دوستان گرامی،
بالاخره معجزه رخ داد و یک گروه از مأموران ملل متحد توانستند سه روز بعد از قتل عام پناهندگان اشرف به دست مزدوران مالکی، 52 جسد تیر خورده و بی جان با دستان دستبندزده شده را مشاهده و شمارش کنند. این را خبرگزاری رویترز اطلاع داده و در ضمن تکذیب کرده است که نیروهای عراقی در حال آماده شدن برای یورش به ساکنان باقی مانده هستند! رئیس پلیس دیالی هم هرگونه محاصره کمپ را ـ که همه از آن خبر دارند ـ تکذیب کرده است. به گفتة همین کلاغ خوش خبر، سازمان ملل، ایالات متحدة آمریکا و انگلستان «هم خونریزی را محکوم کرده و هم خواهان تحقیقات در این زمینه شده اند». ولی از مشخص کردن طرف مقصر در این کشتار «خودداری نموده اند» (لابد برای حفظ بی طرفی!) وزارت خارجة آمریکا در روز یکشنبه «خواهان اقدام فوری مقامات عراقی برای تأمین فوری امدادهای پزشکی به مجروحان و تضمین حفاظت این کمپ در مقابل هرگونه خشونت یا آسیب بعدی به ساکنان شد».
بدین ترتیب، هم چنان که ملاحظه می شود، «اقدامات بین المللی » عجالتا از مرحلة حرف تجاوز نکرده تا قاسم سلیمانی فرمانده آدمکشان نیروی قدس فرصت داشته باشد درجلسه خبرگان به ماموتهای حاضر در جلسه اطلاع دهد که «این قضیه مهم تر از حملة مرصاد بود و در واقع وعدة خدا محقق شد». او در مورد نحوة تحقق وعدة خداوند حرفی نزد، ولی در مورد سوریه و این سؤال که «چرا این قدر از آن حمایت میکنیم»، گفت که به تبلیغات دشمن توجه نداریم «چرا که سوریه خط مقدم مقاومت بوده و این واقعیت انکارناپذیر است. ما وظیقه داریم از مسلمانان حمایت کنیم زیرا آنها زیر فشار و ظلم هستند».
گمان می کنم پیش از این در انتقاد از مجاهدین در جای دیگری گفته یا نوشته ام که آنها دو نقطه ضعف بزرگ دارند. اول این که تا بن استخوان آرمان گرایند. دو دیگر آن که سازمانی بی نظیر در عزم و ارادة رزمندگی دارند؛ اولی به آنها امکان می دهد زندگیشان را هدفمند کنند، و دومی، راه تحقق هدف را برآنها می گشاید.
از این بیشتر چه می خواهید برای آن که مورد نفرت آخوندهای بی اصل و ریشه، پاسداران مزدور و سیاست بازان نان به نرخ روز خور باشید؟ اما لازم است اضافه کنم که جمعیت دنیا فقط از این انگلهای بشریت تشکیل نشده است. ستمدیدگان سراسر جهان دوستان ما هستند هرچند همه شان لباس سیاستمداری یا زمامداری به تن نداشته باشند.
امروز دوستان مجاهد ما در حالی که با غرور تمام و به حق، چهل و نهمین سالگرد تأسیس سازمانشان را جشن می گیرند و در حالی که برای همرزمان از دست رفته خود غمزده و عزادارند، با این همه با ترتیب دادن تظاهرات و راهپیماییهای پرشکوه در بیشتر کلانشهرهای عالم و دعوت از مردم کشورهای میزبان به پیوستن به این تظاهرات احساسی و عاطفی و در عین حال آرمانی، در حال گسترده تر کردن مبانی همبستگی و همکاری بین لایه های زیرین و نیروهای پرشور و فعالی هستند که همه، روی هم و در کنار هم. طرح اولیه یک جبهه جهانی ضدبینادگرایی را تداعی می کنند؛ جبهه یی که از سوی دیگر، مریم و همکاران و همرزمانش برای ساختن آن صمیمانه در تلاش اند.
جبهه جهانی ضدبنیادگرایی ناقوس مرگ همه نیروهای ارتجاعی و انسانیت ستیزی است که جهان امروز را به کثافتی کشانده اند که شاهدش هستیم.
دوستان عزیز و گرامی، برای خاتمه دادن به حرفهایم اجازه بدهید سخنگوی جمع در همصدا شدن با صبا هفت برادران باشم: «تا آخرش ایستاده ایم»