را در فردای کشتار اشرف که این عنصر زبون، تحت عنوان تغییر روش، نسخه پیچی کرده و تحویل میدهد را با یاد آوری مظلومیت و قهرمانی بی نظیر شهدای ١٠شهریور٩٢، به صورت شان پرتاب کرد و اگر چه کر باشند، فریاد کشید که اگر انقلابی و اهل سرنگونی نیستید، حرمت و حریم تازه به خون افتادگان را رعایت کنید؟
سرهای سوراخ شده رهبران و افسران و جوانان ما را ببینید، و اگر هنوز بارقه از آنچه که انسانیت نامیده میشود در شما باقی است، از ریختن نمک بر زخم ما خویشتن داری کنید؟ و شاید در دوران بدتر از "مرصاد" برای رژیم، دیگر محل تعارف و "تعامل" با کسانی که رژیم را به این روز انداخته اند نیست! ما هم در کنار مجاهدین، صدها بار مصمم تر از پیش ایستاده ایم؛ و در این مسیر" تغییر روش" نمیدهیم.
انتقام خون تمامی شهدای خلق، به خصوص شهدای اخیر عضو شورای ملی مقاومت که به یاران شهید شان که در فروغ جاودان، پیوسته اند، را از خامنه ای، قاسم سلیمانی، روحانی و خاتمی! خواهیم گرفت.
سینا دشتی